فیلم “چ” روایت جعلی یک بسیجی ( ابراهیم حاتمی کیا ) از جنگ پاوه

 بعد ار بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی عناصری از سپاه پاسداران و بسیجی ها تحت عنوان کارگردان و تهیه کننده سینمایی و برای خدمت به خمینی و نظام جمهوری اسلامی همچون قارچ سر از خاک بیرون آوردند. استارت “شکوفایی” این دست از “هنرمندان” به یمن برکت جنگ ایران و عراق زده شد و برخی از آنان در خدمت به نظام اسلامی و برای کوبیدن سنگرهای انقلاب ۵۷ مردم ایران صاحب نام شدند. در این نوشته و پیرامون این موضوع به کیس یکی از این افراد بنام ابراهیم حاتمی کیا خواهیم پرداخت. انتخاب ایشان در این بررسی بخاطر تهیه فیلم ” چ ” است که در این فیلم تلاش کرده است جنگ پاوه را بروایت یک بسیجی و بعنوان یکی از مریدان خمینی و خادم نظام جمهوری اسلامی  بتصویر بکشد.

حاتمی کیا کیست؟

ابراهیم حاتمی کیا در سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی ساکن آذربایجان در تهران متولد شده است. باورها و اعتقادات مذهبی خانواده مانع از تماشای تلویزیون و راهیابی وی به سینما بوده است. دوران جوانی او مصادف بوده است با سر برآوردن حکومت اسلامی. او فعالیت‌های سینمایی‌اش را از سال ۱۳۵۹ با نوشتن فیلمنامه و کارگردانی فیلم‌های کوتاه در فضای جبهه و جنگ ایران و عراق آغاز کرده است. حاتمی کیا در سال ۱۳۶۴ نخستین فیلم بلند خود را به نام هویت برای شبکه دوم سیما ساخت. برای اطلاع خوانندگان باید بگویم که حاتمی کیا بخاطر خدمات شایانی که به نظام جمهوری اسلامی کرده است از سوی نهادهای حکومت جوایز متعددی را از آن خود کرده است. از جمله:

جایزه ویژه هیئت داوران هفتمین جشنواره فیلم فجربرای فیلم دیدبان سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و کارگردانی برای فیلم آژانس شیشه ای در شانزدهمین جشنواره فجر. سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم روبان قرمز در بخش سینمای بین‌الملل هفدهمین جشنواره فجر. سیمرغ بلورین بهترین فیلم برای بنام پدر در بیست و چهارمین جشنواره فجر.سیمرغ بلورین بهترین فیلم در بخش سینمای آسیای جشنواره فجر برای فیلم بنان پدر سیمرغ بلورین بهترین فیلم در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر برای به رنگ ارغوان. سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر برای به رنگ ارغوان. . سیمرغ مردمی بیست و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر برای فیلم به رنگ ارغوان. سیمرغ بلورین جایزه ویژه بین‌الملل جشنواره سی و دوم برای فیلمنامه و کارگردانی چ. دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه برای فیلم به نام پدر در بیست و چهارمین جشنواره فجر. دیپلم افتخار در هشتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم مهاجر. تندیس جشن خانه سینما، دوره دوم، در رشته بهترین کارگردانی برای فیلم آژانس شیشه ای. تندیس جشن خانه سینما، دوره ششم، در رشته بهترین کارگردانی برای فیلم ارتفاع پست. جایزه ویژه هیئت داوران بخش بین‌الملل سیزدهمین جشن واره فیلم مقاومت برای فیلم چ ( ۱۳۹۳)

این جوایز پادشهای حکومت اسلامی به یکی از پاسدار بسیجی هایی بوده است که کار “هنری” استعدادهایش را در جعل کردن یک تاریخ واقعی، در خدمت و در دفاع از بقای نظام اسلامی بکار گرفته است.

…………..

در جایی ابراهیم حاتمی‌کیا،  کیانوش عیاری را متهم کرده بود که در فیلم  آبادانی ها،  حکومت جمهوری اسلامی را به “ایتالیای دوران فاشیسم” تشبیه کرده است.

همچنین ابراهیم حاتمی‌کیا، اصغر فرهادی  را فیلم‌سازی “تلخ‌کام” خوانده که در صفِ “سفارتِ خرس‌نشان” آلمان ایستاده و “متقاضی پناه به سرزمین همیشه ابری” انگلستان است وی در ادامه حملات‌اش به اصغر فرهادی، خود را “مظلوم” و “یتیم حوزه فرهنگی” خوانده و جدایی نادر از سیمین را اثری “ناامید کننده” و ساخت آن را “نهایت بی‌اخلاقی” دانسته است. کیومرث پور احمد در واکنش به حملات ابراهیم حاتمی‌کیا به اصغر فرهادی، ، از “کینه‌توزی و حسادت” او سخن گفته و از او پرسید: “اگر فیلم‌هایت جهانی نشد، به اصغر فرهادی چه مربوط است”؟. ابراهیم حاتمی‌کیا، فیلم گیلانه ساخته رخشان بنی اعتماد را نیز اثری “تلخ و ناامید” خوانده که با به تصویر کشیدن جنگ ایران و عراق رنج‌های مادرِ یک مجروحِ بیننده را به این نتیجه می‌رساند که “اشتباه کردیم جنگیدیم”.

تا همینجا معرفی ابراهیم حاتمی کیا شاید کافی باشد که او کیست و در کجا ایستاده است. با این مقدمه و معرفی کوتاه، میخواهم در مورد فیلم ” چ ” بعنوان سناریویی در جعل تاریخ به موضوع اصلی اشاره کنم.

جعل و تحریف تاریخ

بعنوان یک شاهد زنده و بعنوان کسیکه در روند تاریخ آندوران شرکت داشته ام، می خواهم بگویم که فیلم حاتمی کیا “چ” نه تنها با واقعیات آندوران مطابقت ندارد بلکه سناریویی جعلی و ساختگی بروایت یک بسیجی و در خدمت به رژیمی بغایت سرکوبگر ساخته شده است.

فیلم  ” چ ” اثر ابراهیم حاتمی کیا با تلاشی دوساله و با سرمایه ای که حکومت اسلامی آنرا متقبل شده، تلاش کرده است جنگ پاوه در مردادماه سال ۱۳۵۸ را که بین سازمانهای سیاسی مسلح و مردم از یک سو و از سوی دیگر پاسداران، ارتش و مزدوران محلی بوقوع پیوست بگونه ای دلبخواه و حتی مغایر با “حقایق” بیان شده آندوران که خود چمران عنوان کرده بود سرهم بندی کند. تحمیل جنگ به سازمانهای سیاسی و مردم در پاوه نقطه آغاز فرمان حمله خمینی به کردستان بعنوان آخرین سنگر انقلاب مردم ایران بود و حاتمی کیا در فیلمش حقایق و رویدادها را به شکلی مشمئز کننده جعل کرده است. پایین تر به گوشه و زوایای این جعلیات توسط این یتیم حوزه فرهنگی خواهم پرداخت.

اینجا بحث بر سر نقد فیلم ایشان نیست چرا که بکار بردن  واژه نقد در بررسی این فیلم یعنی دادن امتیاز به او. هدف من از این نوشته غیرواقعی خواندن، جعل و وارونه نشان دادن تاریخی است که حاتمی کیا حتی از روایت جمهوری اسلامی در سال ۵۸ و در خصوص جنگ در پاوه سبقت گرفته و کاسه گرمتر از آش به این جعلیات دست زده است.

هدف از ساختن فیلم “چ” چیست؟

با فرمان حمله خمینی به کردستان که در ۲۸مرداد سال ۱۳۵۸ روی داد، این فرمان نقطه آغازی برای سرکوب آخرین سنگر انقلاب مردم ایران بود. از قیام ۲۲ بهمن ماه ۵۷ تا فرمان حمله خمینی در ۲۸ مرداد ۵۸ به کردستان و بعد از تحمیل نوروز خونین سنندج به مرد کردستان، برای بار دوم ۱۷۰ شبانروز لازم بود که خمینی و دولت موقت او بتوانند با همراه نمودن ارتش دست نخورده شاه و دوش به دوش سپاه پاسداران، به مرکز و قلب تپنده انقلاب مردم ایران یورش ببرند و بگفته خمینی غائله را تمام کنند.

بعد از شروع جنگ در پاوه توسط ارتش، سپاه پاسداران و مزدوران محلی علیه سازمانهای سیاسی مسلح و مردم پاوه، به همراه کوبیدن پاوه از زمین و هوا، آخوند خلخالی اعدامهای دسته جمعی را آغاز کرد و متعاقب این یورش وحشیانه جوانان دستگیر شده، شهر به شهر در پاوه، سنندج، مریوان، سقز، بانه، بوکان و مهاباد و در دسته های چند نفری به جوخه اعدام سپرده شدند. جنایتی که با فرمان حمله خمینی به کردستان خلق شد امروز و بعد از گذشت سی و پنج سال به این نیاز پیدا کرده است که برای تداوم چند روز بیشتر عمر این حکومت، یتیم حوزه فرهنگی شان حاتمی کیا دست به جعل آن تاریخ بزند. ساختن فیلم “چ” قبل از هر چیز تلاشی برای پاک کردن گوشه ای از اوج توحشی است که خمینی و سپاهیان اسلام در معیت ارتش، چمران و خلخالی جلاد در کردستان بوجود آوردند. هر شاهد زنده ای در آن تاریخ وقتی به پای دیدن این فیلم می نشیند این احساس را در او بوجود می آورد که نکند کاسه لیسان حوزه فرهنگی و خود رژیم اسلامی دچار عذاب وجدان شده باشند.

ساختن این فیلم تلاشی است برای نشان دادن چهره یک رژیم بغایت ضد انقلابی در قامت یک “فرشته نجات” و این تقلایی است که حاتمی کیا کوشیده است برای تخفیف دادن اوج توحش اسلامی در جریان جنگ پاوه بعنوان سرآغاز کوبیدن سنگرهای انقلاب ۵۷ در کردستان، چنین سناریوی ساختگی را عرضه کند.

جعلیات حاتمی کیا، یتیم حوزه فرهنگی

فیلم چ ساخته ابراهیم حاتمی کیا با دستکاری و غیرواقعی نشان دادن یک تاریخ مستند و ثبت شده که نشانه های آن هنوز و بعد از بیش از سه دهه برای جارو کردن بساطی که دول غربی با آوردن خمینی پهن کردند   و مبارزه ای به وصعت جغرافیای ایران را قوی تر از هر زمانی کرده است، توهین آشکاری به مردم پاوه، مردم کردستان، سازمانهای سیاسی و انقلاب مردم ایران است. آنچه که در این فیلم ساخته و پرداخته شده است روایت یک بسیجی به اسم ابراهیم حاتمی کیا و بعنوان یکی از مریدان حلقه بگوش نظام جمهوری اسلامی است که آگاهانه و عامدانه دست به جعل آن تاریخ زده است. بعد از اتمام وظیفه الهی ایشان در ساختن یک تاریخ سراپا وارونه، “هنرمندان” خجولی چون سعید راد و متعاقب آن فریبرز عرب نیا با سرافکندگی صحنه را ترک کردند. سعید راد در یک مصاحبه مطبوعاتی بصورت آبکی که نه سیخ بسوزد نه کباب و بعد از اتمام این سناریوی جعلی اظهار داشت: “من بخاطر شرکتم در این فیلم از مردم عذر خواهی میکنم. من دچار احساسات شدم”. فریبرز عرب نیا نیز گویا در انتهای لحظات پایانی فیلم متوجه عذاب وجدان و بازیچه شدنش در تحریف یک تاریخ واقعی شده بود و در صحنه های آخر بدلیل عدم ادامه نقش خود، حاتمی کیا ناچار می شود از یک چهره بدل بجای او در صحنه پایانی فیلم استفاده کند. فعلا کسی عذرخواهی او را جایی ندیده و نشنیده است اما با هر درجه از عذرخواهی این مهره های نان به نرخ روز خور که هنرشان برای جعل و تحریف تاریخ بکار برده می شود، از منظر مردم پاوه، مردم کردستان و مردم سراسر ایران جزو جیره خواران و خارترین عناصر حوزه علمیه هنری جمهوری اسلامی هستند.

تقلای جعل تاریخ آنهم برای نسلی که آندوران را ندیده است نمی تواند حاکمیت اسلامی را نجات دهد. اگر تمام تاریخ شورانگیز مبارزات مردم کردستان علیه حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی را امثال ابراهیم حاتمی کیا تحریف کنند، همین نسل جدید هستند که با و بدون جعلیات بسیجی های حوزه فرهنگ اسلامی، کمر به نابودی این رژیم بسته اند. لینک عذرخواهی سعید راد برای شرکتش در فیلم “چ”.

https://www.youtube.com/watch?v=xCPfTeGXL7g

حاتمی کیا کاسه گرمتر از آش

بعد از فرمان حمله خمینی به کردستان و بعد از اعدامهای چند دقیقه ای خلخالی از جنوب تا شمال کردستان، چمران در یک مصاحبه تلویزیونی گوشه هایی از جنگ پاوه را توضیح میدهد. توضیحات چمران با آنچه که حاتمی کیا بتصویر کشیده است در تناقض کامل با هم قرار دارند.

چمران در اظهاراتش و در هیچ جای دیگری قادر نشده است که بگوید مردم در بیمارستان بگلوله بسته شدند. قادر نشده است بگوید که هلیکوپتری که سقوط کرد سرنشینانش حامل مردم عادی زخمی بوده اند و داستان مورد اثابت واقع شدن همان هلیکوپتر بوسیله تیراندازی نیروهای مسلح  که به اعتراف چمران در مصاحبه اش سرنشینان آنرا نه مردم معمولی،  بلکه افراد و عناصر سرکوب سپاه بودند و نه بدلیل تیراندازی بلکه در اثر برخورد پروانه های هلیکوپتر با سخره ای سقوط میکند . در سناریوی ساختگی حاتمی کیا و برای حماسی و احساسی نشان دادن صحنه کذایی اش، برای سرنشینان هلیکوپتر از مردم استفاده کرده و سقوط آنرا بوسیله تیراندازی نشان می دهد. این صحنه سازیها که گویا مردم عادی در بیمارستان بصورت زخمی و با  دادن تصویری احساسی که بیننده را علیه نیروهای سیاسی در کردستان تحریک میکند بتصویر کشیده شده است و این در حالی بوده است  که افراد عادی زخمی و کشته شده توسط پاسداران و مزدوران محلی، در زیرزمینهای منازل، از سوی مردم و فعالین جریانات سیاسی معالجه می شدند یا بخاک سپرده می شدند.

وقتیکه هلیکوپتر حامل پاسدران سقوط میکند در اثر به بیرون پرتاپ شدن آنان که تعدادی توسط پروانه هلیکوپتر و سیمهای برق بدنشان تکه تکه شده و سر چند تن از آنان کنده میشود، با انتشار عکسهایشان در روزنامه های آندوران بهانه و مستمسک خوبی برای صدور فرمان خمینی و کشتارش علیه مردم کردستان بدست می دهد و در رادیو اعلام کنند “اشرار سر پاسداران را بریده اند و باید به کردستان حمله کرد”. حاتمی کیا با جمع کردن تعدادی بعنوان مردم عادی در سناریوی ساختگی اش کوشیده است جعلیات و دروغپردازیهای آندوران خمینی را در این نمایش مضحک به بیننده نشان دهد. اما مصاحبه چمران خلاف سناریوی جعلی حاتمی کیا را برملا می سازد. با دیدن فیلم “چ” باید مصاحبه چمران همسنگر خلخالی را هم نگاه کرد و گوش داد تا اوج استیصال و درماندگی یک بسیجی را برای تحریف تاریخ و دریافت مزد از دستگاههای سینمایی دهه فجر بخوبی متوجه شد.

لینک مصاحبه چمران

https://www.youtube.com/watch?v=UIj4g1PsqaM

تاریخ واقعی و کارنامه جنایت پیشگی خمینی، خلخالی و چمران در کردستان

خلخالی این جلاد حکومت خمینی که در معیت چمران، ارتش و سپاه برای کشتار انقلابیون به کردستان روانه شده بود، در بامداد روز ۲۸ مرداد ۵۸ در مرحله اول در شهر پاوه ۱۲ نفر را سریعا در یک دادگاه فرمایشی چند دقیقه ای و برای ایجاد فضای رعب و وحشت اعدام میکند. عبداله نوری، هوشنگ عزیزی، محمد عزیزی، یداله محمدی، حسین شیبانی، هرمز گرجی بیاتی، مظفر فتاحی، بهمن عزتی، محمد محمودی، اصغر بهنودی، آذرنوش مهدویان و دکتر قاسم رشوند سرداری از جمله افرادی بودند که در مرحله اول تیرباران شدند.

در مرحله دوم در روز ۲۹ مرداد ۵۸ ، خلخالی قاتل جوانان مردم، هفت نفر دیگر را به پای جوخه اعدام میفرستد. بدین ترتیب موج اعدامها از پاوه شروع و به مریوان، سنندج، سقز و مهاباد میرسد.

آنگاه جناب حاتمی کیا جیره خوار حکومت اسلامی در فیلم سراپا جعلی اش از زبان چمران ادعا میکند که زندانیان اسیر شده را آزاد کرده است.

روز سوم شهریور ۵۸ در مریوان ۹  نفر از دستگیر شدگان در یک دادگاه فرمایشی توسط خلخالی اعدام میشوند. امین مصطفی سلطانی، حسین مصطفی سلطانی، جلال نسیمی، حسین پیرخضری، احمد پیرخضری، دکتر احمد احضری، فایق عزیزی، احمد قادرزاده و علی دادستانی.

یک هفته ای از یورش سپاهیان اسلام به کردستان گذشته بود که همچنان در اعتراض به تیراندازی و حضور پاسداران تظاهراتی در سنندج و در اعتراض به کشته شدن یکی از جوانان شهر توسط پاسدارن برگزار میشود. چند نفری در این تظاهرات دستگیر میشوند و سپس ۱۱ نفر از جوانان شهر سنندج را که بطرق مختلف و در مکانهای مجزا دستگیر کرده بودند  روانه فرودگاه سنندج میکنند. خلخالی این جلاد خمینی در روز ۵ شهریورماه  ۵۸  و در دادگاههای ۵ دقیقه ای آنها را به اعدام محکوم و حکم را اجرا میکنند.

احسن ناهید، شهریار ناهید، جمیل یخچالی، مظفر رحیمی، عطا زندی، امجد مبصری، عیسی پیرولی، ناصر نسیمی، مظفر نیازمند، یداله فولادی و سیروس منوچهری. دو نفر از افراد اعدام شده زخمی بودند که یکی از آنها را بر روی برانکار به محل اجرای کشتار منتقل میکنند.

همانوقت انتشار عکس اعدام این ۱۱ انسان شریف و محبوب مردم سنندج در روزنامه های داخل و خارج کشور منتشر و به اطلاع افکار عمومی میرسد. این عمل وحشیانه موجی از تنفر علیه قاتلان را دامن میزند.

در سقز مقاومت مردم و نیروهای سیاسی در مقابل لشکریان و سپاهیان خمینی ادامه داشت تا اینکه جلاد خمینی از سنندج عازم سقز میشود و در آنجا نیز جنایت دیگری خلق میکند. ۱۰ نفر از جوانان شهر و ۱۰ نفر از نظامیانی که در محل خدمت نبودند.  ( مجموعا ۲۰ نفر) را یک روز بعد از اعدامهای سنندج یعنی در روز ششم شهریور ۵۸ تیرباران میکنند.

احمد سعیدی، قادر بهادر، طاهر خطیبی، محمد بابا میری، ناصر حدادی، رسول امینی،محمد غفاری، ناجی خورشیدی، کریم رضایی، انور اردلان، علی فخرائی، سیف اله فیضی، (۱۴ ساله) عبداله بهرامی، سید حسن احمدی، محمد درویش نقره ای، کریم شیریانی، ابوبکر صمدی، احمد مقدم، جلیل جمال زاده و آذر گشب دارائی ( ۱۲ ساله)

 بعد از پاوه، مریوان، سنندج و سقز، تدارک حمله ارتش و سپاه متوجه مهاباد میشود. دوش به دوش پیشروی مزدوران ارتش و سپاه، خلخالی نیز با راه اندازی دادگاههای چند دقیقه ای حکم اعدام علیه دستگیر شدگان را صادر میکند. همزمان با این لشکر کشی و اعدام جوانان توسط دادگاههای ۵ دقیقه ای خلخالی، تظاهرات ها در شهرهای کردستان و در محکومیت این یورش وحشیانه ادامه پیدا میکند. در ۱۱ شهریور فاجعه قارنا روی میدهد. ملاحسنی یکی از مرتجعین محلی همراه تعداد زیادی از پاسداران و با استفاده از دو دستگاه تانک جهت ایجاد رعب و وحشت به روستای قارنا در محور نقده به پیرانشهر یورش میبرند.

روستای قارنا که بیخبر از تمام جنگ ودرگیریها بود توسط این ستون اشغال میشود و پاسداران رژیم همه مردم روستا از کوچک و بزرگ را به رگبار میبندند که در نتیجه این تهاجم ضد بشری ۶۸ نفر کودک، پیر و جوان را قتل عام میکنند. روزنامه های رژیم برای سرپوش گذاشتن بر قتل عام روستای قارنا، خبر آنرا بعد از بیست روز منتشر میکنند.

اگر قرار است تاریخ تهاجم لشکریان خمینی در فیلمی بنمایش گذاشته شود جنایاتی است که فوقا ذکر شد که فرمان حمله خمینی به پاوه و کردستان برای کوبیدن انقلاب مردم سرآغاز آن بود نه جعلیاتی که حاتمی کیا با ساخته و پرداختن فیلم “چ” و برای بقای حکومت، برای خریدن آبروی نداشته این رژیم و برای انباشت دستمزد و جوایز دهه فجر آنرا عرضه کرده است.

………

نگاهی به سکانس های فیلم

میدان فروش اسلحه: در بازار اسلحه فروشان صحنه ای بتصویر کشیده میشود که در اثر سرقت یا ایجاد بلوایی در این مرکز تیراندازی صورت میگیرد و آشوب و هرج و مرج بپا می شود. این صحنه نه تنها غیر واقعی است بلکه درست عکس آنرا باید توضیح داد.

بعنوان یک شاهد عینی و بعنوان کسیکه در بهار و تابستان ۱۳۵۸ در شهر سنندج و در برخی دیگر از شهرهای کردستان به این محلها رجوع کرده بودم باید بگویم اسلحه هایی که در این میادین بفروش میرفت سلاحهایی بودند که توسط افرادی و در جریان خلع سلاح پادگانها و یا ژاندارمری و دیگر مراکز پلیسی شاه بدست مردم افتاده بود. نظم تعریف نشده ای در این مراکز حکم فرما بود. کسانی برای خرید به آنجا رجوع میکردند. روابط حسنه وجود داشت و حتی کوچکترین حس نا امنی را در این محلها نمیشد مشاهده کرد. احترام و صمیمیت مابین مردم و فروشندگان یکی از خصوصیتهای آندوران بود. نمیتوان موردی اشاره کرد که در تمامی شهرهای کردستان از پاوه تا مهاباد کسی در این مراکز خرید و فروش اسلحه صدمه ای دیده باشد و یا غارت، و بلوایی در آنجا ها اتفاق افتاده باشد. کار حاتمی کیا در این نمایش حقیقت را پرده پوشی می کند و پوشاندن حقایق در جریان جنگ پاوه در کل نمایش ایشان کاملا و به شیوه ای ناشیانه نشان داده میشود.

چمران فرشته یا چمران قاتل؟

در صحنه پیاده شدن چمران و فلاحی از هلی کوپتر و هنگامی که قصد ورود به مرکز ژاندارمری که در محاصره قرار گرفته است، در مسیر راه به چهارپای باربر که روی زمین بصورت زخمی افتاده است برخورد می کنند. یکی از پاسداران محافظ قصد دارد از سر “رحم” آن حیوان بارکش را با تیر خلاص بزند.  چمران در اعتراض و برای منع او از کشتن حیوان می گوید: “ما برای کشتن و آدم کشی نیامده ایم. خدا جان داده و خدا باید جانش را بگیرد”.

در این صحنه، حاتمی کیا قبایی را به تن چمران دوخته است که اصلا برازنده او و دیگر سرکوبگران مردم کردستان نبوده و نیست. چمران، ارتش و پاسدارن خمینی بهمراه خلخالی ماموریتی بجز کشتار و آدم کشی در کردستان نداشتند. یکی از اولین قربانیان این ماموریت “دکتر قاسم رشوند سرداری” پزشک جراح بیمارستان لقمان الدوله تهران بود که در جریان قیام مردم علیه رژیم شاهنشاهی نهایت توان و انرژی خود را برای درمان و مداوای مجروحان بکار گرفت و بعد از ظهور داعش اسلامی حاکم بر ایران نیز برای معالجه و مداوای مجروحان در کردستان و گنبد بطور داوطلبانه زخمی ها را نجات میداد. او در بامداد روز ۲۸ مرداد ۵۸ به دستور خلخالی جلاد همراه با ۱۸ نفر دیگر در پاوه و در دو نوبت اعدام شدند. چمران، خمینی، خلخالی به همراه سپاه و ارتش در پاوه و در دیگر شهرهای کردستان در مقیاس جنایت علیه بشریت ماموریت سرکوب انقلاب مردم را بر عهده داشتند. تاریخ همه این جنایات را به ثبت رسانید است. ترسیم “ترحم آمیز” پاسدار محافظ چمران نیز یکی دیگر از این جعلیات در سناریوی حاتمی کیا است که می کوشد چهره اسلام، چمران و حکومت اسلامی را بعنوان مدافع حیوانات نشان دهد. پاسدارانی که طی همین چند سال اخیر تا کنون صدها راس اسب کارگران کولبر مرزی را که از طریق استفاده از آنها برای حمل بار دارند زندگی خانواده خود را در سخت ترین شرایط تامین و امرار معاش میکنند به هلاکت رسانیده اند. آنگاه جناب حاتمی کیا می خواهد با این صحنه سازیها، برای خوش خدمتی به نظام و افزودن به دستمزدهای جشنواره های دهه فجر اسلامی در کلکسیون جوایزش برسر بیننده فیلم جعلیش شیره بمالد و قصابان اسلامی را در هیبت مدافع حیوانات به بیننده فیلم کذایی اش قالب کند.

در سراسر این فیلم  چهره “فرشته گونه” چمران در جعلیات حاتمی کیا خودنمایی میکند. “چمران گاری زخمیها را حمل میکند، چمران می گوید مسئولیت جان این مردم با ما است، چمران با لباس مبدل به میان نیروهای مسلح در داخل شهر میرود، چمران دستور آزادی اسیران در زندان را میدهد” و دهها تصویر غیر واقعی از فرمانده پاسداری که فرمان خمینی را در کنار خلخالی و برای قتل عام مردم کردستان به اجرا گذاشت بسیار ناشیانه، غیر واقعی و بعنوان تحریف تاریخ باید به همگان معرفی کرد. جالب اینجاست که چمران از اسیران زندانی می خواهد “مردم را لو ندهند”. “مردم” از منظر خمینی و دیگر نوچه های حکومت از اوایل ظهورشان تا به امروز و در سخنان همیشگی ولی فقیه، یعنی بسیج، یعنی نیروی حزب الله، یعنی اسیدپاشان، یعنی پاسداران سراسری و محلی و دیگر نیروهای سرکوب. زندانیان اسیر شده در دست نیروهای سپاه و چمران در پاوه و دیگر شهرهای کردستان هیچگاه شانس آزاد شدن نصیبشان نشد اگر چنین می بود بی گمان پاسداران محلی را که به آنان “جاش ” گفته میشد به مردم و سازمانهای سیاسی معرفی میکردند.

سقوط فانتوم: در جریان صحنه سقوط فانتوم، فرمانده پاسداران خطاب به چمران و فلاحی می گوید: “ما با یک ارتش روبرو هستیم اینها از کجا پشتیبانی می شوند”؟.  این سخنان از سوی خمینی و دولت موقت و پرتاب کردن آن در همان دوران در رادیو و روزنامه ها، پیش زمینه های دادن این تصویر بود که حکومت اسرائیل و بعث صدام حسین از این نیروها حمایت می کنند. بنی صدر آنزمان بارها این جملات را برزبان می آورد. این ظاهرا توجیهی عامه فریب برای باز گذاشتن دست ارتش و سپاه پاسداران برای حمله به مردم کردستان بود. در طول تاریخ، دولتهای مختلف مدام کوشیده اند که با ساختن یک سناریوی ساختگی مبنی بر حمایت دولت همسایه از انقلاب مردم یا جریانات سیاسی مسلح، بهانه ای برای حمله و یورش علیه مردم در دست داشته باشند و به هجوم خود علیه آن مشروعیت بدهند. بزک کردن این جملات و مترادف نمودن موضوع استقلال کردستان توسط حاتمی کیا در سناریوی جعلی ایشان ومذاکراتی که در قبرستان دارد انجام میگیرد، بهانه و توجیهی عوامفریبانه برای مشروعیت بخشیدن وحمله به کردستان برای سرکوب نهایی آخرین سنگر انقلاب بود.

صحنه های دراماتیک: برای حاتمی کیا وارد نمودن سوژه ای درام با شرکت زنی به همراه کودک خردسالش که همسرش پاسدار محلی است و برادرش جزو نیروهای مسلح است لازم شده که او بتواند با نمایش دادن این صحنه ها که در عالم واقع وجود خارجی نداشته است، بیننده فیلمش را در اوج احساس قرار دهد. و چه چیزی بهتر از چنین سوژه ای که بتوان بوسیله آن تحریکات لازم را در بیننده اثر ساختگی اش ایجاد کند. علاوه بر غیر واقعی بودن این صحنه ها و تضادی که در وجود زن نسبت به همسر و برادرش در دو سوی جنگ ساخته و پرداخته شده است، از نظر سبک و تکنیک و از نظر ربط دادن آن به کل داستان زیاده از حد ناشیانه است.

جمعبندی: فیلم “چ” چمران، فیلمی است که باید در جرگه اثری در جعل یک تاریخ معین ارزیابی شود. تاریخی که علائم و نشانه های آن بعد از گذشت ۳۵ سال هنوز حکومت اسلامی و پادوهای سینمایی اش را می خواهد جارو کند. انقلاب ۱۳۵۷ که توسط دولتهای غربی و به منظور مهار آزادیخواهی، مهار چپ و به انقیاد درآوردن جامعه ای با آرمانهای انسانی، خمینی و امثال حاتمی کیاها را برای سرهم بندی کردن تحریف انقلاب بر مردم ایران نشاند، همچنان در صدد پایان دادن به این تباهی است. فیلم “چ” برای کم کردن اثرات جنایتکارانه فرمان حمله خمینی، ارتش و سپاه پاسدرانش به کردستان طراحی شده است. این فیلم و دهها فیلم جعلی تر از این نیز قادر نخواهد بود اهداف و افق انقلاب مردم ایران را در مقابل افکار و نگرش نسل جدید تغییر دهد . نسل امروز با و بدون این جعلیات تصمیم خود را برای پایان دادن به بیش از سه دهه قتل، کشتار و جنایت گرفته است. پیشتازان خاتمه دادن به این جعلیات تاریخی، نسل جوانی است که در دوران همین تحریف کنندگان پا به عرصه وجود گذاشته اند.

کار ما این است که در مقابل هزینه های میلیونی برای جعل تاریخ انقلاب مردم ایران برای افشای ماهیت دست اندرکاران و پادوهای سینمایی حکومت اسلامی، مبارزات برحق مردم کردستان را که در دفاع از انقلاب و تداوم آن بود و توسط سپاه ، ارتش، چمرانها و خلخالی ها به خاک و خون کشیده شد را بیش از پیش برملا سازیم. حکمت بروز و تولید جعلیات در فیلم “چ” شاید این بوده باشد که یکبار دیگر پرده از ماهیت حکومتی که آزادیخواهان را توسط ، فرماندگان ارتش و سپاه، چمرانها، خلخالی ها به جوخه اعدام سپردند بیش از پیش برملا سازیم.

۱۰ نوامبر ۲۰۱۴