چرا مهدی کوهستانی دروغ می گوید ؟

چرا مهدی کوهستانی دروغ می گوید ؟ نوشتاری در جواب دروغ گویان (۱) آن که جانش شد زتهمت ریش در راه حقیقت گو نماید سعی خود را بیش در راه حقیقت ا.ط وقتی در سلول انفرادی گاه روزانه ۷۰۰ باردر سلول دور می زدم می رفتم وبر می گشتم ، می رفتم وباز می گشتم … زیر لب با خود این واژه های افسانه ای را زمزمه می کردم ویا … در این کار ،دراین پیکار دل خلقی است در مشتم امید مردمی خاموش هم پشتم … وبعد نتیجه می گرفتم چه باک اگر مرگ بیاید که بهتر از هر چیز است وراحت می شوی. چرا مرگ ؟ که چه قصه ها از دهه پنجاه وشصت دست نخورده بماند وبه دست دشمن نیفتد. واگر شکنجه ،که تحمل می کنی باز هم تا سرحد مرگ . آنگاه امید مردمی خاموش مردمی خاموش مردمی خاموش … که وای اگر آگاهانه وبه جا از خاموشی به در آیند.
مهدی کوهستانی در مطلبش دروغ شاخداری نوشته که در کنار بقیه مطالبش که سعی کرده با نوعی مثلا انصاف گرایی جا بیاندازد ،که به آن اشاره خواهم کرد. اول او کیست واز کجا پیدایش شده ؟ ( وقتی ایشان به عنوان مترجم از سوی آی تی اف به من معرفی شد اصلا ایشان را از قبل نمی شناختم واز طریق سعید ترابیان یکی از اعضای هیات مدیره سندیکا ایمیل ایشان ومعرفی ایشان به من صورت گرفت . چون من قبل از آن مدت ها در زندان بودم و نامبرده ترابیان در زمان غیبت من کار با اینتر نت را یاد گرفته بود، مسایل مربوط به اطلاع رسانی و ایمیل ها وکمک های مالی وبقیه را به عهده گرفته بود . که در ادامه مطلب ربط این موضوع را با دروغ گویی مهدی کوهستانی باز خواهم کرد. ) مهدی کوهستانی در وسط نوشته اش نوشته که در لندن(طی سفری که بنا بر دعوت ITFوبزای شرکت در کنگره سالیانه فدراسیون جهانی کارگران حمل ونقل در سال ۱۳۸۶ داشتم. ) به من گفته که کمک هایی که از سوئد توسط امیر جواهری برای سندیکا آمده در اختیار من قرار گرفته وچرا من آن را به سندیکا نداده ام ومن گفته ام که این کمک ها برای من آمده وآن را به هیچکس نمی دهم ، که این دروغ محض است هرگز چنین گفتگویی بین من واو صورت نگرفته است . ۱-زیرا من امیر جواهری را در آن زمان حتا نامش را نشنیده بودم ونمی شناختم. ۲-در زمانی که این کمک ویا هر کمک دیگری به سندیکا شده من در زندان بودم واز سال ۱۳۷۰ به بعد هیچ حساب بانکی نداشته ام . ۳- حساب رسمی سندیکا به نام آقایان ابراهیم مددی وناصر غلامی وداوود رضوی بوده است.رسما من در امور این حساب دخالتی نداشته ام. ۴- تا زمانی که من به زندان نرفته بودم و به سندیکا حمله نشده بود ،تمام تصمیم گیری های سندیکا به صورت جمعی ودر مجمع عمومی وهیات مدیره ویا کنفرانس هفتگی صورت پذیرفته است. این گفتگو بسیار کودکانه است . کسی قبول کند پول گرفته وبعد بیاید بگو ید آن رابه سندیکا نمی دهم . آن هم این گفتگو ها را با کسی رد وبدل کند، که اصلا او را نمی شناسد ومعرفی او از طریق سعید ترابیان صورت گرفته(که من اصلا او را بعد از رهایی از زندان در سال ۱۳۸۵ قبول نداشتم.) داستان او در زندان ۲۰۹ برای من روشن شده بود واین را به دوستانم پس ازبیرون آمدن از زندان مرحله اولم در مرداد ماه ۱۳۸۵ گفته بودم وبعد ایشان در نوشته اش اضافه کرده که در جایی دیگر ودر مصاحبه با تلویزیون ،برابری در لندن من گفته ام کمک هایی به سندیکا شده که مبلغ کمک حدودا ۱۳ میلیون تومان بوده که از سوی آقای امیر جواهری به من داده شده است وسعی کرده با اختلاط دروغش با این مطالب برای آن پایه ای درست کند. که خوشبختانه آقای امیر جواهری که زحمت کمک رسانی را با کمک ده ها نفر دیگر کشیده اند خودشان حضور دارند واعلام می کنند که این کمک ها به سندیکا شده است و به من ربطی نداشته است ودر باره این کمک ها با آقای مددی هم گفتگو کرده اند که اسنادش وجود دارد.
حالا ربط حبیب رضا پور ودفاعی که آقای کوهستانی از حرف های ایشان می کنند وبه آن استناد می کنند و به زور دروغ می خواهند برای آن سند بسازند در این ماجرا چیست ؟ حبیب رضا پور نزدیک ترین همکار سعید ترابیان در این پرونده است ودر داخل ایران هم که بود قبل از آنکه به آلمان بیاید بیشترین پول ها را از سعید ترابیان می گرفت تا همه جا برای او فریاد بزند. و متاسفانه رابطه بین سعید ترابیان ومهدی کوهستانی در زمانی که من در زندان بودم باعث ایجاد لطمات سنگین به سندیکا شد ، که بعد از بیرون آمدن من از زندان دوستانم برای من گفتند . بدین شرح که مهدی کوهستانی مبالغی در اختیار او می گذاشت تا او با آن پول ها افرادی مثل حبیب رضا پور را به شکل یک فراکسیون دور خود جمع کند وبا این شیوه کنترل سندیکا را در دست بگیرد وسیاست های دیکته شده از سوی مهدی کوهستانی را در سندیکا پیش ببرد ومهدی کوهستانی هم از طریق این رابطه که با سعید وبه نوعی با بخش تبلیغات سندیکا وکنترلی که از طریق او با در اختیار داشتن ایمیل های سندیکا داشت در خارج از کشور خودش را به عنوان کسی معرفی کند که با سندیکا نزدیک ترین رابطه را دارد وسخنگوی همه کارگران ایران است واز این طریق موقعیتهایی برای خودش در سطح جنبش کارگری بین المللی فراهم کند واز قبال آن سود هایی ببرد . حداقلش آنکه برای خود موقعیتی ویژه در خارج کشور ایجاد کند. که البته در رابطه با بلاهایی که بر سرسندیکا و رضا شهابی ویکی دو نفر دیگر از اعضای سندیکا که یکی از آنها در کافی شاپ دستگیر شد ودیگری هم به هنگام کمک به خانواده آن دوست دستگیر شد ودر دستگیرشدن وتشکیل پرونده هر سه نفربه گفته خودشان ترابیان نقش داشته است او هم خواهی نخواهی سهیم است که با تقویت چنین عنصری زمینه احاطه او بر سندیکا را فراهم کرده است و حالا مهدی کوهستانی با این گرد وخاکی که دیده برپا شده است موقعیت را مناسب دانسته تا خودش را وسط دعوا بیاندازد وبرای خودش وطیفی که همراه خود کرده است آبرویی بخرد.در بلایی که بر سر جنبش کارگری آمد نقش سعید ترابیان ومهدی کوهستانی را خیلی از دوستان در داخل وخارج کشور می دانند. در باره حبیب رضا پور آن طور که به من گفتند ، علاوه بر پول های قبلی ، ۳ هزار دلار از ترابیان گرفت تا به آلمان بیاید وادامه ماموریتش را انجام بدهد، که همانا خرابکاری وتهمت زدن ودامن زدن به جو تفرقه وتهدید در میان کارگران وسندیکالیست هاست گویا او در آلمان بابخشی ازچپ های افراطی ارتباط دارد وبه سفر های مشکوکی بین آلمان وهلند می پردازد. ترابیان از همان زمان دستگیری در زمستان ۱۳۸۴ که مدت کوتاهی کمتر از ۲۰ روز در بند ۲۰۹ بود به علت اعتیادی که از قبل داشت و با کمک دوستانNA توانسته بود آن را موقتا ترک کندوبه دلیل همان ضعف روانی قدیمی که داشت ،بنا به گفته افرادی که همراه او بازجویی می شدند در زمان دستگیری اعتصاب دوم سندیکا در تاریخ ۸/۱۱/۱۳۸۴که دربند ۲۰۹ اوین، کارگران به صورت دسته جمعی در سلول های انفرادی نگهداری وبازجویی می شدند، اولین کشیده را که خورد ، شدیدا ترسیده بود وباز گرفتار همان ضعف های روانی شد. اوقول همکاری به سرهنگ عبدالهی داد واولین ۲۰۰ هزار تومان را در همان هنگام از سرهنگ عبدالهی دریافت کرد. سرهنگ عبدالهی(که شاید نام مستعار او باشد.) مسئول میز کارگری اداره اطلاعات استان تهران بود. پس از آن ترابیان را مدیریت کرد تا با رفتار نا به هنجارش در زمانی که من در زندان بودم با فحاشی وعربده کشی بتواند آقای مددی را از جلسات( نقص دار هیات مدیره به لحاظ اساسنامه) حذف کند که در آن زمان آقای مددی به دوستان گفته بودوSMSهم برای همه سندیکایی ها فرستاد مبنی براینکه در هر جلسه ای که ترابیان باشد من نمی ایم. پس از آن ترابیان با استفاده از توان مالی که مهدی کوهستانی و اطلاعات برای او ایجاد کرده بودند، توانست برخی از دوستان کم اطلاع تر را جلب نماید . ((در باره فساد مالی وتوان مالی ا و یعنی ترابیان( رئیس حبیب رضاپور) یکی از فعالین کمیته هماهنگی که در داخل کشور می باشد، چهارشنبه شب پیش به وقت اروپا، در اطاق پالتاک سخن در حضور نزدیک به ۲۰۰ نفر مفصلا شرح داد وگفت هم اکنون بیش از هشت اپارتمان دارد. یک کنترل خط شرکت واحد از کجا این ثروت را می تواند به دست آورد.)) ا و با ادامه فشار ها می خواست سایت اصلی سندیکا را به دست بگیرد که نتوانست ونهایتا سایتی جدید به نام سندیکا راه اندازی کرد که روش کارش مورد اعتراض بسیاری از سندیکالیست ها بود. با تشکیل جلساتی خارج از چهارچوب اساسنامه وبا تعداد بسیار کمی از اعضا ،گاه سه یا چهارنفر یا نهایتا هفت هشت نفر از اعضا تصمیماتی کاملا مغایر اساسنامه را به سود آنچه که خود یا اطلاعات و یا کوهستانی می پنداشتند، به سود اوست به تصویب رساند. واجرایی کرد .با همکاری دو سویه سرهنگ عبدالهی ومهدی کوهستانی که شاید کاملا به صورت اتفاقی مسیر مشترکی را طی می کردند،حتابا آرای کمتر از نصف اعضای هیات مدیره بر خلاف اساسنامه که حداقل دوسوم اعضای هیات مدیره باید مطلبی را تائید نمایند ،(یعنی با حضور ۱۲ نفر از اعضای هیات مدیره) تا موضوعیت پیدا کند موفق شدند مسولیت خزانه داری را از داوود رضوی بگیرند وبه رضا شهابی بدهند . متاسفانه به علت کم تجربگی دوستان ما وقدرتی که او به واسطه داشتن منابع مالی از خود بروز می داد و صدالبته در زمانی که از سوی اطلاعات بسیار حساب شده بود.( یعنی در زمانی که آنها من وآقای مددی را در زندان های طولانی مدت قرار داده بودند .)ترابیان با همدستی حبیب رضاپور با فحاشی ولات بازی وپرده دری همه را به نا امیدی وپراکندگی کشاندند که در همه این موارد حبیب رضا پور نقش قزاق را برای ترابیان انجام می داد.کمترین شوخی انها دادن فحش های ناموسی وخواهر ومادر به هم بود که وقتی به ایشان تذکر می دادیم ، می گفتند ولش آقای اسانلو ما بنی هندلیم ویا اینکه خواهر ومادر جزو ناموس حساب نمیشه وسعی در گسترش چنین فرهنگی در سندیکا داشتند که خوشبختانه با رشد آگاهی های عمومی اعضای سندیکا نتوانستند زیاد این فرهنگ را جا بیاندارند . آخر سر هم تا آنجا که به من گزارشات دقیق داده اند ، مبالغی دیگر از کمک کنندگان می گیرندمثلاترابیان یک باربا این جو سازی که من شدیدا به موتور سیکلت احتیاج دارم وباید برای من پول موتور سیکلت بفرستید از دوستانی مصرا تقاضای کمک مالی می کند و بالاخره ملغی از این دوستان می گیرند که همکنون در خارج از کشور حی وحاضرندو پول هایی دیگر ازجمله مبلغ ۱۵ هزار دلاری را که آقای پرویز قلیچ خانی جمع اوری کرده بودند تا برای کمک به کارگران زندانی واخراجی سندیکای شرکت واحد و نیشکر هفت تپه بدهند آقای ترابیان بالا کشید ومبالغی هم به هم پالکی هایش مثل حبیب رضا پور داد. ارسال کننده پول از شناخته شده ترین فعالین کارگری ونشریاتی در خارج کشور است که همگان او را وصداقتش را وتلاش هایش را تائید می کنند.از جمله انتشار نشریه آرش به مدت ۲۳ سال . البته گویا پس از آنکه متوجه می شوند که ترابیان پول ها را بالا کشیده است ، از طریق دوستانی که در داخل وخارج داشتند وباتهدید به افشاگری ترابیان موفق می شوند ( البته آنطور که اسکایپی وتلفنی به من گفتند حدود ۳۰۰۰ دلار از این پول را از او گرفته وبه دست یکی از اعضای سندیکای نیشکر هفت تپه برسانند . آقای داوود رضوی کاملا در جریان این موضوع هستند . آقای قلیچ خانی هنگامی که در ترکیه بودم طی یک مذاکره اسکایپی از من خواست برای جلوگیری از نا امیدی وبوجود امدن جو بی اعتمادی در بین کارگران وفعالین، تا می توانم این مطالب را عنوان نکنم. من هم خودم خون جگر خوردم تا سندیکا، سندیکا بشود وهمه این افراد با دعوت ها وتلاش های آقای مددی ومن بتدریج به سندیکا امدند. البته هر جنبشی وقتی توده ای می شود وصدها وهزارها تن با آن درگیر می شونداز این نقطه ضعف ها هم پیدا می کند اگر هم امروز این یاوه گویان این دروغ ها را سرهم نمی کردند وسابوتاژ نمی کردند همانطور که تا به امروز دم بر نیاوردم چیزی نمی گفتم . اما چون پای دیگران وتوهین به خانواده ام به میان آمدوامیر جواهری لنگرودی هم از من خواست پاسخ دروغ های انها را بدهم مجبور به پاسخ گویی شدم . چون کارهای بسیاری دارم نمی توانم وقتم را زیاد صرف این یاوه پردازی ها که به سود نظام فاشیستی ولایت فقیه است بنمایم . اما وقتی دیدم که این عوامل ناآگاه واطلاعاتی با بی شرمی تمام همه چیز را زیر پا گذاشته وحرمت خانواده ام را، که این سال ها این همه بلاها را تحمل کرده اند ،در یک اقدام مشترک شکسته اند ودر یک حمله مشترک امید برای همبستگی را نشانه کرده اند.بنا به درخواست دوست عزیز وشریفم امیر که فرزندش را هم درراه مبارزه انسانی از دست داده است، پاسخی نا چیز دادم . البته در رابطه با فساد وهمکاری ترابیان با اطلاعات وپرونده سازی برای رضا شهابی خود شهابی ،برای دوستانی که در خارج ازکشور هم هستند مستقیما توضیح داده است ، که شرح آنها را در نوشتاری دیگر منتشر خواهم کرد تا رد پای این چپ های دروغین وکم تعداد داخل وخارج کشور را در گرفتار کردن کارگران وبالابردن هزینه های آنان خاطر نشان کنم. چون روش انها به نوعی کامل کردن اتهاماتی است که اطلاعاتی ها به زندانیان زیر بازجویی وهمیشه در خطر می زنند . برای کمک به همکاران وکارگران تحت خطر مجبورم این پرونده را یکبار برای همیشه تکمیل ومختومه کنم. منصور اسانلو ۱۲ژوئن ۲۰۱۴ بنیان گذارباز گشایی سندیکای کارگران شرکت واحد. نام مقاله مهدی کوهستانی که سایت آزادی بیان چند روز پیش آن را منتشر کرده است این است. آیا جنبش کارگری ایران نیازی به دریافت کمک مالی دارد؟
سایت افق روشن گفتگوی ابراهیم مددی نایب رئیس سندیکابا امیر جواهری لنگرودی پیرامون کمک مالی به سندیکا
http://www.kargaran-iran.com/2007/04/post_610.html
متن گفتگو را هم می فرستم

مددی در گفتگوی رادیویی با امیرجواهری اعلام داشت :

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه

به یک نهاد سربلند، مستقل درجهت دفاع ازحق حاکمیت مردم ایران برخودشان، پایبند است.

یادداشت :

کارگران ایران: مددی در گفتگوی رادیویی با امیرجواهری اعلام داشت :

www.kargaran-iran.com

به یک نهاد سربلند، مستقل درجهت دفاع ازحق حاکمیت مردم ایران برخودشان، پایبند است.