از هر درى سخنى

بهروز سورن

سوزنی به خود

پیش از هر سخنی باید اذعان کرد که گزارشگران با سابقه ای چندین و چند ساله، در هفته های اخیر در چرخاب موضوعاتی قرار گرفت که شاید کمتر با پدیده های عمومی متناسب با وظایفش مرتبط بود.  همچنین  بخش نظرخواهی این رسانه نیز متاثر از مطالب مندرج در سایت به آوردگاه نظرات مخالفان و آنها که در توافق مینوشتند مبدل شد.

این امر بخودی خود  نمیتوانست  مشکل ساز باشد کما اینکه  پیش از این نیز مطالب پلمیک به دیالوگ گسترده خوانندگان سایت  مبدل و بر جذابیت موضوعی متن مندرج افزوده بود.

 

 اما  تناقض اینجاست که رسانه ای همانند گزارشگران در جایگاه خبر رسانی آزاد و معطوف به جنبش های درون کشور که بارها این موضع  را خود  اعلام کرده بود، بمرور از حوزه فعالیت و حیات خود عبور و به انعکاس اختلاف نظر و رای و اندیشه دوستانی  ارزشمند  اما در بخشی از اپوزیسیون  میپرداخت و مباحثات  بطور برجسته  در این رسانه منتشر میگردید.

 

بعبارتی دیگر خطائی صورت گرفت که بدلائل متعدد با روند فعالیت این رسانه هم ساز نبود. بدینجهت جا دارد که نقد بسیاری از دوستان را در این زمینه بجان بخریم و تلاش کنیم که در آینده با اینگونه انحرافات مواجه نشویم.

………………………

 

مطلبی داشتیم در مورد مقوله  سانسور درسایت  اخبار روز  از اقای امیر جواهری لنگرودی
 

این مطلب مرا به یاد سالها قبل انداخت. زمانی که گاه نوشته هایم را برای  تعداد انگشت شماری از سایتها  از جمله اخبار روز میفرستادم. بیاد دارم که این سایت را اخبار زور  نامیدم  زیرا که  مدار بسته آن محدود به هواداران سازمانشان اکثریت و اتحاد فدائیان ( برادران دو قلویشان) بود.

 

باری به هر جهت  پتانسیل سانسور این سایت سالها بر من و بسیاری از دوستانم و کارورزان سایت گزارشگران  شفافیت داشت.  پس از نقدی به این رسانه  نامه ای دریافت کردم  مبنی بر اینکه تنها مطالبی درج خواهد شد که اختصاصی به این رسانه ارسال گردد و نه به رسانه های دیگر.

 

صرفنظر از درستی و یا نادرستی این مطالبه و برای ازمایش بخت این بخت برگشته! مطلب بعدی و بعدی را با ذکر اختصاصی بودن به این رسانه روانه کردم. پاسخ همان بود که فکر میکردم : سانسور

دلایل این سانسور برای من بعنوان یکی از فعالین جنبش جمهوری خواهان دمکرات و لائیک  که به رادیکالیسم این حرکت امیدها داشت کاملا واضح بود اما این تلاش ارزیابی مجددی بود  از توانائی حذف اندیشه ها از سوی  اخبار روز که ظاهرا فردی بنام تابان  انرا اداره میکند و مکرر مورد لطف بی پایان نشریاتی همانند ارش به سردبیری اقای پرویز قلیچ خانی است.

 اینهمه نشاندهنده انست که آزادی بیان در چنبره منافع سازمانی گردانندگان اکثریتی این سایت  به بازی گرفته میشود. درد  مشترک من و اقای امیر جواهری لنگرودی که از فعالترین و صدیق ترین تبعیدیان در دفاع از منافع جنبش کارگریست در واقع یکی است اگر چه با اختلاف زمانی در بیان علنی ان همراه است. بسیار بجاست که ایشان از سردبیر مجله ارش در باره فضا سازی برای این سانسورچیان در تبعید و همچنین پوئن های تبلیغاتی برای مهره های به ظاهر  رانده شده از سازمان اکثریت همانند اقای فرخ نگهدار و … سوالاتی را طرح نمایند.

 

……………………..

فعالین سیاسی منفرد، شکلیابی  و تشکل ها
 

گزارشگران دوستان بسیار و گسترده ای دارد که هماره در پیشبرد و روزمرگی فعالیت آن نقش بسزائی دارند. این یاران همیشه  در کنار ما بوده اند و در کارکرد این رسانه ما را همراهی کرده اند. متفکرین رنگارنگ جنبش در تبعید بوده اند و بلحاظ سیاسی اقدامات رژیم را در همه رنگ ها و نیرنگ هایش بررسی و افشا کرده اند. غالب این افراد بلحاظ سیاسی منفرد و مستقل هستند و دقیقا از همین زوایا از برخوردهای باصطلاح  مصلحت گرایانه سازمانهاو تشکل های  سیاسی موجود بدور هستند.

 

سازمانهای سیاسی همانطور که در سالهای دیرین مشاهده کرده ایم  بمرور و ملموس  با مقوله ( مصلحت گرائی)  بیشتر  نزدیک میشوند و از هر پدیده تفرقه افکن و بحث انگیز در درون صفوف خود دوری میجویند که بخشا با موضوع حفظ خود در تبعید مرتبط میباشد.

 

این پدیده تازگی ندارد و سابقه ای دیرینه در میان صفوف بی خاصیت حزب توده و سازمان اکثریت دارد. متاسفانه این تجربه منفی را هم اکنون میتوان در صفوف متشکل چپ بوضوح مشاهده کرد. برای مقایسه این حقیقت با شرایط کنونی سازمانهای سیاسی و مواضع اعلام شده آنان کافیست  که واکنش علنی این گروهها را در برابر تلاشهای منفردین سیاسی برای شکلیابی ملاحظه نمائیم. هیچ نمی یابیم.

 

بگذریم از اینکه سازمان اکثریت  با گرد و خاک پاشیدن در میان هواداران خود و دیگران تمایل به امیزش با منفردین را در نهادهای خود انگیخته منفردین مکرر نمایش میدهد اما حضور نیروهای این  تشکل در این نهادها جز با انگیزه  تخریب و به انحراف کشاندن  ان نهادها صورت  نمیگیرد.

 

 بعنوان نمونه میتوان مجموعه جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک را در آئینه تجربه قرار دارد. این سازمان از ابتدای امر  و با انگیزه بخیه این مجموعه با اتحاد از پیش  شکست خورده جمهوری خواهان برلن فعالانه خود آمیزی کرد و موریانه سازش و مدارا با رژیم جمهوری اسلامی را  در میان فعالین منفرد که با امیدهای بسیار به این مجموعه پیوسته بودند ، جاری ساخت.

 

عدم موضعگیری علنی سازمانها در برابر کوشندگان منفرد غیر سازمانی را میتوان  بر پایه همین پراگماتی
سم سیاسی ارزیابی کرد.

 

در میان نیروهای متشکل  چپ نیز عیار حمایت غیر علنی از این نیروها را میتوان تفاوت گذاشت. برخی از نیروهای موجود بطور کلی در برابر این اقدامات موضعی منفی میگیرند و از زوایای مختلف به نفی و مضر خواندن آن در محافل سیاسی  میپردازند. این نگرش نیز جز پراگماتیسم سیاسی و انزوا طلبی عرضه نمیکند. چرا که از اعلام علنی مواضع منفی  خود نیزحتی  سرباز میزند و از درگیر شدن در مباحثات موجود با نام سازمانی خویش در برابر تشکلهای زائیده شده از درون منفردین سیاسی  طفره میرود. این طیف تمایلی به برداشتن چشم بندهای خود ندارد زیرا که با حذف آن  ناچار به موضعگیری علنی  و پایان دادن به خواب زمستانی خود میشود!

 

دسته دیگر اما علیرغم توسل به مصلحت ها در حوزه های علنی،  ولی در حوزه پشتیبانی و حمایت غیرعلنی تلاشهائی مثبت ارائه میدهند. این طیف علیرغم پراگماتیسم سیاسی آشکار  از اصطکاک با منفردین سیاسی  استقبال میکنند و در مسیر پیوند با این طیف قرار میگیرد. کاچی به از هیچی!

 

طیف نخست  با عدم موضعگیری علنی و ایجاد فاصله با نیروهای گسترده فعالین سیاسی منفرد،  مصلحت جوئی، تمایلات  فرقه گرایانه، بسته و گریز از اقدام مشترک را پیشه  میکند. این طیف بنابر شواهد غیر قابل انکار حتی در حفظ خود نیز موفق نبوده و آینده ای در انتظار آن نخواهد بود.

به تعبیری دیگر طیف مزبور از خانه به زور و ضرب سرکوب وحشیانه رژیم  رانده شده و در دیار بیگانه نیز بی ارتباط با محیط خود چشم به معجزات بسته است. دیده به گذشته ای  دارد که بسیار نقدانگیز و در هاله ای از ابهام قرار دارد.امید بدان دارد که گذشته نیمه شفاف در تاریخچه مبارزات متشکل  آن بناگاه و در مسیرتحولات  سیاسی آنان را به سطوح رهبری پرتاب نماید.

 

در کنار و بموازات رویاهای سازمانی آنان اما مبارزات طیف ها و طبقات مورد ستم در کشورمان بی اعتنا به آنچه این طیف  در افکار خود مزمزمه میکند با استبداد سیاه حاکم،  میدان مبارزه را هر روزه گسترده تر از پیش مهیا میکند.

به شکلی دیگر میتوان گفت که تبعید،  سکوی انتظار برای پرش به عرصه هدایت مبارزات مردم و جهش به عرصه رهبری نیست. بدین معنی که جنبش های خودبخودی و در جریان مردم ایران از درون خود رهبران خویشتن را شناسائی و به عرصه سیاست عرضه میکنند.

 

جنبش دانشجوئی، کارگری و زنان  هم اکنون نه انگشت بدهان نظریه پردازان در خارج کشور که خود راهکارهای مبارزه و تاکتیک مقاومت در برابر وحوش حاکم را دریافته و متناسب با شرایط عینی داخل کشور و مناسبات سرکوب و مقاومت  پنجه در پنجه حاکمیت اسلامی در انداخته اند.

 

قطعا این جنبش ها از تجربیات گذشته درسها آموخته اند و آن را مد نظر دارند اما این تجربیات  از درون کنش ها و واکنشهای سه دهه گذشته میان مبارزه و سرکوب استخراج میشوند و نه از لایلای متون افتخار برانگیز  برخی از سازمانها ئی که از تلاش برای پیوند با مبارزات جاری  و در هم امیختگی با رویاهای خویش، سر باز میزنند.

 

اعتراف به این موضوع که چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است  هرگز به این معنی نیست که چنانچه تشکیلاتی موفق به حفظ خود شد در شرایط عینی و فراگیر مبارزاتی مردم ضرورتا به سطوح رهبری پرتاب خواهد شد. بلکه نمایانگر آن است که در گردونه  پر تحول فضای سیاسی  که هر روزه مختصات جدیدی را عرضه میکند با اتکا به ارتباطات  سیاسی خود با محیط موجود  از پرتاب خود  به خارج از دایره مزبور جلوگیری بعمل میاورد.

 

حفظ تشکیلات   میتواند در شرایط ویژه و با نیت خیر! ( حمایت از جنبشهای جاری )  گامی بلند در جهت  هماهنگی و یاری رساندن به مبارزات در جریان باشد همانطور که  با سیاستهای گروهگرایانه و تشکیلات سالارانه  خود میتواند مانع و رادعی در برابر پیشرفت آن قرار دهد.

 

بنابر این گفتگو از الزام حفظ تشکیلات تنها زمانی معنای مثبت پیدا میکند که هماهنگ با تحولات  فرهنگی و سیاسی  در حوزه ارتباط با محیط فکری رنگارنگ خود در تناسب قرار گیرد. حساس به محیط و با آغوش باز  در کنار آن قرار گیرد. نفی عالم و آدم قطعا  روبروئی و تعمیق شکافها را در بر خواهد داشت.

 

بهروز سورن

۸٫۷٫۲۰۰۸