نیاز مبرم به تئوری دینامیک اتحاد در میان صفوف کمونیستهای کارگری

مقدمه:

مدتهاست که من در متوجه شده ام که کمونیزم کارگری فاقد یک تئوری منسجم و عملی اتحاد است. تئوری که بتواند نیاز مبرم زمانه را پاسخ بگوید. راه نشان دهد و بتواند در پیشبرد امر اتجاد چاره ساز باشد.

تئوریها معمولا پاسخهای انسانها و جنبشها هستند به نیازهای عملی.برگرفته از فعالیت فکری و توان تجریدی که بتواند صورت مسئله را تشحیص دهد، تجارب گذشته را در نظر بگیرد، فرمول بندی بجا بکند ، نتیجه گیری از شرایط مشخص بکند و سرانجام تزهائی عملی ارائه دهد. تزهائی که در مرحله بعد باید از غربال تحربه بگذرند ، صحت و سقمشان مشخص شود، ضعفهاشان روشن گردد، به عرصه جامعه مورد خطاب کشیده شود و توسط جامعه “انتخاب” شود و پراتیک شود.

کمونیزم کارگری ، از بعد تئوریک ،در کلیتش محموعه ای از تئوریهاست، عرصه های مختلف زندگی را باید بررسی کند و راه نشان دهد. از دید من این تئوری هنوز در حال گسترش است و به بسیاری عرصه های مورد نیاز زندگی ، سرک نکشیده. یک عرصه بسیار مهم، همین مسئله اتحاد است. اما چرا؟ چرا کمونیزم کارگری در عرصه اتحاد تئوری منسجمی ندارد؟ بخشی از پاسخ شاید این باشد که کمونیزم کارگری تاریخا کمونیزم دوران مرزبندیها با کمونیزمهای غیر کارگری بود.جدالهایش را متمرکز کرده بود برای اینکه نشان دهد “تفاوتهایش چیست”؟ نیاز دوران معینی را برآورده می کرد که چپ جامعه از تئوریهای کمونیستی موجود سودی که نبرده بود هیچ، دچار سرگیجه، دوران، درجا زدن، خود زنی، دنباله روی از جنبشهای دیگر و سقوط سیاسی بود.

کمونیزم کارگری، از دیدگاه تئوریک، نماینده سیاسی جنبشی بود که داشت بتدریج از زیر سایه جنبشهای اجتماعی و سیاسی دیگر، چه بورژوائی و چه خورده بورژوائی بیرون می آمد و جدالهایش معطوف بود به اثبات استقلالش. بنوعی “ضد اتحاد” بود! از زاویه ای دیگران را پس می زد تا خود را اثبات کند. با پس زدن دیگران ، مرز کشیدنها، راه جدید را نشان می داد.

اما تاریخ چرخهایش چرخیده و جامعه از کمونیستهای کارگری سوالهای دیگری دارد. دیگر مسئله ها همانها نیستند و پاسخهای تگراری هم چاره ساز نیستند.جامعه می خواهد بداند که تکلیف جنبشی که به استقلال رسیده به هویت مستقل دست پیدا گرده با دیگران چیست؟ نه فقط اون دیگرانی که در کمپ سرمایه ایستاده اند و آمارا اقلیت هستند بلکه اون اکثریتی که بنا به دلایل متعدد مادی و فکری و فرهنگی در کمپ سرمایه داری نیستند و به هر دلیل در کمپ کمونیزم کارگری هم نیستند.

در این مقاله کوتاه سعی من بر این خواهد بود که علاوه بر طرح مسئله اتحاد، به فرمول بندی مقدماتی تئوری اتجاد از موضع کمونیزم کارگری می پردازم و امیدوارم خوانندگان از این مقاله سود ببرند:

(۱)طرح مسئله اتحاد بعنوان ابزار مهم اجتماعی شدن کمونیزم کارگری:

 

اتحاد ، تعریف واحدی در سیاست ندارد. برداشتهای به شدت متضادی ازش می شود. آتحاد موقت و بلند مدت، اتحاد درون حزبی و اتحاد بین احزاب و سازمانها سر موضوعات مشخص و اتحاد در سطح جنبشها و کلیت جامعه. خود اینکه مشخص کنیم اتحاد قرار است اتحاد کیها را سر چه چیزهائی و با چه فرمولی و چه دوره زمانی معینی کنار هم قرار دهد، خودش بخشی از طرح مسئله اتجاد است.

طبعا در هر مقطع زمانی و حوزه اجتماعی ،اتحاد قابل تاویل است و هوشیاری رهبری سیاسی همینست که بتواند تئوری اتجاد را بطور واقعی روشن کند و پراتیک منسحم کردن اکثریت جامعه را بیابد. با هر درجه رادیکالیزم و داشتن حرف حق اگر تئوری مناسب اتجاد پیدا نشود ، چپ جامعه و حزبش منزوی می ماند و کلاه جامعه را راست برمی دارد!

لذا حل مسئله اتجاد بنوعی حل مسئله اجتماعی شدن است.کمونیزم کارگری هنوز نتوانسته به سطج وسیع و رهبری کننده جامعه ارتقاع یابد و من مدعی هستم مسئله اصلیش همین نداشتن یک تئوری دینامیک اتحاد است.

دلیل اینکه مسئله اتحاد مورد توجه فعالین کمونیزم کارگری قرار نگرفته از دید من اینست که هنوز اینرسی دوران “مرزبندیها” غالب است. دوران جدید نیازهایش را جلوی کمونیزم کارگری قرار داده و متاسفانه هنوز شاهد جداشدنها و واگرائیها درون این جنبش هستیم که هیچ، تلاشی چدی برای درک مسئله اتحاد به چشم نمی خورد! در بهترین سطح، اتحاد را با ایجاد حزب بزرگ تعریف می کنند یا با “انحلال در حزب بزرگ بزرگتر” یا “تاسیس کنگره موسس برای ساختن حزب بزرگتر کمونیزم کارگری در حالیکه نشستهای “وحدت” رمینه پیروزی این طرح ها را غیر ممکن ساخته!

لذا همین سطح تلاشهای تاکنونی در سطحی دیگر نشان می دهد که گرچه لزوم اتحاد را اخیرا فعالین کمونیزم کارگری درک کرده اند اما در ارائه یک فرمول عملی برای اتحاد موفقیتی نداشته اند.

لذا اتحاد بعنوان یک مسئله فوری و زنده از آنجا مطرح است که کمونیزم کارگری نیاز به احتماعی شدن دارد و این اجتماعی شدن از طریق “کمونیست کارگری کردن” جامعه حاصل نمی شود! همانطور که لنین از طریق کمونیست کردن جامعه روسیه اجتماعی نشد! آنچه لنین را اجتماعی کرد همین پراتیک کردن پروژه دینامیک اتجاد بود.یافتن موضوعات محدود و مشخصی که بتواند جامعه را به رغم گوناگونیهایش کنار هم و پشت لنین جمع کند. علامت حل نشدن مسئله اتحاد هم همینست که طرح های ارائه شده تا کنونی بسیار سطحی و غیر عملی به مسئله اتحاد برخورد کرده اند! درون گرایشات متضاد کمونیزم کارگری دنبال اتحاد گشته اند و آنهم از موضع حزب سازی!

(۲) رئوس اصلی تئوری دینامیک اتحاد از دیدگاه کمونیزم کارگری:

آیا تئوری کمونیزم کارگری در موضوع اتحاد با تئوریهای تا کنونی اتحاد فرق دارد؟

 در سیاست ایران حداقل فکر می کنم، بخاطر نقش ویژه جنبش کمونیزم کارگری تفاوتهائی کیفی را می توان برشمرد.

اولا: تئوریهای اتحاد “ضد امپریالیستی” که توده ایزم و فدائیزم ارائه دادند، بستر تئوری اتحاد کمونیزم کارگری نیست.

دوما:تئوری اتحاد کمونیزم کارگری بر اساس تلاش برای اعمال هژمونی سیاسی خودش استوار است . چرا؟ چون بدون اعمال هژمونی سیاسی کمونیزم کارگری، بحران کنونی جامعه ایران را چاره نیست. در حالیکه تئوریهای قبلی اتحاد ارائه شده توسط توده ایزم و فدائیزم، مشروط به کسب هژمونی سیاست خودشان نبودند.

سوما: سرنوشت تمدن و آزادی و برابری بیش از هر زمان به پیروزی جنبش کمونیزم کارگری گره خورده است. تضاد طبقاتی ، فطبی شدن جامعه و بحران غیر قابل درمان ناشی از مناسبات سرمایه ، امکان “راه رشد سرمایه داری” و راهکارهای سیاسیش چه نوع لیبرال و چه نوع دیکتاتوری را بسیار مشکل کرده و خواستهای مطالباتی روزمره جامعه را با پیروزی سوسیالیزم پیوند داده است.

مشکل عملی جنبش کمونیزم کارگری در سازماندهی اتحاد چیست؟

اولا:طبعا مهمترین مشکل را من مشکل ذهنی خود فعالین کمونیزم کارگری می دانم. هنوز به اهمیت تلاش برای سازماندهی اتحاد و نقش محوری کمونیستهای کارگری واقف نشده ایم. هنوز در فضای “مرزبندیها” اسیر هستیم.

دوما: فرهنگ اتحاد در سیاست و حتی حوزه های غیر سیاسی غائب است.جامعه بخاطر ماندن در شرایط خفقان سیاسی ، اهمیت کارکردن کنار هم بدون داشتن توافقهای قطعی را درک نکرده. مردم تاریخا در کنار هم با زور “نگه داشته شده اند” و رفتارهای اجتماعیشان از روی خودآگاهی و احتیار نبوده است.

سوما: سنتا، چپ جامعه فرهنگ اتحاد را تمرین نکرده است.  تئوریهای اتحاد که توسط جنبش توده ایستی و فدائیزم ارائه شده به اقتدار طبقات حاکم و تقویت دیکتاتوری انجامیده و ذهنیت مردم حتی نسبت به کلمه اتحاد را تخریب کرده است!

چهارم: تبلیغات مداوم دستگاه حاکمه و نظام دیکتاتوری ، مانع مادی مهم سازماندهی امر اتحاد توسط کمونیستها و خصوصا کمونیستهای کارگریست. فقر و بیکاری و فشار مادی

فرم مشخص سازماندهی اتحاد

 

در مقالات قبلی توضیح دادم که سازماندهی اتحاد ، با گسترش کمی یک حزب فرق دارد. نه تاریخا این گشترش کمی (در شرایط دیکتاتوری) امکانپذیر بوده و نه اساسا امری لازم! حزب سیاسی از طریق اعمال سیاستش به “بیرون خود” به مخاطبین بیرونی خود که عموما مقطعی و مشروط هستند و متمرکز کردن خواستهای مطالباتی می تواند کسب هژمونی کند. چپ ایران در حال حاضر در شکل دهها سازمان و حزب سیاسی عموما در خارج کشور ظاهر گردیده و با هزاران ارتباط مرئی و غیر مرئی به جنبشهای مخاطب خود در ایران متصل گردیده است.

سوال اینجاست که کمونیزم کارگری و تحزبش مجای جغرافیای این چپ قرار دارد؟ چه زمانی بالاخره اراده وارد شدن در فضای چپ ایرانرا پیدا می کند و چه مدت دیگر باید فرصتها از دست بروند تا بالاخره تلاش واقعی برای سازماندهی چپ ایران توسط فعالین کمونیست کارگری جدی گرفته شود؟

از دید من هم زمینه مادی (بردار مبارزه طبقاتی) و هم زمینه سیاسی و فرهنگی برای سازماندهی چپ جامعه فراهم است. پروژه های اتحاد توده ایستی و فدائیزم سقوط کرده اند و دیگر جامعه را نمی شود بدنبال نخود سیاه الترناتیوهای راست “متحد کرد”!

نگاهی به اطلاعیه مشترک سازمانها و احزاب چپ (۲و۳) کافی است که به این نتیجه برسیم که اتفاقا چپ جامعه در حال رسیدن به نتیجه گیریهای عمومی کمونیزم کارگریست! نزدیک به دو دهه نبرد سخت در عرصه سیاسی  بالاخره نتیجه داده و شعار سوسیالیزم یا بربریت و فراخوان فوری برای سوسیالیزم ، دنبال کردن راه سوم (مبارزه هم زمان با نظام سرمایه جهانی و اسلام سیاسی و آلترناتیوهای دیگر راست) دیگر وجه مشخصه کمونیستهای کارگری نیست! تبدیل شده به امر مشترک چپ رادیکال و عرصه را برای تاثیر گذاری و هژمونی تئوری و پراتیک سیاسی کمونیزم کارگری بسیار آماده تر کرده است.

توجه خواننده گرامی را به نوشته دوست جدیدم(انوش رستگار) جلب می کنم (۵). ایشان هم با همان متد که من می اندیشم ، در بیرون از گفتمان رسمی کمونیزم کارگری ، به نتایج مشابه رسیده!

اگر در زمان تاسیس حزب کمونیست کارگری ، این فقط حزب ما بود که مرزهای مبارزاتی طبقه کارگر را مرزهای سعادت فوری جامعه می دانست و فراخوان به سوسیالیزم را نه “مدینه فاضله ای “برای توجیه ایستادن کنار خمینی و مصدق ، امروز دیگر بخش اصلی چپ رادیکال در ایران ، به نتایح بسیار مشابهی رسیده است. از اینروست که می گویم فضا برای پریدن در میانه این مبارزه ، دیگر فوریت پیدا کرده است.

(۳)هنوز مقاومت از سوی فعالین کمونیست کارگری؟! چرا؟

طی هفته های احیر که من بحثهای خودم را در موضوع اتحاد بیشتر فرموله کردم و در فیسبوک ارائه دادم، متوجه شدم که برخی از رفقای فعال حزب کمونیست کارگری ایران هنوز این مباحث را جدی نگرفته اند و هنوز دنبال تئوری حزب بزرگ” روان هستند یا حتی بدتر ، در حال تبلیغ هستند برای “کنگره موسس” که ظاهرا در فضائی کاملا تخیلی، شکستی که پشت میزهای مذاکره دیده اند، تلافی شود! و در یک روز آفتابی دیگر، همانها که رسما هرگونه “هم حزبی شدن” را مردود اعلام کردند، بیایند و در حزبی واحد کنار ما بنشینند!

بخشی دیگر از رفقای ما، حتی به سنت بسیار قدیمی و شناخته شده، از اینکه فلان حزب در اجلاس مشترک سازمانها و احزاب چپ شرکت جسته، بعنوان “ایراد” استفاده کرده اند و زمینی که عملا باید متعلق به خودشان بدانند را یکسره به دیگران واگذار کرده اند!

من فکر می کنم وقتی متد برخورد به مسئله اتحاد را تغییر بدهیم و نخواهیم همه را “هم حزبی خود” کنیم، حتی همانها که امروز با سرسختی از ما فاصله می گیرند تا هویتشان لکه دار نشود، با فشاری که جامعه دارد وارد می کند مجبور می شوند در اشل دیگری وارد این کنفرانسها بشوند و حول اهداف مشخص و محدود کار مشترک را تمرین کنند.

اتحاد را باید طرح کرد و تمرین کرد.اتحاد یک فرهنگ است و هرقدر ما جدی تر باشیم برای تسخیر قدرت سیاسی ، به اتحاد جدی تر فکر می کنیم. اگر راست ، پنجره رسیدن به قدرتش را شرکت در دولت ائتلافی با حماین نظم سرمایه جهانی می داند و به سرعت دنبال یارگیریست، چپ جامعه که بدنبال این بند و بستهای کثیف نیست و “لابی گری” در دالانهای حکومتهای غرب را پله های قدرت سیاسی نی داند باید بسیار حئی تر و با مسئولیت به اتحاد بین خودش بیندیشد.

مشاهده من اینست که این تعلل فعالین کمونیست کارگری از روی فکر کردن نیست.بیشتر از روی عادت است. عادتها معمولا انسان را اسیر می کنند. نباید اسیر عادتهای خود بمانیم! چند قدم جلوتر فضاهای بیشتر و امکانات تاثیرگذاری بسیار بیشتری جلوی ماست. منصور حکمت و کمونیزم کارگری او سکوی بزرگی برای پرش ما فراهم آوردند، اگر ما از این سکو استفاده نکنیم و نپریم، راه منصور حکمت نرفته خواهد ماند و جامعه بی افق، مجبور می شود با یا بدون رژیم اسلامی، به چرخه درد و رنجش ادامه دهد.

برخی مقالات از این نویسنده در موضوع اتحاد:

(۱)سعید صالحی نیا: “افتاب آمد دلیل آفتاب”

http://www.azadi-b.com/G/2013/02/post_468.html

(۲) سعید صالحی نیا: در حمایت تلاش مداوم برای ایجاد وحدت در قطب چپ

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/10718-b.html

(۳)سعید صالحی نیا: در حمایت از دومین نشست احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست:

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=39245

(۴)سعید صالحی نیا: چه نوع اتحادی در چپ ، واقعی و عملی است؟ در حاشیه بحثهای رفقا مجید حسینی و بابک یزدی در حمایت از “تشکیل حزب بزرگ”

http://rowzane.com/articles-archiev/80-saeed-salehi/11949-b.html

(۵)طرحى مقدماتى براى نشست مشترک احزاب٬ سازمانها و نهادهاى چپ و کمونیست

از:انوش رستگار

anuschrastegar@gmail.com

انشعابات متعدد و بدون پایان سازمانها و احزاب از قیام سال ۵۷ تا کنون در عمل به ما نشان میدهد، مبارزه مشترک جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در زیر سقف یک حزب و یا یک سازمان غیر ممکن است. از اینرو آن سازمانها و احزاب که علیرغم این واقیعت تلخ، مجددا خواهان ایجاد تشکل واحد و فراگیر چپ میباشند، بهتر است برای جلوگیری از انشعاب، شکست، سرخوردگی و افسردگی تکرارى، اول این طرح را در تشکل خود اجراء کنند و بعد در صورت موفقیت آنرا به دیگر تشکلات جنبش کمونیستی پیشنهاد نمایند.

چطور ممکن است، کسانی که در زیر سقف یک سازمان و یا یک حزب با داشتن نزدیکی های بسیار زیاد نظری، سیاسی، برنامه ای، ساختار تشکیلاتی و سابقه رفاقت طولانی نتوانستند مشترکا جهت سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه نمایند و در نتیجه از یکدیگر انشعاب نمودند و بعد دوباره انشعاب و باز هم دوباره انشعاب کردند؛ حالا پای را فراتر نهند و نه تنها با همان هایی که دیروز از آنان جدا شدند، بلکه فراتر از آن با دیگر افراد، سازمان ها و احزابی که هیچگونه نزدیکی نظری، سیاسی، برنامه ای ندارند، تحت یک سازمان واحد٬ سراسری و فراگیر چپ متحد شوند؟ عجیب تر آنکه میخواهند رای سیاسی و یا نظری کاملا مخالف خود را که احزاب و سازمانهای دیگر با رای گیری، رای بازی، رای سازی و رای دهی به اکثریت نشانده اند را هم گردن گذارند! کاری که نه تنها درسازمان و حزب واحد خود تا کنون انجام ندادند و نمیدهند، بلکه همچنین در “اتحاد چپ کارگری “و”اتحاد انقلابی نیروهای کمونیست و چپ ” نیز انجام ندادند.

خود را گول نزنیم و دیگران را هم … ، این امر – همه در هم – شدنی نیست.

من آنچه را که بدون اتلاف وقت و انرژی، تجربه مجدد انشعاب و شکست و از دست دادن مجدد اعتماد و امید مردم ممکن است را پیشنهاد میکنیم:

سیلی نقد به از حلوای نسیه است

اتحاد عمل، همکاری و مبارزه هماهنگ و سازمان یافته احزاب، سازمانها، نهادها و فعالین چپ

ما، تمامی احزاب، سازمان ها، گروهها، انجمن ها، فعالین و نهادهای که خواهان سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و برقراری بلاواسطه جامعه سوسیالیستی بجای آن میباشیم، میتوانیم با حفظ تشکل مستقل خود، با اختلاف نظر، برنامه های متفاوت، اعتقاد به شیوه های متفاوت مبارزه، ساختارهای تشکیلاتی گوناگون و نوع حکومت آینده به دور از خود مرکز بینی با یکدیگر در عرصه های عملی مبارزه که ذیلا برای مثال به چند نمونه از آنها اشاره میگردد، جهت سرنگونى جمهورى اسلامى همکاری مبارزاتی داشته باشیم و در سطح جهانی این مبارزات را هدفمند، همزمان، هماهنگ، سازمان یافته و یک صدا انجام دهیم. در این نوع از اتحاد – اتحاد عمل و یا همکاری سراسری سازمان یافته و با برنامه مبارزاتی – دیگر امکان کودتا، باندبازی و یا قالب کردن برنامه، سیاست، تاکتیک، استراتژی، ساختار تشکیلاتی هیچ حزب وسازمانی بر جمع وجود ندارد، چون اصولا این همکاری مبارزاتی هماهنگ، حزب، سازمان و یا اتحادیه فراگیر چب نیست؛ بلکه همانطور که از نامش بر میاید فقط همکاری مبارزاتی تشکلات چپ با یکدیگراست. نتیجتا دارای هیچ برنامه سیاسی، تاکتیک، استراتژی، ساختار تشکیلاتی و …نیست. چون یک تشکیلات نیست، انشعاب هم ندارد. هر تشکل و فعال سیاسی آزادانه انتخاب میکنند که آیا در حرکتی چه در سطح محلی و چه در سطح جهانی همکاری میکند و یا نه. این همکاری مبارزاتی چپ در سطح جهانی، همیشه دارای همکارهای ثابت نیست. در هر برنامه مبارزاتی، فرهنگی، هنری و سیاسی تعداد تشکلات بنابر سیاست و برنامه احزاب و سازمان ها، برای همکاری کم و یا زیاد میشود. برای مثال در شهر کلن از نشست کلن تا کنون ما پنج آکسیون موفق، میتینگ اعتراض به دستگیری کارگران کرج، هم دردی و همبستگی با شهروندان افغان، مراسم گرامیداشت یاد جانباختگان دهه ۶۰، ایمیل زنجیره ای به رئیس روابط بین المللی سندیکاهای آلمان به مناسبت کارزار جهانی برای آزادی کارگران زندانی و شب یلدای آزادی داشتیم که چهار مورد اول با همکاری نهاد همبستگی با جنبش کارگری ایران- واحد غرب آلمان، حزب کمونیست ایران -کلن، جمعی از چپ های کلن، راه کارگر هئیت اجرائی، راه کارگر کمیته مرکزی و حزب کمونیست کارگری- حکمتیست انجام شد و مورد پنجم فقط با همکاری حزب کمونیست ایران-کلن، جمعی از چپ های کلن و نهادهای همبستگی با جنبش کارگری ایران واحد غرب آلمان اجرا شد. با این وجود هیچ دشمنی بین تشکلات سازمان دهنده و شرکت نکرده بوجود نیامد. انشعابی هم صورت نگرفت، چون ما که حزب و یا سازمان واحد نبودیم که حالا از هم جدا شویم. از امروز هم مشغول سازماندهی ۸ مارس، اول ماه مه، جشن نوروز و جلسه بحث آزاد درباره برنامه چپ بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم. روشن است که ما میتوانیم نمونه هائی از آنچه را که در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی با برپایی جامعه سوسیالیستى نوید آنرا میدهیم به عنوان قاعده، مانند آزادى بیان٬ مطبوعات٬ احزاب٬ تظاهرات٬ اینترنت٬ نوع پوشش و آرایش٬ برابرى حقوقى ـ اقتصادى ـ اجتماعى زن و مرد با سهمیه ۵۰% براى زنان٬ جدایى حکومت از مذهب٬ کار براى همه٬ بیمه تندرستى و بهداشت براى همه٬ مسکن رایگان براى همه٬ تحصیل رایگان با تامین مالى براى همه٬ سلب مالکیت سرمایه های بزرگ، آسایش٬ رفاه و امنیت براى همه و . . . در منشور همکارى خود بنویسیم. حال این حقوق و قواعد در چه نوع ساختار اداری و کشوری صورت میگیرد، نام آن چیست؛ جمهوری سوسیالیستی، جمهوری شورایی، حزبی، کارگری و یا اینکه چه نوع مبارزه درست است؛ سندیکایی، اتحادیه ای، شورا کارگران، مبارزه مسلحانه، قیام مسلحانه و … موضوع همکاری ما نیست و هر کس آنرا خود برای خود تعیین میکند و نیاز به ولایت فقیه ندارد.

برگزاری برنامه های سالنی، مطبوعاتی و خیابانی در سطح جهانی در جهت سرنگونى جمهورى اسلامى

براى مثال:

١ـ حمایت و پشتیبانی از طبقه کارگر و مبارزات آن

٢ـ اول ماه مه

٣ـ ٨ مارس

۴ـ همبستگی، حمایت و پشتیبانی از زندانیان سیاسی و مبارزه جهت آزادی آنان

۵ـ حمایت و همبستگی با جنبشهای زنان، کودکان کار و خیابان٬ دانشجویان و جوانان

۶ـ مبارزه جهت حفظ محیط زیست و دفاع از حقوق حیوانات

٧ـ مراسم بزرگداشت یاد جانباختگان دهه ۶۰

٨ـ گرامیداشت مبارزات شوراهای کارگران، زحمتکشان و زنان در کردستان و ترکمن صحرا برای حفظ دستاوردها قیام ۵۷ در مقابل حمله نظامی جمهوری اسلامی به کردستان و ترکمن صحرا

٩ـ برگزاری جلسات و سمینارهای بحث آزاد

١۰ـ حمایت و شرکت در مبارزات جهانى ضد سرمایه دارى

۱۱سازماندهی مبارزه مشترک در ایران

ستاد هماهنگى احزاب، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیست

١ـ برای این منظور ستاد هماهنگی ای از نیروهای سرنگونی خواه چپ، توسط احزاب، سازمان ها، انجمن ها، گروه ها، نهادها، جمعیت ها و … بوجود خواهد آمد.

٢ـ این ستاد تشکیل میگردد از یک نماینده از هر تشکل که خواهان مبارزه مشترک و هماهنگ میباشد.

اعضای ستاد هماهنگی نیروهای چپ

۱- تمامی سازمانها، احزاب و نهادهایی که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری جامعه سوسیالیستی بجای آن هستند و

۲- تمامی کسانی که تا کنون به جمهوری اسلامی سفر نکرده اند و

۳- تائید یک سازمان و یا حزب سیاسی را دارند.

کارکرد این ستاد

١ـ هماهنگی، زمان بندی و برنامه ریزی مبارزات مشترک که نمونه هایی از آن در بالا ذکر گردید

٢ـ ایجاد ارتباط مستقیم ـ ایمیل گروهى٬ پالتاک ـ بین تشکلات عضو جهت تبادل نظر پیرامون اقدامات مشترک

٣ـ ایجاد سایت جهت درج اخبار مبارزاتی ستاد هماهنگی و اعضا آن

حقوق اعضا

١ـ محتوای تمامی آکسیونهای و برنامه ها توسط تشکلات ـ شهرى ـ برگزارکننده تعیین میگردند

٢ـ هیچ تشکلی مجبور به اجراء٬ قبول و یا امضا آکسیون٬ اعلامیه و برنامه ای نیست که آنرا قبول ندارد

٣ـ هر تشکل در هر شهری حق اجراء هر آکسیون و برنامه ای را دارد که آنرا قبول دارد

۴ـ تمامى تشکلات عضو حق دارند جداگانه٬ مجزا و یا مشترک با دیگر تشکلات غیر عضو نیز فعالیت و همکارى داشته باشند

۵ـ هر عضو حق آنرا دارد که اعلامیه و یا اطلاعیه مشترک شوراى هماهنگى را امضا نکند. در این صورت اعلامیه و یا اطلاعیه مذبور بدون امضا آن تشکل و یا تشکل ها انتشار مییابد.

٢۰.۶.٢۰١٢

انوش رستگار

چند خط از این نوشته را جدیدا به آن اضافه کرده ام