اخیرا اطلاعیههائی تحت عنوان “منتقدین کمونیست” در برخی از سایتها چاپ شده که ظاهرا منتقد سیاستهای حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن “کومهله” هستند و این ماجرا خوراک تبلیغاتی برخی آدمهای معلومالحال شده است. آنچه که من را به نوشتن این مطلب وادار کرد، نه ماهیت سیاسی نظرات اطلاعیهنویسان، بلکه ادبیات و فرهنگی ضد کمونیستی حاکم بر اطلاعیه است که کارگردانهای این شو بدون در نظر گرفتن تاریخ و پیشینه بازیگران خود، تاریخ یک نسل از انسانهای کمونیست و مبارز را سلاخی میکنند. در یکی از این اطلاعیهها آمده است که تشکیلات کومهله یکی از اعضایش را به خاطر اختلاف سیاسی اخراج کرده است و به زعم اطلاعیه نویسان، امنیت جانی این عضو اخراجی در خطر است.(١) آنها همچنین تقاضا کردهاند که این حرکت غیر مسئولانه تشکیلات کومهله محکوم شود. بلافاصله خانم آذر ماجدی نه از منظر یک کارگردان، بلکه به عنوان یکی از مخاطبین اطلاعیه مذکور، دلش به درد آمده و طبق سنت همیشگیاش علیه کومهله و کمونیستها موضع گیری کرد.
قبل از هر چیز اشاره کنم که، انتقاد از کومهله و حزب کمونیست ایران اگر از زاویه منفعت جنبش طبقه کارگر صورت گیرد نه تنها بد نیست بلکه کاملا مفید است و این مهم را نیز بارها رهبری حزب یادآوری کردهاند. به طور قطع رهبری حزب کمونیست ایران انتقادهای سازنده، مفید و سیاسی از زاویه منفعت جنبش طبقه کارگر را با آغوش گرم میپذیرد. اما انتقادهای غیر جدی و غیر سیاسی که بعضا فقط حامل یک رسالت تبلیغاتی هستند و یا در یک دوره معین دست اندرکارهای آن اجیر میشوند تا به یک کمپ ضد کارگری و ضد کمونیستی بپیوندند، چیزی جز افشای آنها را نمیتوان بر زبان آورد. “منتقدین کمونیست” از این دسته هستند. آنها در بهترین حالت عصای شکسته دست نابینایانی هستند که خود بارها عمق چاه را تجربه کردهاند. جالب اینجاست که کارگردانهای این شو، از تاریخ و گذشته سیاسی این “نیروی مادی” بیخبرند. بیخود نیست که خانم آذر ماجدی بلاخره فرصتی برایش دست میدهد تا به سبک سراوژها این بار نه به طبقه کارگر، بلکه به کومهله و رهبران آن حمله کند. و اما داستان واقعی چیست؟!!!
چندی پیش اردوگاه کومهله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران شاهد یک حرکت غیر انسانی از طرف شخصی با نام “حسن معارفیپور” بود که دل هر انسان شریفی را به درد میآورد. ایشان به طرز وحشیانهایی، یکی از رفقای زن را بدون دلیل مورد ضرب و شتم قرار داد. تشکیلات کومهله نیز او را به خاطر این عمل زشت و غیر انسانی اخراج کرد. اخراج “حسن معارفیپور” به خاطر کتک کاری یکی از رفقای زن، بهانهایی شد تا یک نیروی پنهان که ظاهرا جریانات ضد کارگری روی آن حساب بزرگی باز کرده بودند سر در بیاورد. اینجاست که شاهد اطلاعیههایی پیدرپی تحت عنوان “منتقدین کمونیست” هستیم. این اطلاعیهها با امضای دو نفر با اسامی “ناصر بابامیری” و “سمکو نوری” روی برخی از سایتهای اینترنتی چاپ شد. قابل ذکر است که این دو نفر در هیچ کدام از جلسات تشکیلاتی انتقادی را به حزب وارد نکردهاند. طبق سنت احزاب و به تبع حزب کمونیست ایران هر کسی که اختلاف نظر با سیاستهای حزب داشته باشد باید درخواست جلسه تشکیلاتی کند تا نظرات خودش را ارائه دهد. این دوستان نه تنها از حزب تقاضای جلسه نکرده بلکه حتی نقطه نظرات و اختلافات خود را هیچگاه مطرح نکردهاند. به جز دو مورد که هر کدام خلاصه وار سوالاتی را مطرح کرده و قانع شدهاند. هیچ یک از اعضای حزب تا انتشار اولین اطلاعیه، از اختلاف نظر این دوستان اطلاعی نداشتند. اطلاعیه اول این دوستان، که برای سایتهای حزب ارسال شده بدون نام و نشان بود. مسئول سایت حزب از آنها تقاضا میکند که اسامی خود را زیر اطلاعیه بنویسند که باز بدون نتیجه میماند. بلاخره این دوستان اطلاعیه خود را برای سایتهای دیگر ارسال میکنند که باز ازطرف مسئولین سایتها از آنها درخواست میشود تا اسامی خود را زیر اطلاعیه بنویسند. ضمنا حزب چندین بار از این دوستان تقاضا میکند که درخواست جلسه تشکیلاتی بکنند و آنجا نقطه نظرات و اختلافات خود را با اعضای حزب در میان بگذارند که همه این تلاشها بدون نتیجه ماند. جالب اینجاست که اطلاعیههای منتشره از طرف این دوستان حاوی بحث سیاسی جدیایی نیست. البته برای روشنگری بیشتر لازم میدانم که به طور خلاصه اطلاعیه نویسان را معرفی کنم.
“ناصر بابامیری” چند سال پیش عضو حزب دمکرات کرستان ایران بود که به دلایلی خلع عضویت و برای مدتی توسط این حزب زندانی شد. سپس به عضویت سازمان زحمتکشان کردستان ایران (حزب عبدالله مهتدی) در آمد. به سبب نسبیت فامیلی با فاروق بابامیری از اعضای کمیته مرکزی سازمان زحمتکشان، ایشان نیز از موقعیت خوبی در این حزب برخوردار بودند. جا دارد اشاره کنم که سازمان زحمتکشان سیاست فرستادن نیرو به داخل کشور را دارد که هر از گاهی یک تیم چند نفره را برای تبلیغ و ترویج سیاستهایشان به کردستان ایران میفرستند. ناصر بابامیری یکی از مروجین و مبلغین سازمان زحمتکشان در روستاهای اطراف شهر مریوان بود. به گفته خودش، تمامی مساجد روستاهای اطراف شهر مریوان، صحنه سخنرانی و تبلیغ و ترویج او برای سازمان زحمتکشان بوده است. او به ناگاه با عبدالله مهتدی اختلاف پیدا میکند و سازمان زحمتکشان را ترک میکند. سپس از کومهله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران تقاضای عضویت میکند. سمکو نوری نیز داستانی مشابه دارد. معرفی نامه این “منتقدین کمونیست” صرفا برای توضیح اختلاف سنت و فرهنگ سیاسی است. بدون شک سنت کمونیستها حتی برای ابراز اختلاف نظر خود از پرنسیبهای خاصی برخوردار است. اینجاست که سنت حاکم بر اطلاعیه و همچنین عملکرد این دوستان با سنت کمونیستهای منتقد، مغایرت دارد.
تاریخ مبارزاتی و سنتهای ارزشمند کومهله و همچنین رشادتها و جانفشانیهای کمونیستهای متشکل در ارتش کمونیستی کومهله، برای هر کسی شناخته شده است. کومهڵه از بدو تشکلیلش تا به حال، حامی و پشتیبان طبقه کارگر و قشر زحمت کش جامعه بوده است. هزاران انسان کمونیست با شعار “زنده باد سوسیالیزم” جانشان را برای برقراری جامعهای انسانی بدور از استثمار و تبعیض از دست دادند. تاریخ کومهله با دفاع از حرمت و کرامت بشر، با دفاع از حقانیت جنبش طبقه کارگر گره خورده است. آنزمان که “منتقدین کمونیست” هنوز الفبای سیاست را یاد نگرفته بودند و یا در اردوگاههای حزب دمکرات کردستان و سازمان زحمتکشان کردستان ایران پرسه میزدند، و یا در مساجد روستاهای مریوان برای سیاستهای به غایت راست و ضد بشری سازمان زحمتکشان تبلیغ میکردند، کومهلهایهای کمونیست برای امر سازمانیابی طبقه کارگر تلاش میکردند و کارگردانان امروزی این “منتقدین کمونیست” که مدتهاست به جنگ طبقه کارگر رفتهاند، را نقد میکردند. جا دارد اشاره کنم که سنت و فرهنگ حاکم بر اطلاعیه “منتقدین کمونیست”، و درخواست آنها مبنی بر محکومیت کومهله، قبل از اینکه دل خانم آذر ماجدی را به وجد آورد بایستی شرافت سیاسی ایشان را بیدار میساخت. مسلما از “منتقدین کمونیست” نمیتوان انتقاد کرد چون آنها هنوز فرهنگ سیاسی سازمان زحمتکشان و حزب دمکرات را با خود حمل میکنند اما آذر ماجدی از منظر نقطه مقابل سازمان زحمتکشان، به خوبی میداند که کومهله از امنیت جانی کسانی که به هر دلیلی صفوف کومهڵه را ترک کنند، محافظت میکند همچنان که از امنیت خود ایشان محافظت کرد. آذر ماجدی میتوانست لااقل به شکل شرافتمندانهایی سنتهای کمونیستی و انسانی کومهله را توضیح دهد و اگر نقد سیاسیایی از زاویه منفعت جنبش طبقه کارگر به ذهنش خطور میکرد متوجه تشکیلات سازد. آذڕ ماجدی این کار را نکرد چون ذکاوت سیاسی ایشان فقط تا حد تحقیر طبقه کارگر برد دارد. هنوز فعالین کارگری صحبتهای تحقیر آمیز آذر ماجدی را فراموش نکردهاند که میگفت” کارگری که نتواند برای گاردین مقاله بنویسد کارگر نیست”. کارگردانان و بازیگران قبلا امتحان خود را پس دادهاند. آنها کمپ ضد کارگر و ضد کمونیست هستند. توده کارگر و فعالین کارگری و مبارز، آدمهای کارگر تحقیر کن را هرگز نمیبخشند.
١- طبق برنامه و اساسنامه حزبی، ایجاد فراکسیون کاملا مجاز است. اما فراکسیون زمانی اعتبار دارد که سازمان دهندگان آن، اختلاف نظر و سیاستهای خود را از مجاری حزب به اطلاع اعضا برسانند و از درون خود تشکیلات حول سیاستهای خود نیرو جمع کند. ایجاد یک فراکسیون درون حزبی که خارج از تشکیلات نیرو بگیرد بدور از پرنسیب و سیاستهای حزبی است. اما “منتقدین کمونیست” که خود بازیگر یک صحنه نمایشی هستند حتی از طریق کارگردانانشان به آنها یادآوری نشده است که چناچه خارج از حزب اقدام به جمع آوری نیرو بکنند خلاف پرنسیب سیاسی و حزبی است و این خود انحلال طلبی به تمام معنا است.
ثریا مرادی
١٣/١١/٢٠١٠