در پاسخ به اطلاعیه شماره یک منتقدین کمونیست

در جواب به کسانی که خود را به نام اعضای هیئت منتقدین کمونیست نامیده اند و کسی که به عنوان اولین نفر از آنان پشتیبانی کرده است.

ذهن من بعد از چندین بار مطالعه اطلاعیه شماره یک این دوستان که مملو از نکات متناقض و غیر منطقی است، دچار سوالات و تناقضات زیادی شد که احتمالا به ذهن هر خواننده دیگری هم خطور کرده است، به اختصار در پائین به آنها اشاره می کنم:
اولا شاهو نعمتی خود را عضو سازمان کردستان حزب کمونیست ایران یعنی کومه له معرفی کرده است. این موضوع امری واقعی نیست زیرا هیچ فردی عضو کومه له نیست بلکه همه ما پیشمرگ کومه له هستیم. او در حقیقت باید می گفت به عنوان طعمه از سوی منتقدین به اصطلاح کمونیست و به زعم من منحرفین از کمونیسم عضوگیری شده است.. 
در اطلاعیه شماره یک به اصطلاح منتقدین کمونیست به خط رهبری حزب کمونیست ایران و کومه له؛ اعضای هیئت منتقدین کمونیست اشاره کرده اند که در حال حاضر در درون تشکیلات علنی و تشکیلات خارج از کشور فعالیت دارند و همین طور اعلام کرده اند که تفاوت های نظری خودشان را با خط رهبری حزب کمونیست ایران در جریان گذاشته اند. در همین ارتباط باید به اطلاع برسانم تا زمانی که “ناصر بابامیری و سمکو نوری” در داخل تشکیلات کردستان حضور داشتند، حداقل طی این دو سالی که من در حزب کمونیست هستم نه دیدم و نه شنیدم که صحبتی در مورد تفاوت های نظری و فکری خود مطرح کنند، فقط در یک جلسه سیاسی که در مقر مرکزی کومه له برگزار شد و موضوع آن ضرورت ایجاد سندیکاها به عنوان یک ابزار جهت تقویت تشکل یابی و ارتقای سطح آگاهی طبقه کارگر بود، سمکو نوری به همراه “حامد محمدی” مخالفت نظری خود را در مورد این بحث به صورت بسیار کوتاه و در عرض تنها چند دقیقه اعلام کردند. در واقع صحبت های آنان تقلیدی ناشیانه از سخنان منصور حکمت بود که در سالیان گذشته و هنگامی که وی زنده بود مطرح گردیده بود. لازم به ذکر است که در همین جلسه تعدادی از حاضرین به ایراد آنان پاسخ گفتند و البته از طرف آن دو تن نیز پاسخی دریافت نکردند و تصور عموم بر این بود که این دو به اقناع رسیده اند. این دو بعد از این جلسه، بحثی پیرامون این مساله دیگر مطرح نکردند و سخنی از موضوعاتی که در سه گزینه خود در اطلاعیه شماره یک به آنها ذیلا اشاره کرده اند به میان نیاوردند:
۱٫تبیین ما از اوضاع سیاسی ایران و منطقه و جهان
۲٫ترسیم چشم انداز ما برای اوضاع پیشرو و آتی
۳٫ مبانی تاکتیکی ما در سیاست ها

ثانیا چرا سمکو نوری و ناصر بابامیری تا زمانی که در داخل تشکیلات کردستان بودند خود را از مدافعان سرسخت برنامه های حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن یعنی کومه له قلمداد می کردند اما حالا تنها بعد از مدتی کوتاه و در یک چرخش صد و هشتاد درجه ای و در عین حیرت پیشمرگان و اعضای حزب به مخالفین حزب کمونیست ایران تبدیل شده اند؟
ثالثا چرا این دو که نسبت به برنامه و سیاست های ناسیونالیستی حزب زحمتکشان عبدالله مهتدی آشنایی داشتند و البته داوطلبانه و آگاهانه به آن پیوستند به یکباره منتقد آن شدند و تصمیم گرفتند از آن جدا شده و به حزب کمونیست ایران بپیوندند و چرا علیرغم آنکه با برنامه و خط مشی حزب کمونیست ایران و رهبری آن از قبل آشنایی کامل داشتند و با شناخت کافی از این موضوع به صورت داوطلبانه و به دور از اجبار به آن پیوستند به یکباره به این نتیجه رسیدند که رهبری حزب کمونیست ایران باب میل آنها نیست، این در حالی است که به ادعای خود آنان زمانی که در سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی بودند در جلسات سیاسی مقر مرکزی سازمان زحمتکشان مخالفت خود را با برنامه های آن سازمان و در دفاع از برنامه های حزب کمونیست ایران بیان می کردند به گونه ای که باز به ادعای خود آنان ـ ما البته نمی دانیم چقدر این ادعا واقعی است ـ عبدالله مهتدی رهبری سازمان زحمتکشان مدام رنگ عوض می کرد و سمکو نوری و ناصر بابامیری به خاطر حزب کمونیست ایران سازمان زحمتکشان را ترک کردند و به حزب کمونیست ایران پیوستند.
رابعا این دوستان تا زمانی که داخل تشکیلات کردستان حضور داشتند چرا به صورت علنی به رغم فضای کاملا باز سیاسی و پر تحمل حزب کمونیست ایران، تقابل نظری و اختلاف سیاسی مورد ادعای خود با حزب کمونیست ایران و رهبری آن را اعلام نکردند و علنا صحبتی از منصور حکمت و دفاع از برنامه های کمونیسم کارگری نمی کردند، اما حالا آنها را هرکولیزم می نامند. نکند آنان نیز همچون منصور حکمت تا زمانی که در داخل حزب کمونیست ایران بودند لباس کمونیست را به تن داشتند اما نقش عابر بیگناه را بازی می کردند!؟  آیا دلیل اصلی این موضوع، ترس آنان از نبود سرپناه در خارج از اردوگاه بود و حزب کمونیست را به عنوان سرپناه و پناهگاه خود می دیدند و یا از مبارزه خسته شده بودند و به همین خاطر به جریان کمونیسم کارگری روی آوردند تا از این طریق از کمک های مالی آن استفاده کنند؟
قطعا به نظر من کسی که حزب به حزب می گردد و به جز منفعت شخصی خود به چیز دیگری فکر نمی کند و برایش مهم نیست که خارج از همه این حرفها و بازی های کودکانه، دشمنی قدار و خونریز که روزانه در خیابانهای ایران چوبه های دار به پا و فعالین کارگری را بازداشت و روانه سیاه چالها می کند وجود دارد، در هیچ  حزب دیگری حتی در جریان کمونیسم کارگری نیز زیاد ماندگار نخواهد ماند و بعد از مدتی آنجا را نیز ترک خواهد کرد، زیرا عنصر جدیت در پیگیری مبارزه با سرمایه داری حاکم بر ایران و رژیم اسلامی حامی آن در این افراد دیده نمی شود.
حال سوال دیگر این است باز چرا این دو تن وقتی در داخل تشکیلات کردستان بودند اختلاف نظرات خود را بیان نکردند تا در همین جا بلافاصله جواب بگیرند و چرا دوست خود شاهو نعمتی را با خود نبردند، هدفشان از این کار چیست، آیا برای انجام کارهای تبلیغی در داخل حزب کمونیست ایران به او نیاز دارند، یا اینکه طمع مالی کمونیسم کارگری شاهو نعمتی را نیز در بر گرفته است؟
نکته بعدی آن که چرا این دوستان درباره تعداد خود که البته امری روشن است در اطلاعیه شماره یک اینقدر مبالغه کرده اند، چرا واقعیت را نمی گویند که به جز سمکو نوری و ناصر بابامیری چه در کردستان چه در خارج و در ادعایی مضحک تر چه در تشکیلات داخل کشور، تنها یک نفر عضو تشکیلات یعنی شاهو نعمتی که او نیز در تشکیلات کردستان و در اردوگاه کومه له در زرگویز سلیمانیه حضور دارد با آنهاست، به علاوه باید بگویم دو نفر دیگر به نام های حامد محمدی و حسن معارفی پور که به دلیل تخطی از موازین تشکیلاتی مدتها پیش و قبل از انتشار اطلاعیه شماره یک این دوستان از حزب کمونیست ایران و تشکیلات کردستان آن اخراج شده بودند پیوستن خود را به منتقدین به اصطلاح کمونیست اعلام کردند، بدین ترتیب تنها پنج نفر جریان بسیار عظیم و سرتاسری! منتقدین به اصطلاح کمونیست حزب کمونیست ایران را تشکیل می دهند که البته دو نفر از آنان یعنی حامد و حسن هیچ ربطی به تشکیلات ما ندارند زیرا آنان نه عضو حزب کمونیست ایران هستند و نه پیشمرگ کومه له.
این افراد از لحاظ اخلاقیات طبقاتی و مناسبات اجتماعی خرده بورژوایی بی شباهت به برخی از اعضای کمیته مرکزی پیشین و وقت کمونیسم کارگری نیستند که مشخصه آن هتاکی، فرصت طلبی، منفعت طلبی و توهین به کارگران یدی و کم سواد می باشد. خوانندگان عزیز می توانند در این باره به کتاب “در این بن بست” راجع به احزاب سه گانه کمونیسم کارگری نوشته “رضا مقدم” از اعضای سابق حزب کمونیست کارگری مراجعه کنند.
سمکو نوری و ناصر بابامیری خودشان عوامل کمونیسم کارگری می باشند و این اطلاعیه نیز کار خود جریان کمونیسم کارگری است. آیا براستی کمونیسم کارگری برنامه ای جدی برای آینده حزب و طبقه کارگر و توده های مردم دارد که این دو یعنی سمکو نوری و ناصر بابامیری آمده و به تصور خود طرح جدیدی را بیان کرده اند و می خواهند که راه آنان را ادامه بدهند.
سمکو نوری و ناصر بابامیری نیز مثل کورش مدرسی و حمید تقوایی فکر می کنند که رژیم افتاده و کسی نیست آن را بر دارد و حال می خواهند آن را بر دارند و یا اینکه می خواهند برای نابودی رژیم همانند کورش مدرسی که خود را رئیس جمهور آینده ایران می نامید شرط بندی یکساله و دو ساله کنند.
راستی شما می خواهید کدام دوره متفاوت فکری منصور حکمت را ادامه دهید: کمونیسم کارگری یا  حزب و قدرت سیاسی و یا حزب و طبقه او را. قطعا اطمینان خاطر می دهم که هر کدام را انتخاب کنید به بن بست خواهید رسید همانند منصور حکمت که خود را مارکس زمانه معرفی کرد اما در نهایت به بن بست کامل رسید.