چرا گارد آزادی / مصاحبه اکتبر با عبدالله دارابی

اکتبر: تشکیل گارد آزادی بعنوان نیروی مسلح حزب، بعنوان یکی از سیاست های حزب، از چه ضرورت سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی ناشی میشود؟

عبداله  دارابی: خصیصه امروز نظام سرمایه داری چیزی جز بازگشت به دوران بربریت نیست.   رونالد ریگان ۳۰ سال قبل این بربریت را رسما در قالبی چون مبارزه با “تروریسم بین المللی”، پی ریزی نمود و در کانون سیاست خارجی خود قرار داد. از آن پس تا به امروز، ابعاد نا امنی وجنایت علیه بشریت تحت نام “تروریسم”، از کانال تروریسم دولتی آمریکا و جمهوری اسلامی ایران در عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در سراسر جهان گسترش یافته است. در بطن چنین شرایطی، ارتجاعی ترین جریانات تروریستی  با حمایت همه جانبه آمریکا و بلوک غرب، به صحنه قدرت سیاسی رانده شده و با کمک نیروی های ملی و مذهبی ایران آنرا تحت نام جمهوری اسلامی به مردم فروختند تا در اوج توحش و بربریت علیه طبقه کارگر و مردم بپا خاسته ایکه انقلاب ۵۷ ایران را شکل دادند بکار گرفته شوند. روند اختناق و سرکوب موجود، از آن تاریخ تا به امروز در اوج سبعیت و ددمنشی علیه کارگر کمونیست و مردم آزادیخواه ایران در جریان است. این شرایط نا مطلوب و غیر متعارف، تنها اسلام سیاسی را به جلو صحنه سوق نداد، بلکه راه را برای ابراز وجود علنی آلترناتیو بغایت ارتجاعی دیگری چون فدرالیسم و قوم پرستی هموار ساخته به نحوی که آمریکا و اپوزیسیون راست و بعضا چپ نیز آشکار و عریان آنرا باد می زنند.

 این پدیده های بغایت ارتجاعی و ضد کارگری، مشخصه دنیای بعد از سقوط دیوار برلین هستند که با سیطره یافتن بر هر کشوری، بدوا آنرا ویران و در خون می غلطانند. سپس با گسترش فضای رعب و وحشت در جامعه، امنیت و مدنیت آنرا مورد هجوم قرار داده و بر بستر آن، ثروت و سامان جامعه را بین دسته جات اسلامی و قومی و کانگستر های سیاسی تقسیم می نمایند. عراق و افغانستان دو نمونه بر جسته این توحش و بربریت دنیای امروز نظام سرمایه داری اند که برای افکار عمومی جهان شناخته شده و غیر قابل انکار هستند. نا گفته نماند نشان دادن اولین پیامد های این اوضاع دهشتناک، با جنگ های قومی و کشتار دسته جمعی مردم بیگناه در یوگوسلاوی سابق و رواندا شروع شد و ادامه آن نیز به جنگ تروریستی آمریکا و دول غرب و اسلام سیاسی علیه مردم عراق، افغانستان، فلسطین و…. کشیده شد که هم اکنون نیز در جریان است. فرجام تا کنونی این جنگهای خانمانسوز، به شکست آمریکا و تقویت اسلام سیاسی قرون وسطایی منجر گردید و آنرا به نیروی قدرتمندی در خاورمیانه تبدیل نمود.

یکی دیگر از پیامد های غیر انسانی این اوضاع، بی ارزش نمودن جان آدمیزاد و  نشان دادن صحنه هایی از سر بریدن مردم بیدفاع در برابر دوربین تلویزیونها بود که تا کنون نظیر نداشت و با اجرا در آوردن آن قصد دارند کارگر کمونیست و مردم انقلابی را از مبارزه علیه نظام  سرمایه داری باز دارند و بدینوسیله آنها را در مقابل وضع موجود به تمکین کشانند. در بطن چنین فضایی، جمهوری اسلامی که خود یکی از عاملان اصلی جرم و جنایت علیه بشریت است نه تنها نیرومند شد بلکه بدون هیچ فشار و مزاحمت بین المللی، ماشین آدم کشی خود علیه مردم را ده چندان تقویت کرده و بدینوسیله از هیچ جنایتی علیه طبقه کارگر، زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب در ایران فروگذار نکرده اند.

گارد آزادی  ابزار و آلترناتیوی است علیه این شرایط بسیار نا مطلوب و نا هنجار که بر جامعه امروز ایران مستولی گردیده است. گارد آزادی علیه نا امنی سیاسی- اجتماعی است که حکومت سرمایه داری ایران آنرا به طرز حیرت آوری به جامعه تحمیل کرده است. گارد آزادی راه حلی انسانی است که حزب حکمتیست در مقابل این اوضاع خطیر و برای دفاع از امنیت و مدنیت جامعه گذاشته تا با اتکا به آن قابلیت و توان مبارزاتی کارگران و کمونیست ها و آزادیخواهان جامعه را در برابر دشمنان طبقاتیشان بالا برده و آن را تقویت نماید.

 گارد آزادی یکی از ابزار های دفاعی کارگران و مردم در برابر بورژوازی هار ایران  و حکومت افسار گسیخته آن است که با سازمان دادن و گسترش آن می توان پروسه سرنگونی رژیم اسلامی را هم تسهیل و کم درد سر تر نمود و پیروزی انقلاب کارگری را در مقابل دستجات باند سیاهی تضمین کرد. تضمین کند که ایران عراقیزه نخواهد شد و مردم خواهند توانست آزادانه نظام حکومتی آینده خود را انتخاب نمایند. این نا امنی سیاسی- اجتماعی حاکم بر ایران، باید به طبقه کارگر و مردم آزادیخواه آموخته باشد که ایران امروز، ایران ۱۳۵۷ نیست، جامعه طبقاتی تر و قطبی تر از آن است که آدم بسادگی ترفند دشمنان طبقاتی خود را بپذیرد و چون سرباز جان بر کف آلت دست آنان گردد. جامعه ایران این تجربه را در مقابل چشمان خود دارد که ۳۰ سال قبل بخاطر مصلحت و منافع سرمایه داری جهانی، یک نیروی مرتجع و ضد انقلابی را بر گرده جامعه ایران سوار کردند  و بوسیله آن انقلاب ۵۷ مردم ایران را به شکست کشاندند. امروز نیز همان منفعت، مترصد آن است در خلأ سقوط اسلام سیاسی در ایران، فدرالیست ها و قوم پرستان را بر اریکه قدرت سوار کنند و بخاطر حفظ و بقای نظام سرمایه داری آنها را هم به جان کارگران و مردم انقلابی بیندازد.

این روند،  تحلیل و تفسیر زیادی بر نمی دارد چون این آلترناتیو ضد کارگری هم اکنون در قامت  گروه های کوچک و بزرگ حضور دارند و آمریکا  و اکثر احزاب اپوزیسیون چپ و راست از آنان حمایت می کنند. این واقعیات تلخ نشان می دهد هر چند ما کمونیست ها و آزادیخواهان در آرزوی یک تعیین تکلیف سیاسی و غیر نظامی در ایران باشیم، اما شرایط حاکم بر ایران امروز چشم اندازی را تصویر می کند که نیروهای سیاه در صدد اند جامعه را به سمتی هدایت کنند که خود می خواهند. با توجه به آن، باید طبقه کارگر و حزبش را برای رویارویی با چنین چشم انداز و تصویر سیاه آماده کرد. تغییر بنیادی جامعه ایران امروز، قبل از هر چیز مستلزم یک رهبری آگاه کمونیستی و کارگری است که با اتخاذ یک راه حل جامع و همه جانبه بتواند  تعیین تکلیف سیاسی به نفع مردم را در ایران یک سره کند. رژیم سرمایه داری ایران نشان داده است که بقای حاکمیت سیاه اش بر همه چیز ارجحیت دارد و برای حفظ و تداوم آن سر سوزنی از جنایت علیه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه فرو گذار نخواهد کرد.

  در نتیجه، برای مقابله با سناریو سیاه و تسهیل روند سرنگونی این رژیم، باید از همین امروز آگاهانه ابزار دفاع از خود را سازمان داده و در دسترس مردم قرار داد تا به کمک آن، در برابر خطراتی که جامعه را تهدید میکند بتوان ایستاد. و به کمک آن امنیت و آسایش جامعه را تضمین کرد.

در غیر اینصورت، می توان هر نوع اعتراض و شلوغی همگانی و فاقد هژمونی پرولتاریا را به عنوان مفاهیم اصلی و استراتژیک  یک حزب کمونیستی کارگری به جامعه فروخت و مردم را برای چندین دهه دیگر از دستیابی به خواستهای بر حقاشان عقب راند. جدال یکسال و نیم اخیر جنبش سبز، نمونه بارزی از ترفند یک جناح بورژوازی ایران علیه مردم است که بوسیله آن توانستند بخشی از کارگران و مردم متنفر از کل موجودیت رژیم را از مسیر واقعی خود دور کنند و آنرا به عقب برانند. باید برای واکسینه کردن جامعه در مقابل هر بخشی از بورژوازی هشیار بود و بطور لاینقطع در مقابلش ایستاد و آنرا افشا و به عقب راند.

اکتبر: تشکیل گارد آزادی آیا یک امر تاکتیکی است، یا نه، اگر نه این سیاست کجای استراتژی حزب حکمتیست قرار میگیرد؟

عبداله  دارابی: در پاسخ به سئوال قبلی اشاره کردم که اتخاذ سیاست تشکیل گارد آزادی از شرایط و اوضاع نا مطلوبی منتج گشته که سرمایه داری علی العموم و رژیم اسلامی بطور خاص بر جامعه بشری منجمله ایران امروز حاکم کرده و غیر از سیاهی و تباهی چیز دیگری برای اکثریت ساکنین این جامعه باقی نگذاشته اند. هر حزب کارگری دخیل در صحنه سیاسی ایران، با درک این شرایط، باید تلاش کند بموازات مبارزات بی وقفه و روزمره خود علیه بورژوازی، توان دفاع از خود را هم سازمان دهد و با ظرفیت و پتانسیل هر چه بالا تری آنرا در جهت متحقق ساختن استراتژی خود بکار ببندد. از این رو سیاست تشکیل گارد آزادی امری تاکتیکی نیست، سیاستی است در خدمت استراتژی حزب، و بخش مهمی از دادن قابلیت به طبقه کارگر و کمونیست ها برای مبارزه با سناریوی سیاه و خالقین مسلح آن در پوزیسیون و اپوزیسیون. اگر نتوانیم این بعد را بپوشانیم طبقه کارگر و کمونیستها قربانی تروریسم این جریانات خواهند شد. به همین خاطر، گارد آزادی سیاستی است در خدمت تقویت جنبش کارگری و نیرومند کردن آن، و روند اعتلای سیاسی و قیام شهری آنان. روند شرایط فعلی ایران بیانگر آن است که یک حزب کارگری کمونیستی باید از همین امروز برای سرنگونی رژیم و بعد آن هم خود را به ابزار و قابلیت دفاع از خود تجهیز کند.

 گارد آزادی نیرویی است که برنامه دنیای بهتر حزب را بعنوان هدف نهایی خود پذیرفته و در راستای متحقق ساختن آن بسهم خود از هیچ تلاش و کوششی فرو گذار نخواهد کرد. در شرایط کنونی ایران، طبقه کارگر و مردم  آزادیخواه بدون تشکیل نیروی دفاع از خود، نه تنها قادر به دفاع از امنیت و مدنیت جامعه نخواهند بود، احتمال قطعی روند سرنگون کردن رژیم اسلامی و پیروزی نهایی آنرا هم ممکن نخواهند ساخت. از این رو گارد آزادی این ابزار، و این ضرورت سیاسی-اجتماعی است که مردم برای حفاظت از امنیت و زندگی خود به آن نیاز مبرم دارند و در صورت فقدان آن، احتمال ایجاد سناریو سیاه و هرج و مرج در جامعه ایران بسیار بالا و امکان پذیر خواهد بود. تبدیل شدن نهایی گارد آزادی به یک ارتش نظامی طبقه  کارگر هم، اساسا به چگونگی طی شدن اوضاع سیاسی آینده ایران و کردستان گره خورده که متعاقبا به کدام سمت خواهد رفت و کدام روند دست بالا را پیدا خواهد کرد. ولی علیرغم آن، گارد آزادی و تقویت و گسترش آن از همین امروز تا پیروزی نهایی مردم، در صحنه سیاسی ایران ضروری و حیاتی است .

اکتبر: آیا گارد آزادی سیاستی تنها مربوط به کردستان است یا مربوط  به سراسر ایران. اگر سیاستی سراسری است، شکل کار و فعالیت آن در سایر نقاط ایران با کردستان چه تفاوتی دارد؟

عبداله دارابی: خیر، سیاست تشکیل گارد آزادی محلی و مختص به کردستان نیست، یک سیاست سراسری و یک ضرورت سیاسی- اجتماعی مربوط به کل جامعه ایران است. اجازه دهید ابتدا خطوط وار به خاصیت عمومی و  سراسری بودن گارد آزادی اشاره کنم سپس به ویژگی محلی و کردستانی آن نیز خواهم پرداخت. خصلت سراسری بودنش این است که، گارد آزادی از مشهد تا بندر عباس و مهاباد و سنندج و…. بایستی تضمین کند که در پروسه سرنگونی رژیم، از امنیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم دفاع خواهد کرد و اجازه نخواهد داد هیچ دار و دسته اسلامی و قومی، و گانگستر های سیاسی و… بنیاد های زندگی مدنی جامعه را با خطر هرج و مرج و سناریو سیاه روبرو سازند. ایجاد چنین فضایی، اساسا در پروسه سرنگونی رژیم و یا بعد از آن صورت میگیرد که عاملین اصلی آن همان دسته جات اسلامی و قومی و گانگستر های سیاسی خواهند بود نه کسانی دیگر. با توجه به آن در چنین شرایطی نباید اجازه داد شیرازه مدنی جامعه در هم بریزد و ایران عراقیزه شود. این، خصوصیت سیاسی و اجتماعی همه واحد های گارد آزادی در سراسر ایران است و وظایفی است که آگاهانه آنرا پذیرفته و برای پیشبرد آن از هیچ کوشش و تلاشی فرو گذار نخواهند کرد. در شرایط کنونی، فعالیت گارد آزادی در هیچ نقطه ای از  ایران معطوف به انجام وظایف نظامی نیست. ضروری  نیست گارد آزادی در ابتدای شروع کار خود بلافاصله مسلح شود و با انجام وظایف نظامی، فعالیت خود را آغاز نماید.  بدوا فعالیت خود را در محل کار و زیست اشان آغاز میکنند، ساکنین آن محیط را تحت تاثیر فعالیت های آگاه گرانه خود قرار میدهند سپس تصرف فضای سیاسی- اجتماعی محلات را بعنوان هدف کاری خود در دستور می گذارند و با توجه به اوضاع و احوال جامعه و با تغییر تناسب قوا بین مردم و رژیم، بتدریج نیز مسلح خواهند شد.

 گارد آزادی، یک نیروی سیاسی – نظامی است و تشکیل دهندگانش شهروندهای جامعه اند که به تمام زیر و بم زندگی مردم آشنا هستند، آنجا رشد میکنند و پرورش می یابند و آبدیده میشوند.

علاوه بر این  خصلت سراسری، فعالیت گارد آزادی در کردستان، تفاوت هایی نیز با سایر نقاط دیگر ایران دارد. بر خلاف میل ما متاسفانه سیاست در کردستان مسلح است و زبان اسلحه توسط رژیم بر همه چیز ارجحیت دارد. دو رژیم قبلی و کنونی در ایران، نظامیگری و اسلحه را وارد معادلات سیاسی کردستان کرده اند و بدینوسیله کوچکترین خواست سیاسی مردم کردستان همواره با زبان زور و اسلحه پاسخ گرفته و هیچگاه متحقق نشده است. از این رو، رابطه رژیم با احزاب سیاسی اپوزیسیون و مردم کردستان نیز بعد نظامی بخود گرفته و حتی در این فضا احزاب ناسیونالیست اپوزیسیون هم حول منافع طبقاتی خویش علیه کمونیست ها و  کارگران اسلحه بکار گرفته و جنگیده اند. این واقعیات نشان میدهد که در توازن قوای معین بین رژیم و مردم، نیرو های مسلح احزاب ناسیونالیستی در کردستان بلافاصله وارد صحنه خواهند شد. اگر در چنین شرایطی، یک نیروی کارگری و مردمی حضور نداشته باشد و از منافع و امنیت جامعه دفاع نکند، سرنوشت مردم کردستان هم به سرنوشت مردم عراق تبدیل خواهد شد و هرج و مرج بر جامعه مستولی خواهد گردید. اگر چه زبان کنونی حاکم بر کل جامعه ایران اسلحه است اما، مسلح شدن احزاب اپوزیسیون در کردستان و شرکتشان در نبرد مسلحانه علیه رژیم، حمل اسلحه در آن جامعه را مرسوم و رایج کرده که در هیچ بخش دیگری از ایران چنین نیست. سنت مسلح رایج در کردستان در هیچ بخش دیگری از ایران بر قرار نیست. بهمین خاطر بخش علنی گارد آزادی در کردستان مسلح است و هم اکنن در ادامه فعالیت سیاسی و سازمانی خود در داخل کردستان حضور یافته و رسما ابراز وجود نموده است. در گشت های سیاسی -نظامی مسلحانه از امنیت رهبران شرکت کننده خود در آن مانور ها قاطعانه دفاع کرده و امنیت آنان را تضمین نموده است. این ویژگی، در بقیه نقاط ایران وجود ندارد.  این شرایط، بخودی خود تفاوت هایی را برای این بخش از گارد آزادی در کردستان بوجود آورده است. با وجود این تفاوتها، جا دارد باز هم بر این نکته تاکید کنم که، گارد آزادی پدیده جدید و امروزی است. محل شکل گیری و پیشبرد کار و فعالیت اش در محل کار و زندگی اش است. به یمن اوضاع کنونی، وجود پتانسیل شکل دهی گارد آزادی در همه شهر و روستا های ایران وجود دارد. جوانان و مردم میتواتند در چهار چوب روابط و مناسبات معمول اجتماعی خود در جامعه همدیگر را بیابند و حول هدف مشترک که در بالا اشاره کردم دست در دست هم بگذارند و واحد های گارد آزادی را شکل دهند. این تشکل را کارگران، زنان، و جوانان در محل کار و زیستشان سازمان می دهند و بمثابه ابزاری برا و تاثیر گذار برای تغییر بنیادی جامعه به آن نگاه میکنند و به آن می پیوندند.

گارد آزادی  ابزار موثری است که مردم می توانند با اتکا به آن،  پتانسیل مبارزاتی شان را در متن روابط اجتماعی اشان در واحد های کوچک ۳ تا ۵ نفره شکل دهند و حول آن کار و فعالیت متشکل و آگاهانه خود را برای رسیدن به هدفشان آغاز نمایند. 

اکتبر: برخی ادعا میکنند که گارد آزادی در کردستان در ادامه سنت قدیمی پیشمرگ و نیروی مسلح احزاب سیاسی در کردستان است. آیا در این ادعا حقیقتی وجود دارد؟ از نظر سیاسی و سبک کاری تفاوت گارد آزادی با نیروی سنتی پیشمرگ مسلح چیست؟

عبداله  دارابی: سنت پیشمرگایه تی در اساس محصول جدال بخشی از بورژازی اپوزیسیون محلی علیه دولتهای مرکزی است که تاریخ و رسم و سنت خاص خود را دارد. ناسیونالیست های کرد منطقه  با اتکا به سنت مسلح پیشمرگایه تی از  دیر باز تلاش کرده اند تا رژیم کشور های خود را نا چار کنند آنها را در قدرت با خود شریک نمایند و از این طریق آنان را درغارت و چپاول ثروت جامعه که ناشی از دسترنج طبقه کارگر است سهیم گردانند. کمونیست ها و کارگران و مردم زحمتکش در کردستان علیرغم شکل و نام پیشمرگایه تی، اما تلاش کرده اند که سنت متفاوتی را در مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی بوجود آورند. مبارزه ای که علیرغم هر اشکالات و آلودگی های اینجا  و آنجا به سنت ناسیونالیستی، اما در جهت منافع کارگران و مردم زحمتکش و زنان برابری طلب سازمان دهند.

 سنت پیشمرگایتی  برای احزاب بورژوایی کرد در  کشور های ایران، عراق، ترکیه، اهرم فشاری است تا بوسیله آن بورژوازی حاکم بر این کشور ها را به پای میز مذاکره با خود بکشانند و بر بستر آن، برای تقسیم ثروت با هم شریک و هم کاسه شوند. این واقعیت در کردستان عراق اتفاق افتاد و در پرتو آن احزاب بورژوایی کرد دست در دست کل احزاب بورژوایی در عراق گذاشتند و به کمک و یاری همدیگر ثروت هنگفت آن جامعه را بین خود تقسیم کردند و بدینوسیله زندگی کارگر و زحمکتش عراق و کردستان را نیز به سیاهی و تباهی کشاندند. بقیه احزاب و گروه های صاحب این سنت در دیگر نقاط کردستان ایران و ترکیه نیز، در حسرت و اندوه چنین قدرت و ثروتی مدام آه و ناله سر میدهند و بخاطر دستیابی به چنین غنایمی، دست بدامن کل بورژوازی از کاخ سفید تا تهران و آنکارا شده اند تا بلکه آنان را نیز در استثمار و سرکوب طبقه کارگر با خود شریک و سهیم سازند. این سنت ضد کارگری با هیچ ادعایی به طبقه کارگر و نیروی مسلح آن  گارد آزادی نمی چسبد و تهی از واقعیت است. چون تضاد بنیادی بین کار و سرمایه از مسیر آشتی بین کارگر و سرمایه دار نمیگذرد و بدون از سر راه بر داشتن نظام سرمایه داری، کارگر و کل بشریت از قید و بند استثمار و بهره کشی نظام سرمایه داری رها نخواهند شد.

گارد آزادی  اهرم فشار یا حلقه واسط بین بورژوازی محلی و سراسری نیست که یکی از آنها علیه دیگری آنرا بکار گیرد. بر عکس، گارد آزادی ابزاری است برای دفاع از منافع طبقه کارگر و مردم آزادیخواه و برابری طلب در برابر کل سیستم بورژوازی حاکم در جامعه ایران. اگر سنت پیشمرگایه تی در گذشته رنگ و نوایی داشت به این خاطر بود که در هیچ بخشی از کردستان بقدرت نرسیده بودند اما حالا با سهیم شدنشان در قدرت، ماهیت بورژوایی و ارتجاعی آنان نزد مردم منطقه عیان و آشکار گشته و روز بروز میان کارگران و زحمتکشان منطقه بی اعتبار تر و کم نفوذ تر می شوند. این سنت، امروز، آشکار و عریان سرنوشت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را به آمریکا و کشور های بغایت ارتجاعی منطقه گره زده اند و در مسیر شراکت با آنان هیچ شک و تردیدی بخود راه نداده و حیران و سرگشته به سمت آن می دوند.

سنت پیشمرگانه در کردستان ایران هم بر همین پاشنه می چرخد و آنها هم در این مسیر پیشقدم شده و بخاطر پذیرش شان توسط جمهوری اسلامی، خوشبختانه رسما و علنا از همه ادعا های پوچ و فریبنده گذشته خود در حق مردم کردستان دست کشیده اند و فریاد می زنند که می توانند با رژیم اسلامی ایران هم کاسه شوند و به محض پذیرش و شراکتشان در حاکمیت سیاه و ارتجاعی رژیم، در راستای منافع طبقاتی خویش از هیچ فشاری علیه کارگر و مردم زحمتکش کردستان و سراسر ایران دریغ نخواهند کرد. هم اکنون با این آرزو شب را بروز می آورند و برای وقوع آن روز شماری میکنند.

گارد آزادی  با سنت پیشمرگایه تی ناسیونالیست ها زمین تا آسمان تفاوت دارد چون هر یک از این دو نیرو، در خدمت منافع دو طبقه مجزا از همدیگر(سرمایه دار و طبقه کارگر) قرار دارند و در جهت متحقق ساختن دو هدف و دو برنامه مجزا از همدیگر سازماندهی و مسلح شده اند. به همین خاطر، سنت جدید گارد آزادی به هیچ وجه نمی تواند با سنت قدیمی پیشمرگ و نیروی مسلح احزاب سیاسی در کردستان یکی گرفته شود.

 
اکتبر: آیا گارد آزادی شباهتی به نیروی چریکی سازمانهای چپی دارد؟ اگر نه تفاوت ها کجاست؟

عبداله  دارابی: سنت چریکی در چهارچوب همین تعبیر خودشان که می گویند، “موتور کوچک موتور بزرگ را بحرکت در می آورد”، قرار دارد. این سنت، تفاوتش با سنت مبارزاتی طبقه کارگر زمین تا آسمان است. اگر چه تلاش و فداکاری فردی آدمها در آن کم نظیر است ولی تبدیل کردن این سیاست به تاکتیک و استراتژی یک سازمان، ما حصل اش جز آنچه که تا حال اتفاق افتاده نخواهد بود. بر عکس، این سنت، سر سوزنی به بیداری موتور بزرگ “جامعه”، ربط ندارد و متاسفانه  بورژوازی تا حال از سیاست چریکی برای سرکوب جامعه سود کلانی برده است. سیاست تیم مخفی مسلح در زیر زمین ها با سیاست کارگر فعال اجتماعی و علنی کار و همیشه در صحنه هیچ قرابت و خویشاوندی ندارد. بهمین اعتبار، بین سیاست گارد آزادی و سیاست چریکی، هیچ منطق و هیچ نقطه اشتراکی  وجود ندارد. هر کدام از آنها  به اهداف معین و متضاد طبقاتی در جامعه وصل هستند و به آنها خدمت میکنند. صرف یدک کشیدن پسوند سازمانی عباراتی چون”سوسیالیسم یا مارکسیسم” و غیره….. ماهیت طبقاتی این سنت رایج و شناخته شده را تغییر نخواهد داد. چون این سنت هم جزء سنت های از قبل شناخته شده و امتحان پس داده ایست  که در نهایت غیر بورژوازی به هیچ طبقه ای دیگر خدمت نخواهد کرد و بمثابه یک سیاست بورژوایی در تاریخ هم ثبت شده است. عواقب و سرنوشت این سنت را می توان در سرنوشت دو سازمان چریکی مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان های چریکی آمریکا لاتین دید. این سنت بورژوایی در ایران، به محض تحمیل شدن رژیم اسلامی بر گرده مردم ایران، بلافاصله به آن لبیک گفتند و در برابرش زانو زدند و از هیچ تلاش و کوششی برای راه اندازی و تثبیت این رژیم سرمایه داری و ارتجاعی فرو گذار نبودند. اینکه رژیم آنها را نپذیرفت بحث دیگری است.

قبل تر اشاره  کردم گارد آزادی، نیروی پیشمرگ و سنت ناسیونالیست ها هم نیست. اینجا هم  تاکید میکنم که گارد آزادی هسته مسلح سنت چریکی نیست و با او هیچ قرابت سیاسی و طبقاتی ندارد. گارد آزادی یک نیروی جدید منطبق با کار و زندگی کارگران و زحمتکشان ایران است. نه از کوه  و اردوگاهای پشت مرز سرازیر شده، و نه از مخفیگاه هسته های مسلح چریکی، از هیچکدام. از دل جامعه ایران بر خاسته و به منظور تقویت و تامین امنیت جامعه پا به صحنه سیاست گذاشته است.  حزب طبقه کارگر یکی از ابزار های مبارزاتی خود یعنی گارد آزادی را سازماندهی کرده و بمثابه عرصه ای از فعالیت خود به آن می نگرد و آنرا گسترش می دهد. سنت چریکی، بجای تغییر بنیادی در جامعه،  در اوج شکوفایی خود عصیان و نافرمانی خویش را برای کشتن مهره های کثیفی از رژیم بکار می بندد و با موفقیت در مواردی، انتظار دارد جامعه پشت سرش بحرکت در آید و بخط شوند. وقتی این نوع  آرزو بحرکت عمومی بدل نمیشود در یاس و نا امیدی فرو می روند و راه بجایی نمی برند. نیروی سنت چریکی اغلب میان جوانان روشن فکر عصیانزده نضج می گیرد  که به نقش و جایگاه سیاسی و اجتماعی طبقه کارگر در تولید سر سوزنی باور ندارند و به آن اهمیت نمی دهند. در نتیجه واکنش مسلحانه تیمی خود را جایگزین بیداری”جامعه” کرده تا بلکه در پرتو آن بقول آنها”جامعه خفته و بی تحرک” مورد نظر آنان بحرکت در آید. گویا ماجراجویی تعدادی جوان در نقش رامبو، می تواند به طغیان عمومی مردم منجر گردد. با توجه به نکات فوق، سنت گارد آزادی و سنت چریکی هیچ قرابت و خویشاوندی سیاسی- طبقاتی با همدیگر ندارند در هیچ زمینه ای باهمدیگر مرتبط نیستند و همخوانی ندارند.

اکتبر: منتقدین حزب حکمتیست، این حزب را متهم می کنند که بدون در نظر گرفتن توازن قوا، مسئله تشکیل گارد آزادی را مطرح کرده است. بنوعی آنرا زودرس، ولونتاریستی و ماجراجویانه میدانند. پاسختان به این دست از منتقدین سیاست گارد آزادی چیست؟

عبداله  دارابی: کاش به نوعی هویت منتقدین را اشاره میکردید چون تا حال اپوزیسیون راست بورژوایی آشکارا به چنین نقدی نپرداخته است. نقد این تیپی، عمدتا از چپ هایی نشات میگیرد که هیچوقت سر سازگاری با قدرت و تغییر بنیادی جامعه ندارند و با ابزار های و مکانیسم این تغییر سر سوزنی آشنا نیستند. این تیپ جریانات با این نوع نگرش، اپوزیسیون متولد می شوند و اپوزیسیون و در حاشیه هم باقی می مانند. این تیپ از منتقدین، هیچگاه احزاب اپوزیسیون راست را ولونتاریست و ماجراجو نمی دانند. چون در مخیله بیمار گونه شان همواره آنان را مستحق حاکمیت و حکومت داری می دانند و پیشا پیش حاکم بودن آنان و محکوم بودن خودشان را پذیرفته اند. ولی بر عکس اگر یک کارگران و  کمونیست ها چنین ادعایی بکنند، انها سریعا برانگیخته می شوند و در مقابلش زمین وزمان را بهم می بافند.

 ولی با  وجود آن، پاسخ اصلی این بخش از منتقدین به همینجا ختم نمی شود. اینها دنیای امروز را دنیای ۳۰ سال قبل میبینند. نظام سرمایه داری عنان گسیخته امروز را با دوران قبل از فرو ریزی دیوار برلین یکی می دانند و رژیم هار اسلامی را هم مثل رژیم شاهنشاهی ارزیابی می کنند و بر این باورند انقلاب های کلاسیک چندین دهه قبل کمافی سابق به قوت خود باقی هستند و میتوان” همه با هم دست در گردن هم، بدون وجود نیروی دفاعی،  رژیم اسلامی را هم به زیر کشید و بر ویرانه های آن سوسیالیسم مورد نظر آنان را ساخت. اگر چنین نیست چرا این چپ مالیخولیا، در هر تند پیچ سیاسی بی اختیار به دامن بورژوازی حاکم و یا بخشی از آن سقوط میکنند و به پادو و نیروی پیاده نظام بی جیره و مواجب آن تبدیل میشوند؟ مگر افتادن بخش اعظم آنان به دامن یک جناح بورژوازی(جنبش سبز)، چیزی جدا از این است؟ در کنار این نوع برخورد ها، منتقدین دیگری هستند که  از سر نا باوری به آینده چنین نیرویی امیدوار نیستند. همچنانکه هستند که به سرنگونی رژیم و پیروزی کمونیسم در ایران امیدوار نیستند. در جواب این نوع منتقدین هم باید گفت: نقطه ثقل ادعای کمونیست های راستین همواره یک ادعای طبقاتی بوده و هست. اگر چنین حزبی، طبقه خود را در همه عرصه های مبارزاتی سازماندهی نکند و نیرو و توان آنرا با شرایط کنونی تطابق ندهد بی تردید بدام کنونی سایر چپ های مالیخولیا گرفتار خواهد شد.

حزب کمونیست کارگری- حکمتیست بعنوان یک حزب مسئول، تشکیل گارد آزادی را امری خطیر و بموقع میداند و بمثابه یک مشخصه ضروری و امروزی رو آن تاکید می ورزد و  از طبقه کارگر و جوانان و زنان و مردان آزادیخواه می خواهد به سازمانیابی حول این راه حل و ابزار قدرت خود بپردازند

اکتبر: حزب حکمتیست در تبلیغاتش به نوعی از گارد آزادی که مسلح نیست، یا فعلا امکان تسلیح ندارد، اشاره کرده و بخصوص در مورد سایر نقاط ایران که شرایط کردستان را ندارد، گارد آزادی غیر مسلح را مطرح کرده اید. تفاوت “گارد آزادی غیر مسلح” با کمیته های کمونیستی چیست؟ 

عبداله  دارابی: ما به وضوح اعلام کرده ایم که گارد آزادی یک نیروی سیاسی- نظامی است و به تناسب شرایط جامعه نیز وظایف محوله خود را هم پیش خواهد برد. گارد آزادی در شرایط اعتلای جنبش باید تسلیح توده مردم را بعهده گیرد، نهاد های دفاعی مردمی راسازمان دهد و برای خلع سلاح پادگانها و نهاد های رژیم هم باید پیشقدم باشد. پیش تر گفتم که گارد آزادی مسلح و غیر مسلح درهر دو بخش کردستان و سراسر ایران، به یک امر مشترک و تعریف شده خدمت می کنند و هدف اصلی و اساسی آنها هم به روشنی توضیح داده شده است. ولی با وجود آن جا دارد همینجا بار دیگر تاکید کنم در شرایط حاضر، فعالیت نظامی در دستور هیچ بخشی از واحد های گارد آزادی نیست و بر مبنای پیشبرد چنین وظایفی فوری هم بوجود نیامده است. حتی ویژگی کردستان هم بمعنای انجام عملیات نظامی واحد های گارد آزادی تعریف نشده است. ما بار ها گفته ایم پیش شرط اصلی هر تک واحدی از گارد آزادی این نیست که بلافاصله مسلح شود و به شرط  داشتن اسلحه وظایفش را پیش ببرد. چون اولا ما بلافاصله قادر به مسلح کردن همه داوطلبین نیستیم، حتی اگر مسلح هم  باشند وظایفشان نظامی نیست. اگر با دقت به وظایف محوله گارد آزادی نگاه کنیم تفاوت های آنرا  با کمیته های کمونیستی خواهیم یافت. کمیته های کمونیستی سازمان حزب در میان کارگران و در محل های کار و زیست است. سازماندهی تبلیغ و ترویج و سازماندهی کارگران و جوانان ودانشجویان و زنان و مردم زحمتکش حول خواستهای فوری و نهایی شان امر کمیته های کمونیستی است. کمیته های کمونیستی در جریان پیشرفت و انسجام و تحکیم شان خود بنیان گزار وسازمانده گارد آزادی هم هستند. همانطوری که سازمانده شوراها ومجامع عمومی کارگری و سندیکا و نهادهای دیگر اجتماعی هستند. این وظایف به تفصیل در برنامه کار کمیته های کمونیستی امده است که لازم به یادآوری آنن در اینجا نیست.

در شرایط  کنونی به خاطر مسائل امنیتی ، بویژه  در کردستان که بخشی از واحدهای گارد مسلح اند، این سازمان با کمیته های  کمونیستی هیچ نوع ارتباط و درآمیختگی  با همدیگر ندارند. 

 

اکتبر: برخی از مخالفین سنتی کمونیست ها، معتفدند که طرح هر نوع فعالیت نظامی، چه در کردستان و چه در خارج از کردستان، به نوعی”دعوت به خشونت است”. آنهم در شرایطی که مردم “علاقه ای به خشونت ندارند”  و به مبارزه “آرام و مسالمت آمیز” مردم خشونت تحمیل میکند. پاسختان به این مخالفین چیست؟

عبداله  دارابی: این که مردم فضای خشونت آمیز را دوست ندارند و از خشونت بیزارند و عاشق زندگی شاد و مرفه هستند، یک امر واقعی و غیر قابل انکار است. بشرطی که مخالف سنتی ما بپذیرد اگر تولید در خدمت سود و سود آوری برای یک اقلیت مفت خور نباشد و بخاطر همین سود و سودآوری، اکثریت جامعه بشری از قید و بند بردگی و بندگی مزدی رها شوند، مطمئنا حتی نفس واژه خشونت برای همیشه در اذهان آدمیزاد پاک و محو خواهد شد. اگر منتقد سنتی ما دوست دارد خشونت برچیده شود، باید یقه بانیان اصلی “خشونت” را به چسبد نه کمونیست ها و مردم آزادیخواه.

خشونت و  ایجاد فضای رعب و وحشت، مشخصه  اجتناب نا پذیر نظام سرمایه داری و همراه و همدم همیشگی اوست و بدون آن، یک روز هم دوام نخواهد آورد. این بخش از مخالفین سنتی ما، هر چند در آرزوی محو خشونت باشند در نهایت ماحصل مخالفت شان در عمل به جیب دشمنان مردم خواهد رفت، چون در واقع بانی اصلی خشونت و جنگ افروزی را هدف قرار نمی دهند و بجنگ آنها نمی روند. نظام سرمایه داری، بدون خشونت نه معنی دارد و نه دوام می آورد. اگر امروز خشونت را متوقف کنند اثری از حاکمیت سرمایه نه در ایران و هیچ جای جهان باقی نخواهد ماند و دنیای وارونه امروز هم روی قاعده واقعی خود قرارخواهد گرفت و بجای خشونت، آرامش و رفاه و شادی و آزادی و برابری جایگزین خواهد شد. مخالفین سنتی ما باید نوک تیز پیکان حمله خودشان رو به بانیان و خالقین اصلی خشونت نشانه روند نه کمونیست ها و مردم! این نوع برخورد در اساس  کارگر و زحمتکش را خطاب قرار میدهد و به آنها میگوید: حریم مقدس بورژوازی را نشکنید. به هیچ ابزاری برای دفاع از خود متوسل نشوید چون مرز”مسالمت و صلح و دوستی” از قبل تعیین شده خدشه دار خواهد شد و قص علیهذا…. این را باید دانست که، تا زمانیکه استثمار و بردگی وجود داشته باشد، جنگ و خشونت باقی خواهد ماند و اعتراض و مبارزه مردم علیه آن نیز ادامه خواهد داشت. بهمین خاطر جا دارد برای محو تمام و کمال خشونت و استثمار و بردگی، کارگر و مردم آزادیخواه را فرا خواند تا خود را بهر وسیله و ابزار دفاعی تجهیز کنند و به کمک آن از زندگی و مدنیت خود در برابر هر گونه تعدی و دست درازی دشمنان طبقاتی شان از خود و هویت انسانی شان دفاع نمایند. همینجا بار دیگر کارگران و مردم آزادیخواه را فرا می خوانم، گارد آزادی را چون ابزار دفاع از خود علیه هر گونه خشونت و جنایات بورژوازی رنگارنگ بچسپند و آنرا سازمان داده و  گسترش بخشند. 

  ۲۱ اکتبر ۲۰۱۰