چرائی و چگونگی نقد تاریخ دوران لنین , پاسخ سوم به رفیق شاهو پیر خضرائیان

مقدمه برای خواننده :

این سیزدهمین مقاله من در موضوع نقد لنین و مسئله آزادی است. هر قدر زمان می گذرد ، دیالوگها روشنتر می شود. سره از ناسره جدا می شود.  “حریفان” عصبی صحنه را خالی می کنند و فضا برای بحثهای جدی تر آماده تر می شود. این بده و بستانی است که راهگشاست. روند دیالوگ آزاد کارش همینست. غربالی می شود و بهترین اندیشه ها در نتیجه تضارب و تداخل بیرون می آیند. اندیشه صیقل می خورد، تکمیل می شود و از مالکیت افراد بیرون می آید و به باور جمع تبدیل می شود. درهای ذهن انسانها چه اراده کنند و چه مقاومت ، طی زمان و گفت و شنود بتدریج باز می شود و آنها که در معرض تبادل اندیشه قرار گرفته اند بالا می روند. همینست که ارتجاع و عقب افتادگی و صاحبان قدرت همیشه از این تبادل اندیشه، اینهمه واهمه داشته اند. همینست که آزادی اینهمه اهمیت دارد.

 آزادی حرف زدن آدمها با هم مقدمه آزاد شدن انسانهاست از قید و بند ستم طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی. عقب افتادگیها و اسطوره ها و مذاهب و ایدئولوژیها توان ایستائی در مقابل روند مداوم ارتباط انسانها و تبادل اندیشه ها و تجارب را ندارند. نقد لنین در موضوع آزادی برای باز کردن فضای ذهنی کمونیستها امری است بسیار ضروری. کمونیزمی که در قرن بیست و یکم دارد پا به صحنه اجتماع می گذارد لازم دارد گرد و قبار تاریخش را از خود بروبد. در تاریخ نگریستن، تاریخ را عوض نمی کند، این مشاهده گر تاریخ است که هنوز می تواند تاریخ را بسازد و لاجرم با بازنگری تاریخ برای خودش فرصتی می سازد تا تاریخ را تکرار نکند. این بطور ساده انگیزه منست برای نقد کردن لنین.

دیالوگ من با رفیق عزیزم شاهو خضرائیان به دور سوم کشیده. من اینرا مدیون فضائی می بینم که بین ما شکل گرفته. فضائی که هر دوی ما بوجودش آورده ایم. فضای اعتماد به خود و اعتماد به هم. فضائی که لازمه اش عشق به آزادی است و رهائی انسانیت از قید و ستم سرمایه و همه عوامل زنجیر کننده انسان. این مقدمات که مشترک شد، زبان مشترک را با صبر و تحمل می شود ساخت و از انتقال اندیشه و تجربه بهره برد و دیگران را هم بهره رساند.

شاهوی عزیزم،

تشکر از پاسخ سومتان. بحثهای ما به تدریج از مرحله بحثهای تقابلی خارج می شود و تبدیل می شود به یک راهپیمائی ذهنی مشترک. کنار هم راه رفتن و دائم همدیگر را کاویدن برای درک بهتر حقیقتی که بتواند مسئله عاجل ما و انسانیت را بهتر برایمان بگشاید. وقتی که من و شما در هم “روشنفکر بورژوا و خاله خرسه و فردی که می خواهد مشهور شود” را نبینیم. وقتی که در وجود هم بیشتر از “ذره ای آزادیخواهی” ببینیم و وقتی که خود رهائی انسان را درد مشترک بدانیم، انرژیهامان را می گذاریم برای کشف حقیقت و نه دریدن هم. کار اینطوری سریعتر پیش می رود! تجارب ما در ارائه بحث متفاوت است اینرا هم از هم یاد می گیریم. اصل وقتی مشترک شد بقیه اش مشکلی نیست. اجازه بده به چند نکته بحثت بپردازم:

 

 

(۱)آنچه روی ریل نیست

می فرمائی: ” آنچه روی ریل نیست القای این ذهنیت است که گویا لنین اعدام را رسم کرده است و او بانی نقض آزادی و حق حیات است.”

اینهم مثل ماجرای “چهره جنایتکار لنین” برداشت شماست! اگر من این جملات را گفتم شما نقل قول از من بکنید وگرنه اجازه بدهید بگویم که هرگز نگفتم و معتقد هم نیستم لنین اعدام را رسم کرده و یا بانی نقض آزادی است. من مدعی هستم که لنین همان ابزارهای حاکمان طبقات سرمایه دار را در حکومت خودش بکار گرفت. همان سرکوب و اعدام و بستن زبان مخالفین و اسمش را گذاشت “دیکتاتوری پرولتاریا”. اینها را من گفتم و تکرار می کنم و فکر نمی کنم از “ریل خارج شدنی در کار باشد”.

نکته دیگر اینکه اساسا ریل تلقی و مثال خوبی نیست. ریل سمبل حرکت محدود به جلو و عقب است و دهها امکان حرکت را در خود ندارد. انسان و ذهنش به هیچ روی در ریل نمی گنجند. انسان در ابعاد بسیار گونانگون حرکت می کند و باید بکند. اساسا از ریل خارج شدن طبیعت انسانست و انتظار در ریل ماندن خودش خبطی است بزرگ!

(۲)دیالکتیک تاریخ و پدیده تغییر شرایط و اثرش بر تغییر انسان

این بحث تکراری شما مبنی بر اثبات تغییر و تکامل انسان و بقول شما دیالکتیک تاریخ به نظر من ربطی به نقد لنین در موضوع آزادی ندارد. من مدعی هستم که لنین نباید نقض آزادی می کرد و نقض آزادی نه تنها کمکی به حفظ انقلاب روسیه نبود بلکه این انقلاب را در خود خفه کرد. شما هم تایید می کنید که هیچ توجیهی برای نقض آزادی توسط لنین قابل پذیرش نیست. حالا تکرار دیالکتیک تاریخ از سوی شما برای چیست؟!

اگر کسی بحث تکامل در درک آزادی و شرایط آزادی را بخواهد برای توجیه نقض آزادی در زمان لنین بکار ببرد پاسخش را من در بحثهای قبلی به تفصیل داده ام.

اولا: درک انسان در زمان لنین کاملا به این رسیده بود که مجازات اعدام و سرکوب نباید توسط لنین توجیه تئوریک شود و شما هم می پذیرید

دوما: پذیرش بحث تکامل در درک آزادی می تواند توجیه گر همه بیدادگریهای همه تاریخ شود. اگر کسی لنین را بخاطر دیالکتیک تاریخ بخواهد تبرئه کند، داریوشها و کوروشها و نادرها و چنگیزها و بقیه خون آشامهای تاریخ هم روسفید شده و به جمع قهرمانان تاریخ خواهند پیوست! اجازه بدهید اعلام کنم که بکجای این استدلال بد جوری لنگ است و حد اقل شما که تایید می کنید لنین در سرکوب و اعدام محق نبوده لطفا این بحث را ادامه ندهید!

(۳)دوبار زنده باد لنین بخاطر “به زیر کشیدن جامعه طبقاتی” بعنوان ریشه آزاد سازی انسان!

شاهوی عزیزم؛

اولا:متاسفانه لنین و هیچ فرد دیگر تا همین امروز نتوانسته اند جامعه طبقاتی را به زیر بکشند! آنچه انقلاب روسیه کرد فقط تلاش برای پائین کشیدن جامعه طبقاتی بود و این بسیار فرق دارد با به زیر کشیدن آن! جامعه روسیه بعد از انقلاب اکتبر جامعه سوسیالیستی به جهت اقتصاد سیاسی نبود. پول همچنان گردش داشت و کار مزدی هم ادامه یافت. نه دوره کمونیزم جتگی و نه دوره نپ ، هیچکدام دوره های “پائین کشیدن جامعه طبقاتی” نبودند! البته شما احساسا محق هستی همینطوری زنده باد لنین را تکرار کنی اما اجازه بده من کاری را که لنین نکرد را علتش ندانم!

دوما:رابطه آزادی و از بین رفتن جامعه طبقاتی رابطه یکطرفه علت و معلولی نیست. اینها بطور دیالکتیک علت همدیگرند! معنیش اینست که هر دو لازم و ملزوم همند. برای از بین بردن جامعه طبقاتی مرتب باید آزادی را توسعه داد و از بین رفتن جامعه طبقاتی و استثمار انسان هم تعمیقش زمینه آزادی را بیشتر فراهم می کند. بعد آزادی بیان و فعالیت سیاسی تنها ابعاد اولیه و سطحی تر آزادی هستند و ابعاد عمیق تر آزادی که به حاکمیت کامل انسانها بر سرنوشت خودشان تداعی می شود دقیقا با رشد نیروهای مولده و سازمان غیر متمرکز و حذف دولت مشروط می شود. خلاصه اینکه ارتباط یکطرفه قائل شدن بین نفی جامعه فاقد طبقه و آزادی، نداشتن درک دیالکتیک از این دوست.

(۴) چرا به تاریخ باز می گردیم؟

هنوز در ذهن شما این سوال هست که آیا قرار است لنین را به محاکمه بکشیم یا خودمان را آماده کنیم برای عدم تکرار اشتباهات لنین؟ اولی را نادرست و دومی را درست می دانید.

راستش من فکر می کنم لنین و انقلاب اکتبر با شکست تجربه شوروی عملا به محکمه تاریخ رفتند. مثل همه محکمه ها هم ابعادی از این تاریخ نفی شد و ابعادی بخاطر پویائیش و پیام انسانیش همچنان جلوی ماست و روی دوشهای ما. از محاکمه تاریخ هم نباید ترسید. نگرانش هم نباید بود!

اساسا همه محاکمه ها علتشان همین بالابردن درک بقیه شاهدان محاکمه است. جامعه از محاکمه ها درس می گیرد و باید بگیرد. محاکمه خودش کلاس درس تاریخ است. گاهی رسما سازمان می یابد گاهی عملا.

لنین هم به محاکمه تاریخ رفته و ابعادی از او سربلند و زیبا و سرکش و انسانی بیرون آمده و بخشهائی از او و سنتش هم بدرد نخور و مزاحم است و باید بدور ریخته شود. همینطور که ما و زندگی ما هم توسط آیندگان مورد قضاوت خواهد بود و تلاش ما باید این باشد که با اشتباهات کمتر خودمان سر افراز تر از محکمه تاریخ بیرون آئیم!

(۵) دیکتاتوری پرولتاریا بدون اعدام و سرکوب و خفقان!

اجازه بدهید بگویم که دیکتاتوری بدون اعدام و سرکوب مخاف و بخصوص بنام کارگر و زحمتکش از اصلش باطل است و نقیض غرض! این اسم در ادبیات حزب کمونیست کارگری ایران آنچنان بکار نمی رود. به نظر من یک کج سبیقگی کامل است که امر آزادی و پایان دادن به دوران بربریت سرمایه را با چنین اصطلاحی گره بزنیم.

جامعه ای مثل ایران که تا دیده همه اش دیکتاتور دیده و سرکوب و اعدام، سخت است این جور کلمات نچسب را بهش الان فروخت. خود من از انها خواهم بود که با فروشش بد جوری مخالفت خواهم کرد!

بهتر است آدم با سلیقه و زبان شناسی را خبر کنیم و ازش بخواهیم یک کلمه برایمان بسازد که وقتی بلند تکرارش کردیم خودمان خجالتمان نگیرد!

فعلا من همان حکومت انسانی، حکومت شورائی و سوسیالیستی را پیشنهاد می کنم!

زنده باشی و زنده باد آزادی، برابری و سوسیالیزم!

منابع دیگر:

شاهو پیرخضرائیان: زنده باد لنین ۳

http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_198.html

سعید صالحی نیا: منصور حکمت و “لنینیزم” … پاسخی به ش.بهرامی

http://www.azadi-b.com/J/2010/09/post_230.html

 سعید صالحی نیا: عرصه های باز نگری کمونیستی به تاریخ کمونیزم پاسخ به رحمت خوشکدامن

http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4016-1389-06-09-05-19-22.html

سعید صالحی نیا: نامه دوم به لنین در موضوع دفاعش از مجازات اعدام

http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_22.html

سعید صالحی نیا: چرا لنین را نقد می کنیم؟ پاسخ دوم به رفیق شاهو پیر خضرانیان

http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_477.html

 سعید صالحی نیا: “قرائتهای متضاد از کمونیزم کارگری” ٬ پاسخ دوم به کامران مزین

http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_474.html

سعید صالحی نیا: پاسخ به سیاوش شهابی و نظرش در مورد نقض آزادی از سوی لنین

http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/3910-1389-05-28-05-21-59.html

سعید صالحی نیا: کدام “ضعفها و کمبودها” در دولت لنینی؟! پاسخ به رفیق مصطفی صابر در حاشیه نویسیش به نقد لنین

http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_7.html

سعید صالحی نیا: نمونه ای از “دفاع” ضعیف و عصبی لنینیستی از لنین پاسخ به رفیق محسن ابراهیمی

http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_5.html

سعید صالحی نیا: دوستی های خاله خرسه ای و خوردن “میوه ممنوع” ! پاسخ به رفیق محمد آسنگران

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/3866–q-q.html

سعید صالحی نیا:حزب کمونیست کارگری و اعتقادات سیاسی , در حاشیه اعتراض رفیق کامران مزین به انتشار مقاله ای در نقد لنین

http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_402.html

 سعید صالحی نیا: پاسخ به حامد خاکی و “دفاعش” از نقض آزادی بنام دفاع از لنین

HTTP://WWW.AZADI-B.COM/J/2010/08/POST_378.HTML

سعید صالحی نیا: پاسخ به لنین و درک مغشوشش از مقوله آزادی در حاشیه انتشار نامه های لنین به ماکسیم گورکی

http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_360.ht