عرصه های باز نگری کمونیستی به تاریخ کمونیزم ٬ پاسخ به رحمت خوشکدامن

رفیق عزیزم، رحمت خوشکدامن

با پوزش از اینکه مدتی طول کشید که به مقاله تان پاسخ بدهم. علت اصلیش فعالیتهای گسترده ای بود که بعنوان یک عضو حزب کمونیست کارگری ایران در هفته های اخیر برای کمپین جهانی ضد سنگسار داشتیم. همانطور که می دانید کمپین جهانی حمایت از سکینه آشتیانی به بیش از صد شهر نزدیک به چهل کشور دنیا کشیده شد و دهها هزار فعال حقوق انسان را مستقیم و غیر مستقیم درگیر کرد و ملیونها مردم سراسر جهان بطور عملی وارد این کمپیم انسانی شدند. کاشکی شما هم در حزب کمونیست کارگری کنار ما بودید و این انترناسیونالیزم زیبا و انسانی را از نزدیک لمس می کردید.

در همین مقدمه اجازه بدهید دو نکته دیگر را هم اشاره کنم:

الف: مقاله شما هم مثل بسیاری از مقالات دارای تیتر یندی مناسب نبود و می شد خلاصه تر نوشته شود. اینطور راحت تر می شود خوانده شود و بهش رجوع شود. طبیعی است که چون شما مقاله تان را برای خودتان نمی نویسد و دارید تلاش می کنید با خواننده رابطه بگیری این پیشنهادات کمکت خواهد کرد.

ب- نمی دانم از اینکه بدور اسم من گیومه بگذاری یا به نقد لنین نشستن منرا با دو علامت تعجب همراه کنی چه نصیبت می شود! اینها از دید من فقط نشانه عصبیت توست هنگام نوشتن مقاله. آدم هر قدر عصبی تر باشد، منطقش ضعیف تر می شود. شما مقاله تان بحثهای خوبی دارد لازم ندارید اینگونه برخورد کنید.

حالا اجازه بدهید به چند نکته شما اشاره ای کنم:

(۱)”اشکال برخی: به خود توهم دارند، در مباحث اصل را می گذارند که نیازی به بازنگری ندارند”

اولا:آیا توهم صاحب انحصاری حقیقت و عدم نیاز به بازنگری و شک و تردید اصلا دو چیز هستند یا یک چیز؟ من فکر می کنم اینها یک چیز هستند که شما بی مورد دو تا کردی.

دوما: از کجا مدعی هستی که من خودم را نماینده یکتای حقیقت می دانم. ادعای شما باید بر مشاهداتی استوار باشد. کار من در این سری مقالات بر عکس این بوده که توضیح دهم که چرا نقد مداوم کمونیستی بر همه تاریخ ما و همه باورهای ما باید عادت روزمره ما باشد اگر واقعا خواهان تغییر جهان هستیم نمی توانیم خودمان اسیر ایدئولوژیها شویم.

آیا این پیام من دال بر اینست که خودم مدعی انحصار حقیقتی هستم؟ اگر این یک سفسطه ارزان از سوی شما نیاشد چه خواهد بود؟ اجازه بدهید خواننده قضاوت بکند.

 

(۲)” . لنین  را از این شرایط بیرون کشیدن و به نقد او نشستن کار درستی نیست”

این استدلال شما کاملا تکراری است و تمامی حامیان لنینیزم ایدئولوژیک همینرا تکرار کرده اند. این اساسا استدلالی نیست. یک حرف کلی است. پاسخی مشخص به این امر که از دید ما اعدام کار خوبی است یا نه یا بستن نشریات مخالف و ساختن جرم سیاسی و سرکوب و سازمان امنیت ساختن به لنین و انقلاب اکتبر کمک کرد یا نه نخواهد بود!

وقتی من ادعا می کنم که نقض آزادی و نه فقط آزادی بیان بلکه آزادی به مفهوم آزادی بیان و فعالیت که به مخالف هم اطلاق می شود وقتی نقض شد و مخالف حتی خود کارگران بنام ضد انقلاب سرکوب شدند این انقلاب است که ضربه می بیند، پاسخش “شرایط را دیدن” نیست! همه کارهای انسانها با توجیهاتی انجام می شود. بدترین اعمال انسانها را می شود با “شرایط” ماست مالی کرد. فردی که قتل انجام می دهد همیشه می تواند مدعی شود که “شرایطی” در حال یا در گذشته باعث این رفتار شده. گاها می گویند که در بچگی پدرشان کتکشان زده و غیره! اما این پاسخی مشخص برای توجیه نقض آزادی نیست که بر عکس سفسه ای برای تمام سرکوبهاست همینطور که همه دیکتاتورها “شرایط” را برای توجیه بکار می برند. هیچ دیکتاتوری عمل سرکوبش را بدون “شرایط” نمی تواند تکرار کند! همانطور که در مقالات قبلی گفتم: پدیرش سفسطه شرایط قرار است در حضور شرایط مشابه، توجیهی بشود بر همان اعمال!

 

(۳) تایید ارتباط بین دوران لنین و استالین و نفی اعدام توسط لنین “اما از موضع چپ”!

خوشحالم شما هم با اینکه بین دوران لنین و دوران استالین ارتباطی هست و اینها لازم و ملزوم همند و تایید اینکه می شود بر حمایت لنین از مجازات اعدام از سال ۱۹۰۳ نقد داشت، با من موافقید. اما بلافاصله می فرمائید که اینها باید از موضع رادیکال و چپ باشد . لابد من یعنی سعید صالحی نیا از موضع دیگری مثلا راست دارم همینها را می گویم!

رحمت عزیز!

وقتی حرفی و حکمی درست است، درست است دیگر! دنبال “انگیزه های آدمها” رفتن و جدا کردن نقدها بر اساس انگیزه ها یا برداشتهای شما از شخص منتقد رفتن بازی را بیمورد پیچیده می کند! من در تمام بحثهایم توضیح دادم که نقدم به لنین از موضع کمونیزم کارگری است با برداشتم از این کمونیزم مشخص. اگر شما این دو نظر منرا قبول داری فقط یگو قبول داری. دیگر کشش می دهی که چه بشود؟! اعدام نادرست است چه راست بگوید چه چپ! بدون سرکوب مردم در دوران لنین، استالین نمی توانست رهبر عالی قدر شود. حالا هر که بگوید درست است. حرف حساب حرف حساب است هر که بگوید به همین سادگی!

(۴) استدلال اینکه چرا استالین نتیجه دوران لنین است

اینرا از من خواستی و اینهم استدلال من:

الف- سرکوب مردم و پس نشاندنشان، مردم را از انقلاب و قدرت سیاسی پس می زند و زمینه برای شعبان بی مخها و لمپنها باز می شود که صحنه را از انقلابیون واقعی بگیرند. شوراها و قدرت سازمانی ملیونها مردم را لنین با برپائی چکا و سازماندهی وسیع اعدامها و دستگیریها ضعیف کرد. در عدم حضور مردم، ضد انقلاب با چهره استالین کارش را کرد و خزید به قدرت. سرکوب مخالفین درون حزبی و بیرون حزبی از زمان لنین شروع شد و دلسوزان واقعی انقلاب مثل ماکسیم گورکی و هزاران کمونیست دیگر به بیرون قدرت پس زده شدند و این مکانیزم قدرت متمرکز را فراهم آورد.

ب- نبود مکانیزم انتقال قدرت از حزب به شوراها، حزب را به سازمان سیاسی جانشین شوراها تبدیل کرد. نظام شورائی که باید درش حزب کمونیست با تمامی احزاب دیگر همیشه رقابت کند تبدیل شد به نظام تک حزبی و در نظام تک حزبی استالینها پیش می برند.

ج- عدم طراحی واقعی اقتصاد سوسیالیستی و قیقاج زدن بین “کمونیزم جنگی” و “سرمایه داری دولتی”. زمینه را بر سازماندهی طبقه جدیدی از سرمایه داران دولتی تحت نام “مدیران” باز کرد و اینها خودشان تبدیل شدند به کارتلها و مافیاهای جدید که با شعار کمونیزم استالین را به جلو کشیدند.

اینها مبانی استدلال من برای اینکه استالین نتیجه طبیعی درک لنین از سوسیالیزم بود. هیچکدام از سه علت فوق را هم مقدم نمی دانم اینها دینامیزم متداخل هستند و با هم عمل کردند و استالین را پختند!

(۵) آزادی، زیر بنا یا روبنا و آیا فقط آزادی بیان؟

این بحث روبنا و زیر بنای مارکس چه ربطی دارد به اهمیت آزادی؟

می فرمائی که مناسبات تولید را مارکس زیر بنا می دانست. حالا بفرما این مناسبات تولید خودش شامل چه عواملی است و ثابت کن که آزادی که خودش بخش عمده روایط بین انسانها را در همه عرصه ها شامل می شود و نه فقط “آزادی بیان”، جزئی از زیر بنای مناسبات تولید نیست! مناسبات تولید را آیا شما فقط مالکیت بر ابزار تولید می گیری؟ من فکر می کنم مناسبات تولید بیشتر از مالکیت است و خود مالکیت بر ابزار تولید هم باید مکانیزم فید بکی داشته باشد تا بتواند دائم متعلق به جامعه بماند. چه مکانیزمی قادر است مالکیت را دائم در خدمت جامعه نگه دارد؟

من مدعی هستم مکانیزمی که مالکیت بر ابزار تولیدرا باید دائم در دست جامعه نگه دارد همین آزادی است. مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید بدون مشارکت همه جامعه و نظارت همه جامعه در سازمان آزاد که شوراها باشد امکان پدیر نیست. اینجا مشخص می شود که “زیر بنای مالکیت بر ابزار تولید” خودش با آزادی به مفهوم وسیعش مشزوط می شود.

اجازه بدهید از شما بخواهم که در حد نوشته های مارکس هم نمی شود متوقف شد و بهتر است عقل خودمان را هم دخیل کنیم اینطور بهتر است باور کنید!

 

(۶)” از رفیق باید پرسید مگر برنامه کمونیستها و طبقه کارگر تنها معطوف به آزادی بیان است؟”

خیر عزیز!

کسی چنین ادعائی نکرد! برنامه کمونیستها هزاران بعد دارد چون انسان زندگیش هزاران بعد دارد. آزادی هم هزاران بعد دارد. وجه صلبی دارد و وجه اثباتی. وجه بیانی دارد و وجه مشارکت واقعی و پراتیک. آزادی مقوله ای است دائما در حال گسترش و مرتب باید نحقیق شود که چه عرصه جدیدی را باید برایش باز کرد. همه مقولات همینطورند.

(۷)”نظرات منصور حکمت و مقدسات”

مدعی هستی که طیف هوادار منصور حکمت مقدسات دارند و منهم جزو آنها هستم!

من بارها گفته ام که همه انسانها و همه جمع ها دائم در حال مقدس سازی هستند. اسطوره سازی ئ ساختن قالبهای فکری خصلت طبیعی انسانهاست و مدرنیته یعنی تمرین نقد دائم بخاطر شکستن دائم مقدسها. اما:

الف-از کجا نتیجه گرفتی که من دارم مقدس بازی در می آورم؟! آیا جائی دیدی که من از منصور حکمت کد بکشم برای استدلالم؟ اتفاقا منصور حکمت در زمان بلوغ فکریش هیچ موقع از کد کشیدن برای استدلال استفاده نمی کرد و روی منطق خودش حرف می زد. این از جذبه های منصور حکمت است.

ب- اگر شما از منصور حکمت استفاده نمی کنی، فقط مریدت فرق دارد! بجایش از مارکس استفاده می کنی برای پاسخ گرفتن به مسئله امروز! بنا بر این شما رطب خورده داری منع رطب می کنی!

خلاصه کنم:

با شما موافقم که مفهوم آزادی از مرکزی ترین سیاستهای طبقه کارگر و حزب سیاسیش هست. دقیقا از این روست که مدعی هستم از این دیدگاه باید مرتب به سراغ باورهای خودمان باید برویم و دائم درک خود را از آزادی توسعه ببخشیم.

به باور من تا همینجا این جنبش کمونیزم کارگری و منصور حکمت بوده که در درک اهمیت آزادی در چپ مهمترین قدمها را برداشته. چپ و بخصوص چپ سنتی ایران در این موضوع سالها و سالها از منصور حکمت عقب است. اگر نقطه شروع درستی برای گسترش تئوری و پراتیک  آزادی وجود داشته باشد همین خواستگاه منصور حکمت است هر چند که نباید هرگز در هیچ ایستگاهی توقف کرد و مرتب باید به پیش نگاه کرد و زمان را دریافت.

زنده باشی!

منابع دیگر:

رحمت خوشکدامن: وقتی که “سعید صالحی نیا” به نقد لنین می نشیند !!

http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_461.html

سعید صالحی نیا: نامه دوم به لنین در موضوع دفاعش از مجازات اعدام

http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_22.html

سعید صالحی نیا: چرا لنین را نقد می کنیم؟ پاسخ دوم به رفیق شاهو پیر خضرانیان

http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_477.html

سعید صالحی نیا: “قرائتهای متضاد از کمونیزم کارگری” ٬ پاسخ دوم به کامران مزین
http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_474.html

 سعید صالحی نیا: پاسخ به سیاوش شهابی و نظرش در مورد نقض آزادی از سوی لنین
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/3910-1389-05-28-05-21-59.html

سعید صالحی نیا: کدام “ضعفها و کمبودها” در دولت لنینی؟! پاسخ به رفیق مصطفی صابر در حاشیه نویسیش به نقد لنین
 http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_7.html

 سعید صالحی نیا: نمونه ای از “دفاع” ضعیف و عصبی لنینیستی از لنین پاسخ به رفیق محسن ابراهیمی
http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_5.html

سعید صالحی نیا: دوستی های خاله خرسه ای و خوردن “میوه ممنوع” ! پاسخ به رفیق محمد آسنگران
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/3866–q-q.html

سعید صالحی نیا:حزب کمونیست کارگری و اعتقادات سیاسی , در حاشیه اعتراض رفیق کامران مزین به انتشار مقاله ای در نقد لنین
 http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_402.html

سعید صالحی نیا: پاسخ به حامد خاکی و “دفاعش” از نقض آزادی بنام دفاع از لنین
HTTP://WWW.AZADI-B.COM/J/2010/08/POST_378.HTML

سعید صالحی نیا: پاسخ به لنین و درک مغشوشش از مقوله آزادی در حاشیه انتشار نامه های لنین به ماکسیم گورکی
 http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_360.html