“قرائتهای متضاد از کمونیزم کارگری” ٬ پاسخ دوم به کامران مزین

مقدمه برای خواننده:
بحث من در نقد لنین از تاریخ ۸ آگوست ۲۰۱۰ در سایت های  آزادی بیان  و روزنه خوشیختانه همچنان مورد استقبال موافقین و مخالفین است. اکثر نویسندگان با مخالفت با نظرات من قلم زده اند. تا همینجا هم هیچکدام این “مدافعین لنین” نتوانسته اند چیزی بیشتر از اینکه من خرده بورژوا هستم یا کنار تبلیغات امپریالیستی ایستاده ام حرفی ارائه دهند! این نحوه برخوردها که بجای رفتن سراغ خود مسئله تلاش می کند نقاد را نشانه بگیرد سنتی است بسیار آشنا در ادبیات “چپ” . درک ایدئولوژیک مکانیزم درونی همه این “پاسخها به سعید صالحی نیا” را سازمان داده. نکته بیشتر نگرانی آور از دید من زمانی است که دوستانی از “درون جنبش کمونیزم کارگری” هم به این موج عصبی و ایدئولوژیک پیوسته اند و به مسابقه “دفاع از لنین” پیوسته اند!  دفاع از لنین طبعا می تواند از سطوح مختلف انجام گیرد. لنین مثل هر آدم دیگری یک بعد نداشت و در یک لایه معنی نمی یافت.
وقتی من نقد لنین را از موضع درک ناقصش از آزادی بیان کردم این دوستان “عاشق لنین” تلاش کردند به من یاد اوری کنند که لنین مظهر سوسیایزم است و سایر ایعاد او را مطر ح کردند! ظاهرا فکر کرده اند که با مطرح کردن سایر ابعاد مثبت لنین می شود مسئله درک مغشوش از آزادی را بنوعی پوشاند که البته این ، نشدنی است و من کوششم اینست که ثابت کنم که این واقعا نشدنی است!
از ماجرای ساده ماکسیزم گورکی شروع کردم. تاریخ روسیه بعد از انقلاب اکتبر، تاریخ پیچیده ای است. ابعاد مختلف دارد. جنگ طبقاتی و عروج و بدست گیری قدرت سیاسی طبقه کارگر و جابجائی تمام و کمال ارزشها و مطرح شدن مسئله زندگی انسانی و برابر برای همه . تحمیل جنگی خونین به اولین حکومت سوسیالیستی در جهان و بسیاری ابعاد دیگر. اینها موضوع بحث من نبود! بحث من بطور مشخص عبارت بود از مسئله نقض آزادی. مسئله بستن نشریات مخالف، مسئله دستگیریها و اعدامهای وسیع. مسئله سرکوب شورشهای کارگری حتی بنام “نفوذ ضد انقلاب” در میان شوراهای کارگری و اعدام بیش از هزار فعال  فعالین کارگری بعنوان مثال در سال ۱۹۲۱ در منطقه کرونشتاد، سازماندهی ترور سرخ و دستگاه امنیتی و اعلام جرم سیاسی  و….اینها موضوعات مشخصی بود که من مطرح کردم و تا همین الان هیچکدام و تکرار می کنم هیچکدام از “پاسخها به سعید صالحی نیا” نتوانسته حتی به آن نزدیک شود!
ماجرا لایه عمیق تری دارد که من به آن اشاره کردم: اعتقاد به لنینیزم بعنوان یک ایدئولوژی موتور محرکه چنین سطحی از “پاسخهاست”. لنینیزم بعنوان سیستم فکری که نتیجه گیریهای لنین را در همه عرصه ها حمایت می کند. این درک از لنین نتیجه اش همانست که تاریخ چپ را به بن بست کشانید و خواهد کشاند! در مقابل این “ایزم” ، من درک علمی را قرار می دهم که هدفش حل مسئله آزادی و برابری است و لنین و مارکس و بقیه رهبرانش را و همه یافته هایش را در پرتو این موضوع معین مرتب بازنگری می کند. این نگرش علمی دائم در حال تغییر و نقد را تئوری کمونیزک کارگری می دانم که به هیچ وجه با کسی شروع نشده و با کسی یا قراری تمام نمی شود. با این مقدمه اجازه می خواهم چند پاسخ داشته باشم به دوست احتمالا جوانم، کامران مزین :
کامران عزیز،
تشکر از این پاسخت. می بینم که اسم پاسخت را گذاشتی “آخرین نامه”. چرا؟ فکر می کنی حرف آخر را زدی؟ فکر می کنی با نوشتن “آخرین نامه” چیزی حل شد؟ یا همانطور که گفتی ثابت کردی که شجاعتش را نداری یا وقتش را یا حوصله اش را یا همه اینها؟ خوب اگر همه اینها هست چرا اصلا زحمت همین نامه را بخودت دادی؟ فکر نمی کنی فقط خواسته ای دل خودت را خنک کنی؟! من اینطور فکر می کنم! ممکنست برای دل خودت خوب باشد اما کمکی به اذهان خواننده نمی کند که هیچ ، اثباتی است بر ادعای من که با درک لنینیستی بیشتر از این سطح برخوردهای عصبی نمی توان نوشت!
شما در نامه اولت ، اعتراض کردی که چرا اصلا روزنه باید مقاله منرا انتشار بکند. این یعنی درخواست رسمی سانسور! آیا این همان “دیکتاتوری پرولتاریاست” که قرار است خیلی بهتر از دموکراسی بورژوائی ، شما تبلیغش را برای مردم ایران بکنی؟! بسیاری از بحثهای این نامه دوم شما هم حاشیه ای است و از روی استیصال کامل یا تخلیه فشاری که رویتان آمده و طبعا من پاسخش را نخواهم داد. برخی از “استدلالهای شما” هم مثل اینکه من دارم حرفهای مدیای غرب را تکرار می کنم (شبیه همان سفسطه جنگ سردی) چند بار پایخ گرفته که شما می توانید به مقالات قبلی من مراجعه کنید. تلاش من در این مقاله روی چند بحث شما که لازم می بینم متمرکز خواهد شد و طبعا قضاوت نهائی را به خواننده می سپارم:
“چطور شخصی با این همه نظرات ضد کمونیست هنوز در یک حزب کمونیستی است؟”
شما با این استدلالت و سوالت چند فرض خود ساخته را کنار هم گذاشتی:
من مدعی هستم که لنین معادل کمونیزم نیست. بلکه یک رهبر جنبش کمونیستی بوده که نکات مثبت و منفی داشته و مثل همه آدمها قابل نقد است. معتقدم درکش از آزادی نادرست بوده و از علل شکست انقلاب روسیه را سرکوب آزادی توسط او و رفقایش می دانم. عروج استلین و ناسیونالیزم روس را بدون ایجاد فضای سرکوب در زمان لنین غیر ممکن می دانم. معتقدم نظام سرمایه داری یاید با انقلاب مردم و رهبری حزب کمونیست کارگری همین امروز بساط نظام سرمایه را بر بچیند و آزادی بدون قید و شرط بیان و تحزب باید همان روز اول پیروزی انقلاب ضمانت شود. شما با چه معیاری منرا ضد کمونیست خواندی؟!
من معتقدم که نظرات من کاملا کمونیستی است و رادیکالتر و انسانی تر از نظرات لنین. معتقدم کمونیستی که در قرن بیست و یکم هنوز به لنین و دستاوردهایش بسنده کند و او را مثل امامزاده ها بپرستد، کمونیست ایدولوژیک و عقب افتاده است. معتقدم این چنین کمونیستهائی در حزب کمونیست کارگری و تمامی جنبش کمونیستی حاضر هستند و بر خلاف شما فکر هم نمی کنم که بشود با “بیرون انداختن” کسی مسئله ای را حل کرد.
بر عکس شما من معتقدم زوند انسانی دیالوگ و تجربه مبارزاتی و زندگی بتدریج در فضای آزادی بیان کار خودش را خواهد کرد و اندیشه های زنده و پیشرو را به کرسی خواهد نشاند. کدام ما بهتر فکر می کنیم؟
بنابر این ، من در حزب کمونیست کارگری ایران هستم بخاطر برنامه و سیاستی که آزادی بذون قید و شرط بیان و تحزب که درست مخالف درک لنین از آزادی بود را نمایندگی می کند. حزبی که بر خلاف لنین انقلاب را “مرحله بندی سرمایه داری دولتی” نمی کند. حزبی که بر خلاف لنین معتقد به “اتحاد با بورژوازی ملی بر علیه امپریالیزم” در کشورهای پیرامونی نیست. حزبی که بستن روزنامه های مخالف ، زندان سیاسی، پلیس سیاسی، اعدام سیاسی و حتی حبس اید را نمی پذیرد. اینها دلیل عضویت من در این حزب. اینها البته نقاط جدی تفاوت این حزب است با درک لنین!
پایه گذار این حزب با بستن نشریان لیبرالها در اول انقاب ایران مخالفت کرد و توجیهات ضد امپریالیستی حکومت اسلامی را هم جدی نگرفت! این درک از آزادی را لنین نداشت!

“اگر بحث شما را رفقای حزب قبول داشتند تاحالا در حزب باید رهبری حزب را بر عهده می گرفتید”
کامران عزیز،
در هر جمعی ایده ها و نظرات متفاوت و متضاد وجود دارند. تاریخ نشان داده که همه نظرات درست در مرحله ای در اقلیت بوده اند. هیچ نظریه درستی در تاریخ از بدو تولدش در اکثریت نبوده. من کاری ندارم نظرم درست هست یا نه اما این سوال شما را از ریشه نادرست می دانم! تا همینجا و بر خلاف درخواست شما مبنی بر سانسور مقاله من، رفقای حزب و مسدول روزنه ، برای این بحثهای من فضا ایجاد کرده اند و در ستون “صفحات ویژه” جائی برای این بحثها باز کرده اند. این چه معنی می دهد؟ معنیش باز یودن فضا در حزب است. معنیش اینست که حزب و مسدولین انتشارات حزب نظر شما مینی بر سانسور مقاله منرا نپذیرفته اند! می دانم این شما را عصبانی می کند اما واقعیت است!
بقیه اش را هم اجازه بده با صبر و تحمل من و سایر رفقا که مثل شما “کار ندارند” و اعصایشان هم سالمتر است ادامه دهیم! بد می گویم؟ راجع به “کسب رهبری” هم من شخصا لازم نمی بینم که رهبر بشوم! رفیق حمید تقوائی را شایسته رهبری این حزب پر افتخار می بینم . همینکه افکارم را بتوان مطرح کنم کافی است! این جمع است که در دینامیک تضارب افکار بهترینش را انتخاب می کند.
من مدعی هستم و تکرار می کنم که کمونیزم کارگری در حال حاضر بسیار از مارکس و لنین جلو تر است و اگر نمی بود نمی توانست تا همینجا چپ سنتی و توده ای را پشت سر بگذارد و به گفتمان مسلط چپ تبدیل شود. نسل جوان که سرکوب را دیده هرگز دنبال توجیه کنندگان “دیکتاتوری پرولتاریا” و ترور سرخ نخواهد رفت!
” انچه همه را شگفت زده میکند این است که شما نتیجه گیریهای خودتان را به نام کمونیزم کارگری وصل میکنید.”
کامران عزیز،
کمونیزم کارگری چیست؟ مرزهایش را چه کسی تعیین کرده؟ کدام قرار حزبی یا نوشته منصور حکمت بر سرکوب و اعدام و سازماندهی چکا و بستن نشریات مخالف در زمان لنین مهر تایید زده؟
شگفت زده شوید کامران جان! شگغت زده شوید!
این علامت خوبی است! شاید کمکتان کند که واقعیت را بهتر ببینید! کمونیزم کارگری کتابی نوشته شده نیست. صفحات آن هر روز باید نوشته شود و صفحات قبلیش هم مرتب باید تصحیح شود! این یعنی انعکاس دینامیک پراتیک در تئوری!
اجازه بدهید اعلام کنم که کمونیزم کارگری درست مثل واقعیت مثل رودی است که نمی ایستد. یک مسیر را هم نمی پیماید. برای هر مسئله ای هم لزوما یک راه حل وجود ندارد. تئوری منطق کامپیوتر اینرا گفته که برای یک مسئله عموما بیش از یک پاسخ هست و این حتی به این معنی است که در هر لحظه ما می توانیم شاهد کمونیزمهای کارگری متعددی باشیم که با فرضهای مختلف، همه درست هستند و ما هنوز توان دیدن این ابعاد را نداریم و اگر مسی هم بخواهد چشمهایمان را باز کند سریعا دوستانی مثل شما “تکفیرش” می کنند و خواهان سانسورش می شوند و متعلق به “جنگ سردیها” می دانندش!
مشکل شما البته اینست که من مثل خود واقعیت سرسخت هستم! “خرده بورژوائی” که شمای کمونیست را “شگفت زده” می کند و وادارتان می کند “نامه آخرتان” را بنویسد!
خلاصه کنم:
“قرائتهای مختلف در کمونیزم کارگری” امری اجتناب ناپذیر است. باید به استقبالش رفت. سانسور بردار نیست. باید یاد گرفت این قرائتها را در هم ضرب کرد و سنتز کرد. باید فضا داد که این قرائتها ارائه شوند. این آزادی که ما دنبالش هستیم امری یا انتخابی اخلاقی نیست! نیازی است برای تکامل. شما در این نامه ات مجبور شدی جنایات استالین و مائو را هم “اغراق” بنامی! لجبازی با من کارش به همینجا می کشد و انعکاس ذهنیتی نپخته است و بس!
کمونیزمی که با بحث آزادی خود را از کمونیزمهای ضد آزادی  گذشته جدا نکند، شانس بدست گیری قدرت سیاسی در ایران را ندارد. لنینیزم و مارکسیزم و حکمتیزم همه شان تابلوهای ایدئولوژیک هستند که از پویائی علمی لازمه برای دیدن واقعیت بمنظور تغییرش محروم هستند. یک دلیل ادعای من همین سطح ادبیاتی است که تا همین امروز اسمش شده “پاسخها به سعید صالحی نیا”!

منابع دیگر:

کامران مزین: آخرین نامه به سعید صالحی نیا
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/3944-1389-05-30-13-59-40.html
 سعید صالحی نیا: پاسخ به سیاوش شهابی و نظرش در مورد نقض آزادی از سوی لنین
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/3910-1389-05-28-05-21-59.html
سعید صالحی نیا: کدام “ضعفها و کمبودها” در دولت لنینی؟! پاسخ به رفیق مصطفی صابر در حاشیه نویسیش به نقد لنین
 http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_7.html
 سعید صالحی نیا: نمونه ای از “دفاع” ضعیف و عصبی لنینیستی از لنین پاسخ به رفیق محسن ابراهیمی
http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_5.html
سعید صالحی نیا: دوستی های خاله خرسه ای و خوردن “میوه ممنوع” ! پاسخ به رفیق محمد آسنگران
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/3866–q-q.html
سعید صالحی نیا:حزب کمونیست کارگری و اعتقادات سیاسی , در حاشیه اعتراض رفیق کامران مزین به انتشار مقاله ای در نقد لنین
 http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_402.html
سعید صالحی نیا: پاسخ به لنین و درک مغشوشش از مقوله آزادی در حاشیه انتشار نامه های لنین به ماکسیم گورکی
HTTP://ROWZANE.COM/FA/ARTICLES-ARCHIEV/80-SAEED-SALEHI/3816-1389-05-16-15-50-06.HTML
سعید صالحی نیا: پاسخ به حامد خاکی و “دفاعش” از نقض آزادی بنام دفاع از لنین
HTTP://WWW.AZADI-B.COM/J/2010/08/POST_378.HTML
سعید صالحی نیا: پاسخ به لنین و درک مغشوشش از مقوله آزادی در حاشیه انتشار نامه های لنین به ماکسیم گورکی
 http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_360.html