دمکراتیک و خلقی هر دو فریب خلق اند؟!

پاسخ این سوالات را میتوان در بیت رهبری جست. همانجا که آقای خامنه ای و شرکاء جا خشک کرده اند. بیت رهبری با اعطای مجوز سرکوب به این نیروها از طریق سرسپردگان خود در نهادهای سپاه و بسیج زمینه حضور نیمه رسمی آنها را مهیا می کنند. نیروهای ویژه پاسدار ولایت نام می گیرند و یا کبوتران ولایت نامیده می شوند. تغذیه می شوند مستقیما از بیت رهبری و از درآمد های مازاد نفتی و خمس و زکاتی که بازاریان و سرمایه اندوران زیر چتر و حمایت حاکمیت بر جامعه تحمیل می کنند. این طیف بخشا نام انصار حزب الله را بر خود دارند و زیر نظر نیروهای اطلاعاتی رسمی قرار میگیرند 

………….

برای آنهائی که امروزه پا به سن گذاشته اند و هنوز خاطرات دوران قیام شکوهمند مردم ایران در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را بیاد دارند, شعار دمکراتیک و خلقی هر دو فریب خلق اند!  شعاری آشنا همراه با مضمونی بسیار تلخ و رنج آور است. این شعار یکی از ابزار سرکوب تمام سازمانها و نهادهایی شد که اهداف آزادیخواهانه  این قیام عمومی را در نظر داشتند و تلاش میکردند که انقلاب شکست نخورد. اگر چه امواج میلیونی متوهمین و فریب خوردگان به حاکمیت اسلامی نشان از سقوط حتمی آن اهداف و سرکوب قریب الوقوع تمامی نداهای ازادیخواهانه داشت. همانگونه نیز شد.

دستجات لباس شخصی و مسلح به سلاح سرد و گرم در کوچه و خیابان در گروه های چند یا چند ده نفره  روان شدند. بخشی مزدور و بخشی دیگر متوهم و راهی بهشت!! به آزادیخواهان حمله ور شدند و چه وحشیانه  به هر انکس که فروشنده اندیشه,  قلم و ادب و سیاست در سیمای نشریه و روزنامه و اعلامیه بود , تاختند.

چوب و چاقو, پنجه بکس و زنجیر و کلت کمری پاسخ فرهیخته گان و آزادگان شد و چه جوانهای رعنائی را که در خون خود غلطاندند. امروزه و پس از سه دهه لباس شخصی ها به گاز اشک آور نیز مسلح شده اند و این نشان بارز حمایت دولتی از این نیرو میباشد.

از میان بزه کارترین و خشن ترین خود فروختگان سازمان دادند و سازمان یافتند و رفته رفته به بازوی نیروهای رسمی سرکوب از جمله سپاه و بسیج تبدیل شدند. نیروهائی که نه رسما بل بی ارتباط با حاکمیت روان شدند تا عملکرد این وحوش گریبان حاکمیت را نگیرد و قوانین باصطلاح جاری شده حاکمیت نوین را خراشی نیاندازد.

تاریخچه حضور این نیروهای لباس شخصی اما با حضور جمهوری اسلامی تعریف نمیشود. از دیرباز نیز میتوان با نام شعبان بی مخ ها در دوران پهلوی گلاویز شد و توضیح داد که این نیرو همواره در کنار و حامی حاکمان بوده است. چوب و چاقو و زنجیر ابزار ایجاد وحشت و هراس در میان منتقدین و مخالفان بوده است و در دوران حاکمیت اسلامی بموازات و در کنار سایر نهادهای سرکوب طی سه دهه همواره حضوری مشهود و موثر داشته است.

حسین الله کرم و زهرا خانوم , مسعود ده نمکی و حاجی بخشی و دهها چهره سرشناس!! دیگر از سازماندهان این طیف بوده اند.

سازمانیابی آنها تنها در تشکیل صفوف هجوم خیابانی به معترضان به حاکمیت خلاصه نمیشود. این طیف بلحاظ سیاسی و ایدئولوژیک نیز اقدام به انتشار گاهنامه ها و نشریاتی برای انسجام و جلب نیرو کرده اند. یالسارات الحسین از جمله نشریاتی بوده است که در همین زمینه ابتدا در نماز جمعه ها و سپس در روزنامه فروشی ها بطور علنی انعکاس یافته است. بدین شکل کار معنوی! و فرهنگی! در پیش گرفتند و حضور انگل وار خود را در کارکرد جامعه رسمیت دادند.

اونیفورم آنها نه با رنگ و آرم و ستاره های پهلوی نشان و ارتشی! بلکه اغلب با رنگ سفید پیراهنی که روی شلوار دراز شده است تشخیص داده میشود. پیراهن سفید هائی که غالبا بر ترک موتوری سوار هستند و قمه و زنجیر و گاها باتوم بدست دارند.

مامورند و معذور و مزدور

لباس شخصی ها اما سرخود کار نمی کنند. به کجا وصل اند؟ از چه کسانی دستور می گیرند؟ از کجا تغذیه مالی و معنوی و تهییج می شوند؟ مصونیت قضائی آنها از کجاست؟

پاسخ این سوالات را میتوان در بیت رهبری جست. همانجا که آقای خامنه ای و شرکاء جا خشک کرده اند. بیت رهبری با اعطای مجوز سرکوب به این نیروها از طریق سرسپردگان خود در نهادهای سپاه و بسیج زمینه حضور نیمه رسمی آنها را مهیا می کنند. نیروهای ویژه پاسدار ولایت نام می گیرند و یا کبوتران ولایت نامیده می شوند. تغذیه می شوند مستقیما از بیت رهبری و از درآمد های مازاد نفتی و خمس و زکاتی که بازاریان و سرمایه اندوران زیر چتر و حمایت حاکمیت بر جامعه تحمیل می کنند. این طیف بخشا نام انصار حزب الله را بر خود دارند و زیر نظر نیروهای اطلاعاتی رسمی قرار میگیرند. مزد بگیر رسمی نیستند و از امکانات دولتی در جایگاههای اجتماعی و شغلی خود بهره میبرند. بخشا متعلقین رسمی سپاه و بسیج هستند و به  در گیری شان با نیروهای رسمی انتظامی که قانون و رسم را در سرکوب پر اهمیت می شمارند با نشان دادن کارت تعلق شان به سپاه و بسیج خاتمه میدهند و تعلق آنها به این دو نیرو جواز حمل سلاح های گرم است.

 البته امروزه در بسیاری از تصاویر و فیلم های منتشر شده میبینیم که نیروهای باصطلاح انتظامی و لباس شخصی ها در صفی واحد در برابر معترضین می ایستند و مشترکا در سرکوب مردم فعال هستند.

نگاه به این تصاویر روشنگر این ادعاست.

http://nabard2000.blogspot.com/2009/08/blog-post_303.html

این طیف بلحاظ روانشناسی و نه از دیروز که از سه دهه قبل از جمله منفور ترین و زشت ترین پدیده های اجتماعی در کشورمان بوده است. زشتی این نیروهای خشن و منفور تا حدی بوده است که حتی در عملیات خیابانی آنها علیه ازادگان کشورمان مورد حمایت هواداران حکومتی قرار نمیگرفتند.

حضور سرکوبگر آنها در محدوده مزدوران  و اجیرشدگان باقی می ماند و حمایتی را در بر نمی گرفت. تنفر عمومی شهروندان کاملا قابل لمس و درک بوده است. اگر چه گفته می شود که نیروهای لباس شخصی بیش از ده هزار عضو دارد اما در مقایسه با جمعیت کشورمان و این نکته که اغلب  از اعضای سپاه و بسیج هستند میتوان به  درجه محبوبیت!! این پدیده در کشورمان پی برد.

نگاهی به کامنت های این رسانه بیانگر نظرات بخشی از ایرانیان است.

http://92.48.75.41/article.php?id=43625

 

۰۸٫۰۸٫ ۲۰۱۰

Sooren001@yahoo.de