آرشيو مطالب سايت آزادى بيان

www.azadi-b.com

آرشيو مطالب سايت آزادى بيان

حرف آخر را کارگر متحد میزند!

حرف آخر را کارگر متحد میزند!

یکی از ویژگی های مشترک اعتصابات و اعتراضات کارگری که با شدت و وسعت بیشتری در جریان است، “اعتراض به عدم تحقق وعده های کارفرما و دولت” است. اعتصاب بر سر حقوقهای معوقه و بهبود شرایط کار، اعتراض به خصوصی سازی و فساد کارفرما و دولت، اعتصاب کارگران پتروشیمی، کارگران هفت تپه و کارگران گاز و نفت، بازنشستگان، کارگران شهرداری بجنورد، یاسوج، آتش نشانان آبادان و کارگران کشاورزی سیل زده خوزستان، همه و همه در “اعتراض به وعده های پوچ مسئولان” و “اعتراض به تعهدات توخالی کارفرما و دولت” مشترک اند. ادامه‌ی خواندن

افول “قهرمانان وقاحت”!

آذر مدرسی: افول “قهرمانان وقاحت”!

لاپوشانی معضلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و هیاهو حول “قدرت دولت” در تقابل با بحرانهای سیاسی-اقتصادی و اجتماعی، تبلیغات دروغین حول “بهبود وضعیت معیشت مردم” و زیر فرش کردن آمار واقعی فقر و فلاکت در جامعه و در عوض پز دادن با ارقام بیربط به زندگی میلیونها انسان، مانند “رشد اقتصادی”، “رشد تولید ناخالص ملی” و … مشخصه همه دول بورژوایی “متمدن” و غیر متمدن است.

مسابقه شارلاتانیسم و وقاحت میان این “نمایندگان اکثریت”، این “دمکراتهای” عصر بربریت مدرن، مشمئز کننده است. مسابقه ای که تماشاچیان آن اولین قربانیان آن اند. در میان این “پیشقراولان” مبارزه علیه فقر، که علیرغم اعتراض میلیونی مردم به فقر و فلاکت و استبداد و توحش حاکم بر جهان، حمله به معیشت اکثریت مردم، تعرض به دستاوردهای طبقه کارگر، جنگ، نابرابری، تبعیض و کشتار و … را سازمان میدهند، جمهوری اسلامی بی شک مقاوم اول را دارد و افتخار “قهرمانی” را نصیب خود کرده است.

“قهرمانان وقاحت” در ایران، که چهل سال حاکمیتشان جز فقر، فلاکت، تبعیض و تباهی ارمغانی برای مردم نداشته است، هنوز “موفقیت ها” و “پیشروی”های خود را به رخ میکشند و “امیدها” و “افقهای روشن”، تحت حاکمیت خود، را در مقابل مردم به تنگ آمده از فلاکت قرار داده و وعده “بهبود و گشایش” میدهند.

رژیمی که در بحرانی ترین و متزلزل ترین دوره حیات سیاسی خود به سر می برد و نمایندگان و سخنگویان آن مرتبا نزدیک شدن پایان حیات حکومت خود را به هم هشدار میدهند، حکومتی که بی مسئولیتی خود در قبال سعادت، سلامت و زندگی شهروندان این جامعه را در دوره های بحرانی از سیل و زلزله گرفته تا بحران کرونا نشان داده است، رژیمی که مقابله با مردم معترض و خیزشهای بعدی، مهمترین مشغله اش است، از “قدرت” و “اقتدار ملی” خود میگوید.

روحانی، رئیس جمهوری که ظاهرا جز حرف مفت زدن مسئولیت و وظیفه ای برایش باقی نمانده، از سال ۹۸ بعنوان سال “افتخارات ملی” نام میبرد. آقای روحانی فراموش میکند سال ۹۸ سال اعتراضات گسترده و توده ای علیه جمهوری اسلامی بود. فراموش میکند سال ۹۸ سال نه مردم به مضحکه انتخابات مجلس اسلامی شان بود، فراموش میکند سال ۹۸، سال تو دهنی خوردن ایشان و دولت و قوه قضائیه و مجلس شان از طرف کارگران هفت تپه بود. فراموش میکنند سال ۹۸ سال سیل و ویرانی، سال دست روی دست گذاشتن حاکمان و سال تلاش مشترک انسانی مردمی بود که برای نجات جان همنوعان خود از هیچ فداکاری دریغ نکردند. سال ۹۸ سال جدال برای سعادت، برابری و آزادی و برای خلاصی از جمهوری اسلامی  بود. تنها “افتخار” آقای روحانی و گله روسای جمهوری اسلامی علاوه بر تعرض روزانه به معیشت و رفاه اکثریت محروم، رها کردن زندگی انسانها بدست “بلایای طبیعی” از سیل تا کرونا بود.

خامنه ای، فرمانده معظم شارلاتان ها میگوید: “مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، به شرط تلاش شبانه‌روزی مسئولان و مدیریت قوی، جامع و خسته‌نشو و تمرکز بر تولید داخلی و چشم امید نداشتن به خارج قابل حل هستند.”

بیکاری میلیونی، زندگی زیر خط فقر ۷۰ درصد از کارگران، تورم ۵۲ درصدی، گرانی، نبود حداقل امکانات پزشکی و بهداشتی، محرومیت میلیونها کودک از تحصیل رایگان، محرومیت میلیونها نفر از بیمه درمانی، بدلیل خصوصی کردن آموزش و پرورش، درمان و دارو، محرومیت میلیونها نفر از بیمه بیکاری، فساد مالی و پولشویی روسای حکومتی و اعوان و انصارشان، اعدام صدها نفر، سرکوب و شکنجه و … نتیجه چهل سال تلاش خستگی ناپذیر و شبانه روزی “مسئولان” و “مدیران” و سران جمهوری اسلامی است.

نتیجه تلاش شبانه روزی مسئولان و سران رژیم در دوره کرونا علاوه بر مرگ دهها هزار نفر، خطر مرگ ۳۰۰ هزار نفر دیگر، افزایش روزانه ارزش دلار و نتیجه مستقیم آن گرانی سرسام آور و تورم بیشتر، بیکاری سه میلیون کارگر و “در لبه تیغ زندگی قرار گرفتن بیش از ۱۴ میلیون کارگر” در ایران است.

“در لبه تیغ زندگی کردن” واقعیت زندگی طبقه کارگر و اکثریت محروم در ایران است. نه وعده های “گشایش اقتصادی”، “اقتصاد مقاومتی”، “تمرکز بر تولید داخلی” و نه تلاش در گسترش خفقان و موج اعدامها و حتی عقب نشینی های رژیم در مقابل فشار اعتراضات کارگری و توده ای و … توانسته اند در سیر پیشروی مردم محروم برای خلاصی از آن خللی ایجاد کند.

طبقه کارگر و مردم محروم برای پایان دادن به “تلاش مسئولان و سران” حاکمیت، دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ را آفریدند. کارگران هفت تپه در راس گردان میلیونی طبقه کارگر، برای پایان دادن به همین “زندگی در لبه تیغ” و انتخاب بین زندگی زیر خط فقر و یک زندگی انسانی پرچم “آزادی، برابری، اداره شورایی” را برافراشته اند.

سیر رو به افول “قهرمانان وقاحت” مدتها است شروع شده است. جنبشی که برای پایان دادن به فقر و فلاکت، به زندگی زیر خط فقر بیش از نیمی از جامعه، برای رفاه همگانی راه افتاده است، امروز بیش از هر دوره ای به تناقض رژیم حاکم و بنیادهای اقتصادی و سیاسی آن با زندگی، سعادت و خوشبختی و سلامتی آگاه است. در مقابل تلاش حاکمین و مدافعان اقلیتی مولتی میلیاردر حاکم، طبقه کارگر و بخش محروم جامعه، میلیونها زن و جوان آزادیخواه، خاموش و ساکت ننشسته اند. جامعه در دل جدال چند دهه اخیر آبدیده شده است. کارگر و معلم، پرستار و بازنشسته، زن و جوان آزادیخواه، در سراسر ایران در دل یک جدال نابرابر، صفوف خود را آماده میکنند، نیروی خود را برای جدال آخر به هم میبافند و ایران را به میدان یک تعیین تکلیف نهایی تبدیل میکنند.

حرفهای مفت روحانی و نوحه خوانی حکام و قول و قرار همراه با تهدیدهای بیت رهبری و دستگاه سرکوب آنها، از عهده مردم ایران، از عهده دهها میلیون کارگر و مردم جان به لب رسیده برنخواهد آمد. این دوره، دوره عرض اندام متحد تر و سازمان یافته تر آنها، برای پایان دادن به بردگی حاکم است. این بار جامعه ایران با اتکا به تجارب تاریخی خود، با اتکا به چهار دهه جدال با حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی، با پرچم برابری و با افق و آرمان انسانی و زیر پرچم سوسیالیستی طبقه کارگر به عنوان آلترناتیو خود به میدان خواهد آمد.

انتخاب  پرچم رادیکال و سوسیالیستی “اداره شورایی” بیان یک واقعیت عمیق و بنیادی است. این واقعیت که از نظر اکثریت مردم محروم در ایران مشکل اقتصادی و معیشتی مردم فقط راه حل سیاسی دارد. انقلاب کارگری و قدرتگیری طبقه کارگر!

۱۵ اکتبر ۲۰۲۰

ادامه‌ی خواندن

قرارداد ۲۵ ساله، برجام و اپوزیسیون بورژوایی

قرارداد ۲۵ ساله، برجام و اپوزیسیون بورژوایی

درز کردن خبر توافقنامه ۲۵ ساله میان ایران و چین یکی از مهمترین مسائلی بود که توجه میدیای فارسی زبان و نیروهای سیاسی را به خود جلب کرد. جمهوری اسلامی آنرا خونی در رگهای مرده خود مینامد، احمدی نژاد از مخفی نگاه داشتن آن انتقاد میکند و نیروهای سیاسی در اپوزیسیون آنرا “معاهده غارتگرانه”، “قرارداد اسارت بار”، “معاهده ترکمنچای”، “تهدید حاکمیت ملی”، “تقویت موقعیت ایران در منطقه” و … مینامند، و خواهان لغو آن شده اند.

اما آیا این قرارداد رعد و برق در آسمان بی ابر بود؟ سران جمهوری اسلامی استراتژی “نگاه به شرق”، تلاش برای نزدیکی سیاسی، اقتصادی و استراتژیک به چین و روسیه برای مقابله با فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب و در راس آن امریکا، را مدتها است و بویژه پس از خروج امریکا از برجام، اعلام کرده اند. از طرف دیگر دولت چین هم مدتها است رسما و علنا استراتژی “جاده ابریشم جدید” را بعنوان بخشی از سیاست خود در رقابت با امریکا، برای دستیابی به بازار اروپا و افریقا و “ادغام اورآسیا” اعلام کرده است. توافقنامه ۲۵ ساله، نقشه اجرای این استراتژی و متحقق کردن آن از طرف ایران و چین است.

هنوز ابعاد واقعی این قرارداد، معضلاتی که جمهوری اسلامی و دولت چین برای اجرای آن در پیش خواهند داشت، نقش این قرارداد در رابطه ایران با دول غربی، تاثیر آن بر برجام و … روشن نیست. اما چیزی که روشن است هر دو طرف اهدافی متفاوت، استراتژیک و تاکتیکی از این قرارداد دارند. از ایجاد “جاده ابریشم جدید” چین تا مقابله با فشار سیاسی و بویژه اقتصادی بر ایران و نجات اقتصاد ورشکسته و به بن رسیده ایران و یا استفاده تاکتیکی ایران برای فشار به دول اروپایی برای مقابله با تحریمهای اقتصادی امریکا، دور زدن دلار در معاملات بازرگانی و سرمایه گذاری و … بخشهایی از این اهداف اند.

اما عکس العمل نیروهای سیاسی اپوزیسیون راست پروغرب به این قرارداد، محکوم کردن آن بعنوان “قراردادی علیه حاکمیت ملی” و علیه “منافع ملی” با چاشنی بالای ضدیت با کمونیسم و “توتالیتاریسم” آن، کشف اهداف جاه طلبانه “دولت کمونیستی چین” و ضدیت آن با حقوق بشر و دمکراسی غربی و … ربطی به این واقعیات ندارد. نه سرمایه گذاری چین، در شکل دولتی، نه سرمایه گذاری دول غربی در شکل بنگاههای خصوصی، نه قرارداد ۲۵ ساله و نه برجام و نه هیچ قرارداد اقتصادی دیگری قرار نیست به “رشد اقتصادی” و “شکوفایی اقتصاد” و بهبود زندگی میلیونها انسان در ایران کمک کند. برای دیدن این واقعیات لازم نیست کسی محقق و متخصص مسائل سیاسی-اقتصادی جهان باشد، لازم نیست کارشناس “اتاق فکری” یا دستگاه تحمیق عمومی باشد تا پشت این قراردادها و جذب سرمایه و … واقعیت را ببیند. ندیدن این واقعیت از طرف نیروهای بورژوایی و راست اپوزیسیون و هیاهوی “معاهده ترکمنچای” و تفاوت “سرمایه گذاری غرب و شرق” و مدل “توسعه اقتصادی و دمکراسی غربی” با مدل “استعماری و ضد دمکراسی چینی” بیشتر از اینکه بیان واقعیتی باشد بیان کننده موضع سیاسی-ایدئولوژیک “کارشناس” و “محقق” و نیروهای سیاسی راست است.

اعتراض نیروهای راست پروغرب به رابطه جمهوری اسلامی و چین، سیل اطلاعیه های “محکوم میکنم، محکوم میکنم” این “علیه قرارداد اسارت بار”، نامه نگاری به دولت چین و تقاضای لغو آن و تقاضا از دول غربی برای مقابله با این “قرارداد ننگین”، تقاضای رفراندم برای تصویب آن و…. معضل و درد دیگری را در میان نیروهای راست بورژوایی نشان میدهد.

همین نیروهای راست با همین حرارت، و البته با احترام بیشتری به “پرزیدنت اوباما” به برجام و تخفیف تنش و کشمکش میان امریکا و ایران برخورد کردند. با همین حرارت از تشدید کشمکش، از خروج ترامپ از برجام، از تحریم اقتصادی ایران، به بهای فقر و فلاکت میلیونها نفر در ایران، استقبال کردند و بر طبل تشدید فضای نظامی کوبیدند و تعدادی هم خواهان در دستور قرار گرفتن دوباره “رژیم چینج” از طرف “پرزیدنت ترامپ” شدند. از ناسیونالیستهای کردی چون مهتدی تا جنبش فیروزه ای و فرشگردی های اولترا فاشیست و شعبان بی مخ های آقای پهلوی، برای ترامپ و سیاست “فشار حداکثری” او هورا کشیدند!  و البته همگی زیر ضدیت با جمهوری اسلامی و تحت لوای دفاع از اعتراض و جنبشی که برای تعیین تکلیف نهایی با یکی از ارتجاعی ترین و کثیف ترین قدرتهای قرن به میدان آمده است. دفاع از جنگ اقتصادی علیه میلیونها نفر در ایران، دفاع از نا امن کردن جامعه برای اعتراض و مبارزه، دفاع از سناریوی سیاه “رژیم چینج” و … به نام دفاع از مردم! فقط لجنزاری که این راست در آن دست و پا میزند را نشان میدهد.

معضل اصلی امروز اینها اما چیز دیگری است. ممکن بودن “نگاه به شرق” و استفاده از شکاف و رقابت و کشمکش میان قطبهای امپریالیستی برای ادامه بقا حکومت و “نجات نظام”، کم شدن تاثیر “فشارهای حداکثری” ترامپ و کشمکش با ایران، کم شدن شانس دست بدست شدن قدرت از طریق “رژیم چینج”، “حمله نطامی” و … و در یک کلام بسته شدن افق قدرتگیری زیر سایه تنش و کشمکش و دخالت امریکا، نگرانی اصلی نیروهایی است که افول ستاره شان، ترامپ، تضعیف موقعیت امریکا و بسته شدن دریچه شانس آنها برای قدرتگیری را به همراه دارد. وگرنه آقای پهلوی هم اگر به جای خامنه ای بود، برای “نجات میهن و مام وطن” همین درجه پراگماتیست میشد.

در این میان البته “چپ”ی که امیدش به تسریع “انقلاب” در اثر فشار اقتصادی و گرسنگی و فقر و استبداد و تشدید کشمکش امریکا و ایران و فضای نظامی بود، “چپی” که معضلی با “دخالت بشردوستانه” امریکا برای تسریع “انقلاب” نداشت، باندهای ارتجاعی دست ساز امریکا و عربستان، را “جنگجویان آزادی” میخواند و زیر لوای مخالفت با جمهوری اسلامی از تقویت رقبای ارتجاعی جمهوری اسلامی حمایت میکرد، امروز زیر نام “این قرارداد موقعیت ایران را در منطقه تقویت میکند”، هم این قرارداد را محکوم کرد! تز “ناسیونالیسم اسلامی پرو شرق” را می تراشد تا چاشنی ارتجاعی بودن جمهوری اسلامی را بالا ببرند. این “چپ” پا به پای “متخصصین” راست امید دارند که چین خط قرمز امریکا در مبادلات اقتصادی را به نفع ایران زیر پا نمیگذارد و جای نگرانی نیست! معضل این “چپ” پرو غرب هم مانند جناح راست بسته شدن افق سرنگونی زیر “فشار حداکثری” امریکا است.

اما این قرارداد هم مانند برجام شانس نجات جمهوری اسلامی را نخواهد داشت. نه فقط بدلیل “بدعهدی” یا “خیانت” چین به ایران و یا انتخاب بازار امریکا در مقابل بازار ایران، بلکه اساسا بدلیل جنبشی که رسما سرنگون کردن جمهوری اسلامی را به قدرت خود و برای یک آینده انسانی در دستور خود قرار داده و عرض اندام کرده است و به جمهوری اسلامی وقت و فرصتی برای نجات “نظام” نمیدهد. جنبشی که اتفاقا “فشار حداکثری” تحریم اقتصادی، فضای جنگی … را به اندازه جمهوری اسلامی دشمن خود میداند. جمهوری اسلامی و هر دولت ارتجاعی دیگری میتواند سالها با ورشکستگی اقتصادی و بحران اقتصادی زندگی کند اما بحران سیاسی، فشار پائین و وجود یک جنبش رادیکال و تعرضی برای پایان دادن به حیات آن دولت است که سوت پایان آنرا میزند. مردم وقت متحقق کردن این قرارداد را به جمهوری اسلامی نخواهند  داد!

بر متن بن بست و بى آلترناتیوى سیاسی- اقتصادى رژیم، طبقه کارگر و توده وسیع مردم ناراضى اند که دست اندرکار سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامى به دست خود و با اتکا به قدرت خود هستند و لحظه تعیین تکلیف با حاکمیت را نزدیک و نزدیکتر میکنند. جامعه ایران آبستن انفجاری عظیم است و نه برجام، نه قرارداد ۲۵ ساله، نه آمریکا، نه چین و نه اپوزیسیون بورژوایى، توان کنترل یا مقابله با آن را ندارند.

۱۶ ژوئیه ۲۰۲۰

ادامه‌ی خواندن