گند زدایی از گورستان آریامهری!

کاظم نیکخواه
July 31, 2020

کاظم نیکخواه : این روزها به بهانه چهلمین سال درگذشت محمد رضا شاه پهلوی جنب و جوش گسترده و باور نکردنی ای در کل کمپ راست در تبلیغ و تطهیر دیکتاتوری پهلوی به جریان افتاده است.

+++

گند زدایی از گورستان آریامهری!

این روزها به بهانه چهلمین سال درگذشت محمد رضا شاه پهلوی جنب و جوش گسترده و باور نکردنی ای در کل کمپ راست در تبلیغ و تطهیر دیکتاتوری پهلوی به جریان افتاده است. همه به صف شده اند و هرکدام گوشه ای از این سناریو را دارند به پیش میبرند. رسانه های متعدد دست راستی، نویسندگان و خبرنگاران متعدد، روزنامه ها و مفسرین و مدیای معلوم الحالی نظیر بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا و تلویزیونهای من و تو و ایران اینترناشنال و امثالهم یک ریز میکروفونهایشان را جلوی بقایای خاندان پهلوی میگذارند تا از "ظلمی" که با انقلاب مردم علیه این خانواده لطیف و "انسان دوست" رفته است سخن بگویند. تلاشی جنجالی و هماهنگ دارد صورت میگیرد که یک تصویر انسانی، متمدن، آزاد و مرفه و مدرن از حکومت پهلوی ها ارائه دهند.  معلوم است که هزینه ها و پولهای عظیمی روی این سناریو سرمایه گذاری شده است و معلوم است که برخی رسانه ها برای این روزها خریداری و اجیر شده اند تا برنامه های متعددی در تبلیغ حکومت آریامهری ارائه دهند.

اینکه پشت این داستان و این طرح کدام سرمایه داران و میلیاردرها و چه دولتهایی قرار دارند بخودی خود زیاد مهم نیست. آنچه قابل توجه است اینست که همگان آشکارا می بینند که کل جبهه راست، عمیقا مرتجع و متعفن و ضد حقیقت و ضد مردمی و ضد کارگر و آزادیخواهی است و یک ذره به قسمهای حقوق بشری نیم بند آنها هم نباید باور کرد. جریانات راست حتی لیبرالترین و به اصطلاح مدرن ترین های آنها، با طرفداری از گورستان آریامهری و دیکتاتوری موروثی پهلوی نشان میدهند که تا مغز استخوان مرتجع و واپسگرا و طرفدار سیستمهای سرکوبگر و متعفن هستند و حاضرند برای مقابله با کارگر و چپ و آزادیخواهی، به هر لجنی تن بدهند و کف کفش شاهان و دیکتاتوریهای نوع عصر برده داری را لیس بزنند. مفسرین بظاهر مدرن و پیشرو متعلق به کمپ راست، به یک مرتبه خود را لو میدهند و بر همگان معلوم میشود که بسیار متحجر و عقب مانده و طرفدار شاه و آخوند و سلطنت و ملکه و حکومت موروثی و دیکتاتوری دست راستی هستند و حاضرند تمام ادعاهای مدرنیسم و آزادیخواهی و حقوق بشری شان را فدای پای یک حکومت عهد عتیقی کنند.

سوال اینست که چرا امسال این بالماسکه تماشایی براه افتاده است؟ چهل سالگی درگذشت یک نفر سنتا چندان ویژه نیست. معمولا اگر هم قرار باشد مراسمی برگزار شود، در نیم قرن و ربع قرن و یک قرن ها جشن و سرور و مراسم برگزار میشود. نه در چهل سالگی. چرا امسال در چهل سالگی درگذشت شاه این شوی تماشایی و این بالماسکه پر سرو صدا براه افتاده است؟ چرا در سالهای پیش شاهد چنین جنب و جوش و سر و صدای گسترده ای نبودیم؟ دلیلش بدون ذره ای تردید اوضاع جامعه ای است که دارد از جمهوری اسلامی و کل سیستم چپاول حاکم آشکارا عبور میکند. دلیلش اینست که صدای طبقه کارگر و شعارهای ضد دیکتاتوری و ضد سرمایه داری و ضد حقوقهای نجومی و انقلاب و خیزشهای مردمی است که دارد وسیعا بگوش میرسد و راست، تمام راست خود را مغبون و بجا مانده می بیند چون در این تحرک اجتماعی مطلقا جایی ندارد. رژیم چنج، استحاله، دوم خرداد، "رفراندوم آزاد" و بازیهای مسخره ای از نوع فرشگرد و ققنوس و امثالهم  که راست سالها روی آنها تلاش و سرمایه گذاری کرده بود، همه و همه به فراموش خانه تاریخ سپرده شده اند و تنها طنزی تحقیر آمیز از آنها باقی مانده است. این اساس ماجرای رژه رفتن راستها پشت سر ملکه و شاه و پهلوی هاست.

جریانات راست و ناسیونالیست و سلطنت طلب و سر به دولتهای ارتجاعی، روی ضعف حافظه تاریخی مردم، و نسلهای تازه ای که شلاق آن سالهای سیاه یکه تازی ساواک و دربار و گورستان آریامهری به تنشان نخورده است و اقشار مستاصل جامعه که نومید از هرگونه تغییر هوای بازگشت به گذشته کرده اند، سرمایه گذاری کرده اند. میدانند که اکثریت کارگران و زنان و جوانانی که با از خود گذشتی تمام پا پیش گذاشته اند و تلاش و مبارزه میکنند تا جامعه ای مدرن، شاد، آزاد و برابر و بری از چپاول و تحجر و یکه تازی مذهب و دیکتاتورها را پایه ریزی کنند، برای این تشبثات عقب مانده و ارتجاعی یک ذره تره هم خرد نمیکنند.

لازم نیست انسان با فاکتهای بسیار نشان دهد که دیکتاتوری آریامهری یک حکومت سرکوبگر، اسلام زده و بگیر و ببند بود که کوچکترین اعتراض و انتقاد و عقیده مخالف را تحمل نمیکرد. لازم نیست نشان دهیم که فقر و بیسوادی و بیماری سرتاپای آن جامعه را فرا گرفته بود. بقایای خانواده پهلوی از رضا پهلوی گرفته تا فرح همین امروز نیز علیرغم اینکه جامعه بشدت از دخالت مذهب و آخوند و اسلام در زندگی مردم آسیب دیده و کارگران و بازنشستگان و دانشجویان و معلمان و پرستاران مدام علیه حقوق بگیران نجومی و مافیای سرمایه داری و سیستم تحجر مذهبی جدال میکنند، حاضر نیستند یک کلمه علیه سرمایه داری و حقوق بگیران نجومی که هیچ، علیه جنبش اسلامی و سنت اسلامی و کل آخوندها حرفی بزنند. رضا پهلوی بروشنی موضعش را بیان کرده و میگوید "اگر قرار باشد به اسلام توهین شود همان بهتر که جمهوری اسلامی سرکار باشد"! اینها میخواهند آخوندهای "بدنام" را کنار بزنند و آخوندهای بقول خودشان "میانه رو  و مدرن و خوش نام" را بهمراه کل سیستم موجود نگه دارند. این داستان جبهه سلطنتی و راست در شرایط کنونی است.

 بیش از  ۵۰ سال حکومت پهلوی ها که از اوایل قرن بیست شروع میشود و تا اواخر این قرن ادامه می یابد؛ در مقایسه با تحولاتی که در بییشتر کشورهای دنیا حتی کشورهای منطقه نظیر ترکیه و پاکستان و امثالهم اتفاق افتاده؛ تنها شاهد درجا زدن در بسیاری از زمینه ها بویژه حقوق اجتماعی مردم است. مقاومت دربار در برابر تحولات و ریخت و پاشهای بی حساب و کتاب درباریها و فضای خفقان و دستگیریها و اعدامها و سرکوب آن چیزی است که در این سالها در ایران حاکم بود. فقر و بیسوادی از سروکول جامعه بالا میرفت. پنجاه سال اول قرن بیست شاهد پیشرفتهای شگرفی در دنیا در کشورهای مختلف بوده ایم که برای نمونه ژاپن و کره جنوبی و هنگ کنگ و سنگاپور و غیره از کشورهایی عقب مانده و فئودالی به کشورهای مدرن سرمایه داری  تبدیل شدند. دراین سالهای طولانی که دنیا شاهد تحولات شگرفی بوده است تنها افتخار حکومت شاه "انقلاب سفید"ش بود. آنهم بنا به اسناد و شواهد بسیار نه به ابتکار شاه و دربار بلکه زیر فشار دولت جان اف کندی صورت گرفت که میخواست جوامع کشورهای وابسته به آمریکا را از انقلاب و چرخش به چپ و نفوذ شوروی مصون دارد. شاه در برابر طرح کندی برای اصلاحات مقاومت میکرد و مدتی مانع عملی شدن آن شد. زیرا خانواده پهلوی طی پنجاه سال حکومت خود بزرگترین زمین داران ایران بودند و بهترین و زیباترین مستغلات و زمینها و جنگلها را با زور و تهدید و ترور تصاحب کرده بودند. زمین داری و سیستم ارباب رعیتی علیرغم اینکه در اکثر کشورهای دنیا ملغا شده بود در ایران همچنان پا بر جا و حاکم بود و در راس آن خود درباریان و خانواده پهلوی قرار داشتند. جان اف کندی و سازمان سیای آمریکا وقتی که با مقاومت شاه برای اصلاحات ارضی و اجتماعی مواجه شدند، در سال ۱۳۳۸ به رهبری سرلشگر قره نی نقشه کودتا ریختند. علی امینی و ارسنجانی نیز در خفا با این کودتا همراهی میکردند. اما نقشه کودتا قبل از انجام بر ملا شد و کودتاچیان بلافاصله بعد از شروع کودتا دستگیر شدند. بعضی گزارشهای تاریخی میگوید خود دولت کندی این کودتا را برملا کرد و تنها میخواست شاه را بترساند و مجبور به عقب نشینی کند. که بطور واقعی در این مورد موثر هم بود. قره نی سه سال حکم زندان گرفت و خیلی زود آزاد شد. پس از آن شاه علی امینی را که به تمایلات شدید طرفداری از آمریکا مشهور بود در سال ۱۳۴۰ به نخست وزیری منصوب کرد و حسن ارسنجانی را به عنوان وزیر کشاورزی تعیین کرد و در سال ۱۳۴۱ اصلاحات ارضی و انقلاب سفیدش را با ابتکار ارسنجانی به اجرا گذاشت. این بطور خلاصه داستان انقلاب "سفید شاه و ملت" است. اما نه "اصلاحات ارضی" به زمین داری بطور کامل پایان داد و نه اصلاحات اجتماعی به فقر مردم پایان داد و نه تاثیر محسوسی در موقعیت اجتماعی زنان و مردان جامعه داشت. علیرغم این که تا این زمان زنان از حق انتخاب شدن و حق رای کاملا محروم بودند و تازه در این سال بطور فرمال و با جنجال بسیار به زنان حق رای داده شد، زنان بعد از این انقلاب کذایی نیز تا به آخر از حقوق برابر با مردان محروم بودند و حق طلاق نداشتند، حق حضانت فرزندان را نداشتند، و چند همسری برای مردان تا آخر حکومت پهلوی آزاد بود. بسیاری دیگر از حقوق عادی ای که زنان در کشورهای دیگر داشتند نیز از زنان ایران  گرفته شده بود.

جمهوری اسلامی و گنداب پهلوی

دولتهای غربی با سر بلند کردن انقلاب مردم از سال 56 و ادامه آن در سال 57 از اینکه بتوانند شاه را بر سر قدرت نگه دارند نا امید شده بودند و آشکارا در تلاش بودند که آنرا با دار و دسته ای دیگر جانشین کنند و کاری کنند که جامعه تحت تاثیر و سلطه کارگر و چپ و کمونیستها قرار نگیرد. آن زمان رسانه هایی نظیر همین بی بی سی و دیگر دستگاههای تبلیغاتی راست با همین نوع جنجال با حرارت پشت خمینی رفتند و تبلیغات و جنجال زیادی در راستای سیاست دولتهای غربی و کنفرانس گوادلوپ براه انداختند و توانستند در فضای بسته آن سالها که ناشی از دیکتاتوری پهلوی بود، چهره بشدت ارتجاعی و سنتی و ضد انقلابی ای نظیر خمینی را به عنوان "رهبر انقلاب" به بخش زیادی از مردم معرفی کنند و نهایتا حکومت اسلامی به مردم تحمیل شد.

 اکنون نیز به نوعی شاهد همان سیاست هستیم. رسانه های ارتجاعی میخواهند برای مردم رهبر بتراشند. نفرت از جمهوری اسلامی و جنایات و چپاولهایش آتو و بهانه ای بدست رسانه های راست داده است تا علیه انقلاب مردم و بنفع سیستم سلطنتی دست به جو سازی و شانتاژ و فضا سازی کنند. تلاش میکنند تمام کثافت جمهوری اسلامی را به گردن انقلاب بیندازند. آرایش چهره رضا شاه و پسرش و گند زدایی از گورستان آریامهری و تبلیغ برای خانواده پهلوی و ارائه آلترناتیوهای عقب مانده راست و ارتجاعی کاری است که با این هدف دارند انجام میدهند. میخواهند کارگر و چپ و آزادیخواهی و برابری طلبی را که در فضای جامعه همه جا حضور دارد و دیده میشود عقب برانند و در بهترین حالت سیستم موجود را تنها با پاک کردن نام جمهوری اسلامی و تغییر آن به یک نام دیگر با حفظ سیستم اداری و نظامی و اقتصادی نگهدارند. حفظ ارتش و سپاه پاسداران و مذهب اسلام و سرمایه داری چپاولگر هدف تمام این جریانات است.

معضل لاینحل جبهه راست

اما یک مشکل و معضل جدی در برابر جبهه راست قرار دارد و بهیچ وجه قادر به کنار زدن  یا خنثی کردن آن نیستند. و آن اینکه جامعه امروز ایران، جامعه سال ۵۶ و ۵۷ نیست. انقلاب ۵۷ شکست خورد اما یک تاثیر مثبت و ماندنی و تاریخی بجا گذاشت و آن تغییر توازن قوا به نفع مردم بود. جمهوری اسلامی علیرغم تمام جنایاتش نتوانست توازن قوا را به دوره قبل از انقلاب عقب براند. اعتصابات و مبارزات کارگران و معلمان و بازنشستگان و دانشجویان و زنان مدام و هرروزه جریان دارد. مردم از آن انقلاب درسهای زیادی آموختند. متحدتر شدند و خواستهای آزادیخواهانه و رفاهی و برابری طلبانه شان را روشن و شفاف بیان میکنند و برای آن مبارزه میکنند. کارگر و چپ و جنبش عدالت جویی و آزادیخواهی در جامعه بسیار جلو آمده است. جامعه میداند چه میخواهد و چه نمیخواهد و کل بساط جمهوری اسلامی و سرمایه داری چپاولگر و دخالت مذهب در زندگی مردم را به چالش گرفته است.

 جامعه امروز، جامعه به خفقان کشیده شده دوره پهلوی نیست که روشنفکرانش نیز اکثرا متاثر از سنت ملی گرایی و سنتهای اسلامی بودند. بلکه این جاامعه ای است که زنان و مردان و جوانان و کارگران و بازنشستگان و معلمانش هرروز در حال اعتصاب و اعتراض و متحد شدن و طرح خواستهایشان هستند و علیرغم جنایات و سرکوبها و سیستم مهلک زندان و شکنجه، یک روز هم با حکومت اسلامی کنار نیامده اند. جنبش ضد اسلامی، ضد حقوقهای نجومی، ضد سرمایه داران مفتخور و ضد اعدام و ضد زندان و شکنجه، یک جنبش قدرتمند و زنده و پویا در جامعه است. در دنیا جنبشی با این چنین قدرت و شفافیت و و سعت و روشنی نمونه ندارد.

یک تفاوت دیگر این دوره نسبت به سالهای دهه پنچاه که به زیان ارتجاع راست و سلطنت طلب و ناسیونالیست عمل میکند پیشرفت تکنولوژی ارتباطاتی، وجود مدیای اجتماعی و پایان یافتن انحصار رسانه ای در دست دولتها و قدرتهای ارتجاعی است. اینترنت و مدیای اجتماعی باعث شده است که رسانه های دست راستی ای نظیر بی بی سی مثل زمان شاه انحصار خبری و اطلاعاتی نداشته باشند و مردم از طریق مدیای اجتماعی فورا و وسیعا در جریان آخرین خبرها و اطلاعات قرار میگیرند. این باعث شده است که دکان بی بی سی و صدای آمریکا و غیره برای توطئه گری علیه انقلاب مردم تخته شود و دستشان برای مردم خیلی زود رو شود. این تحولات فضا را به زیان رسانه های ارتجاعی راست تغییر داده است. مردم هرروز آگاهتر و آب دیده تر و هوشیارتر شده اند و این نوع بازیهای مسخره برای فروختن سلطان و شاه و آخوند مدرن و عقب ماندگی به مردم، فقط با ابراز انزجار و تمسخر پاسخ میگیرد. جبهه راست با این نوع تشبثات ارتجاعی تنها و تنها خود را در چشم مردم رسواتر میکند و کارگران و مردم و جریانات چپ با این توطئه ها هشیارانه تر و محکمتر در برابر این نوع توطئه ها و تلاشها می ایستند و آنرا رسواتر و بی آبروتر میکنند.

علاوه بر همه اینها امروز جبهه راست بشدت متشتت و بی آلترناتیو و بدون چهره و شخصیت کاریسماتیک است و از چهره های سیاسی ای که طیف قابل توجهی از راست را پشت سر خود بخط کند محروم است. هرچه جامعه بیشتر به چپ میچرخد و هرچه صدای کارگر و آزادی خواهی و برابری طلبی رساتر شنیده میشود جبهه راست بی آینده تر و متفرق تر و پراکنده تر میشود. اینهم یک مرض مهلک جبهه راست در این دوره است. تنها با پول دولتها و حمایت رسانه های ارتجاعی نمیشود جامعه امروز ایران را تصاحب کرد. باید برای مسائل مهم  و معتنابه مردم پاسخ داشت و هیچ جریان راست و ناسیونالیست و سلطنت طلب و قوم گرا مطلقا هیچ پاسخی به مسائل این دوره مردم ندارد.  

ک – ن – ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۰


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com