هشتم مارس، مظهر ارادۀ زنان

شباهنگ راد
March 02, 2019

هشتم مارس، مظهر ارادۀ زنان

به طور یقین و از زمانِ وقوعِ هشت مارس در سال هزار و هشتصد و پنجاه و هفت، که برابر با اعتراضِ زنان پیرامونِ افزایش دست‏مزد، کاهش ساعات و بهبود شرایط نامناسب کار در کارگاه های پارچه بافی و لباس دوزی در نیویورک امریکا بود، می‏توان گفت که تغییرات بس مهمی در عرصۀ اجتماع و هم‏چنین در حول و حوش نیازها و خواست های زنان، صورت گرفته است. نبرد زنان در آن‏زمان و متعاقباً پیش‏رفت‏های بعد از آن، پشتیبان این موضوع است که، هیچ جنبش و انقلابی بدون حضور و بدون دخالت‏گری زنان در عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ممکن پذیر نیست. ماوقع اعتراضات منِ بعد زنان در تقابل با اجحافات، توهین و تحقیرِ جنسیتی، روایتِ حقیقیِ جایگاهِ زنان در قانون‏مندی‏های حاکم بر دنیای سرمایه داری است. تفاوتِ رفتار و اعمال و تبعیض در برابر کار مساوی و پرداختِ حقوقِ نابرابر، بازداری زنان از انتخابِ شغل و پوششِ دل‏بخواه، منع آنان در رفت و آمدها و بعضاً اماکن و مجامع عمومی و ورزشی، فشار و رفتار خشونت آمیز از سوهای متفاوت، از جمله اوضاع دردناکی است که زنان جهان با آن‏ها رودررو می‏باشند.

 

به تعبیری دیگر باید گفت که، در زمانۀ کنونی - و من حیث المجموع - موقعیت و اوضاع زنان، در همان مسیر و روندی در گشت و گذار است که جنس مخالف آنان، با آن‏ها دست به گریبان اند. به این سبب که نظام‏های نابرابرِ حاکم بر جهان، بنیۀ خود را در پیروی از فاصه های طبقاتی و تبعیض استوار ساخته اند. تنش‏ها و درگیری‏های روزمره بین طبقات استثمارگر و استثمارشونده و بدنباله تصویبِ صدها قوانین دست و پا گیرِ سازمانداده و هدایت شدۀ حاکم بر جوامع سرمایه داری، نافیِ برسمیت شناختن حق و حقوقِ محروم‏ترین اقشار جامعه و بویژه زنان است. بنابه افکار و اعمال سرمایه داران، زنان فاقد حقوق شایستۀ انسانی و اولیه در برابر جنس مخالف اند. همه جا قوانین، توسط حاکمان نابرابر نوشته شده است و همه جا ابعاد تفاوت‏ها و ناملایمات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و جنسیتی - و آن‏هم در ابعادی دهشتناک و دردآور -، سلطه دارد. مگر اعتراضِ نیمی از جمعیتِ جهانِ کنونی در برابر بی‏عدالتی‏های جنسیتی - حقوقی، بی‏دلیل و بنابجاست؟ مگر طرح و مطالبۀ حق و حقوق اولیۀ زنان از جانب سرمایه داران بی اساس و یا این‏که به وساطت ایدئولوژی‏های متفاوت زیرپا گذاشته نمی‏شود؟ مگر زنان را به جرم‏های بناصحیح ای هم‏چون بد حجابی و پوشش، مورد بازخواست، فحاشی و تعرض قرار نمی‏دهند؟

 

در حقیقت جهان پُر از تعرض به حقوق اولیۀ انسان‏ها و بویژه زنان از جانب سرمایه داران و مدافعین قوانین عقب مانده، جهل و تاریکی است. سیاستِ حاکم بر جهانِ سرمایه داری، سرشار از نابرابری‏ها و مملو از زیر پا گذاشتنِ حقوق پائینی‏ها و مطالبات پایه ای زنان است. بی‏گمان جامعۀ ایران هم در خلاف چنین چهارچوبه و سیاستِ حاکم بر دنیای سرمایه داری نیست. نگاهی کوتاه به مبارزات زنان و بویژه از زمان بر سر کار گماردن سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، نشان دهندۀ آن است که زنان ایران بمانند دیگر زنان دنیا و آن‏هم بطور روزمره اسیرِ توهین و تحقیر و هم‏چنین قید و بندهای تهوع آور ایدئولوژی‏های عقب ماندۀ آنند. دیده شده و به ثبت رسیده است که در چنین راستایی نظام حاکم بر ایران هم تلاش بسیار زیادی نموده است تا زنان را در چنبرۀ سیاست‏های ارتجاعی اش به بند کشاند و آنانرا از میادین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بدُور سازد. "سیاست یا روسری، یا توسری"، جدا سازی آنان با مردان و مازاد بر آن‏ها، منع از انتخاب دروس تحصیلی و دانشگاهی و غیره، نمادِ سیاست‏های انتخابی و ارتجاعی رژیمی است که در برابر نیمی از جمعیت ایران قرار گرفته است. به عبارت ساده تر نمی‏توان از توهین و از تحقیرِ سازمانداده شدۀ حاکمان در درونِ جامعه سُخن گفت و زنان را از چنین مداری بدُور ساخت؛ نمی‏توان از سرکوب و از دخالت‏گری‏های سران و حامیان آنان و آن‏هم در خصوصی ترین زندگیِ اقشار و صنف ها حرف زد و از تعرض به زنان حرفی نزد. رد پا، ماحصل و عکس العمل مخربِ سیاست‏های ارتجاعی سران نظام را می‏توان در درونِ تمامی اقشار، صنف ها و در کُورانِ اعتراضات و جنبش‏های دمکراتیکی هم‏چون زنان دید. گسترۀ تعرض، ددمنشی و سنگ‏دلیِ سران رژیم نسبت به خواسته ها و مطالبات زنان، آنقدر زیاد است که نمی‏توان بطور دقیق آن‏ها را توضیح داد. چهل سال آزگار است که سردمداران رژیم، دست از سرِ نیمی از اقشار فعال و موثر جامعه بر نمی‏دارند. بر سر و صورت ‏شان اسید پاشیدند؛ بزور به تن شان قواره های بی قواره کرده اند؛ به بهانۀ "بدحجابی" به شلاق شان بستند؛ در ملاءعام توهین شان کرده اند و آنانرا بعنوان "جنس دوّم" مورد خطاب قرار داده اند تا افکار گندیده و واماندۀ خود را بعنوان "احترام گذاری" به حقوقِ زنان به خورد جامعه دهند.

 

این یک طرف قضیه و در حقیقت طرفِ حقنه شدۀ سیاستِ رژیم به جامعه و به زنان می‏باشد. امّا سوی دیگر و مهم آن، به عکس العمل و به نگاهِ حقیقیِ زنان نسبت به اهدافِ ارتجاعی سران جمهوری اسلامی بر می‏گردد. زنانِ ایران در این چهار دهه و هم‏گام با سیاست‏های پس‏گرای نظام ایستاده اند و افکارِ پیشرونده و غیر سازشی خود را در عرصه های متفاوت جامعه بنمایش گذاشته اند. خورده اند و پس نکشیده اند و با روحیه و با بلندی بسیار زیاد، رژیم را در اجرای طرح‏های عقب ماندۀ شان باز داشته اند. در یک کلام می‏توان این‏گونه جمعبندی نمود که، جانِ سردمداران رژیم را به لب شان رسانده اندُ، در این میان سران نظام هم پی بُرده اند که بازی و در حقیقت سیاستِ انتخابی زنان، تا حصول و تا دستیابی مطالبات شان ادامه خواهد یافت.

 

حقیقتاً رژیم در این‏مدت هر آن‏چه را که در چنته داشته بکار گرفته است و در مقابل زنان هم، زیر بار سیاست‏های ارتجاعی آن نرفته اند و تسلیم خواسته های سردمداران رژیم نشده اند. چرا که زن بدنبال آزادی و خواهان برسمیت شناختن حق و حقوق برابر در درونِ جامعه است؛ طالب ارزش‏گذاریِ برابر و انسانی است و در این چهل سال نشان داده اند که قصۀ شان سرِ دراز دارد و تا به زیر کشیدن سرِ سردمداران نظام، کلام و رقصِ سیاسی زیبای شان، در هر کوچه و پس کوچه، در هر محله و خیابان، تنِ حامیان سرمایه و مدافعین عقب ماندۀ شانرا خواهد لرزاند. معین است که چنین اوضاع و احوالی، مبین جنگِ دو افکارِ پیش رونده و پس رونده، و هم‏چنین نمادِ اختلاف و ناسازگاری دو سوی تضادِ درونِ جامعه است که یک سوی آنرا قطعاً زنان تشکیل می‏دهند. براستی که شکی در اراده و در آگاهی زنان نسبت به باورمندی مطالبات شان نیست. مخالفت‏ها ناایستاست و فراموش نشده است که چگونه "دختران خیابان انقلاب" دمار از روزگار سران نظام در آورده اند و در ادامه نمود خواسته های بحق خود را با بالا رفتن و با ایستادن در سکوی خیابان‏ها و چهار راه‏ها و با کشف حجاب بنمایش گذاشته اند؛ دختران و زنانی که آمده اند تا آزادی‏های به اسارت گرفتۀ شانرا از سردمداران رژیم جمهوری اسلامی باز پس گیرندُ بر خلاف پادوها و تفاله های نظام‏های سرمایه داری هم‏چون «مسیح علی‏نژاد»، که این‏روزها خود را در مقام مدافع حقوق زنان قرار داده اند باید گفت که خواسته های دیرینۀ زنان را نمی‏توان از بانیانِ به فلاکت کشاندن زندگی مردم و زنان طلب نمود؛ چرا که عللِ بندگی و عامل چنین وضعیت و فجایع بس عظیمی که در مقابل زنان ایران قرار گفته است، حامیان بین المللی آنان هم‏چون «مایک پمپئو» وزیر امور خارجۀ امریکا می‏باشند. کاملاً آشکار شده است که قدرت مداران بزرگ بین المللی نظام جمهوری اسلامی را بر سر کار گمارده اند تا دنبالۀ سیاستِ تحقیر، توهین، تبعیض و نابرابریِ زنان را به شکل تازه تری پی گیرد. مگر سیستم و مناسبات سرمایه داری قادر به برسمیت شناختن حقوق برابر انسان‏ها و جنس های متفاوت است که مبلغان و مروجان "آزادی‏های یواشکی" بدنبال آنند؟ مناسبات حاکم بر جهان کنونی و بویژه ایران و آن‏هم در تمامی عرصه ها فاسد استُ روشن است که در پرتو چنین سیستم و مناسباتی نمی‏توان به کمترین و یا به بدیهی ترین حقوقِ انسانی دست یافت. یگانه راهکار و چارۀ اساسی، خلع ید از سیستم و مناسبات امپریالیستی‏ است؛ بانیِ مصبیت‏های وارده بر زن، بر گُردۀ اعطاء کنندگان قدرت به سردمداران رژیم جمهوری اسلامی استُ، بنابراین دل بستن و چشم دوختن به بالائی‏ها و دُم تکان دادن در برابر جانیانی هم‏چون «مایک پمپئو»، چیزی جز دنبالۀ اسارت زنان و آن‏هم به شکل تازه تر نیست. زنان ایران خواهان لغو هرگونه قید و بندهای اسارت بار و به آتش کشیده شدن قوانین نوشته شدۀ نابرابر سرمایه داران اند. در حقیقت نیمۀ فعال و موثر جامعه، مدافع ادامۀ وضعیت کنونی و به شکل تازه تر - و به روز - نیست. خلاصه و بنابه هزاران ادلۀ روشن، زنانِ جهان و بویژه زنانِ ایران در پرتو حاکمیت و مناسبات برابر است که قادر به زندگی بی دغدغه و فارغ از توهین، تحقیر و دیگر تبعیضاتِ سیاسی، اجتماعی و خانوادگی اند.

 

 

2 مارس 2019

11 اسفند 1397


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com