ساطورهایی که درد را تقسیم میکنند !

اسماعیل هوشیار
March 14, 2019


ساطورهایی که درد را تقسیم میکنند !
 hoshyaresmaeil2017@hotmail.com


خواب دیده بودم از بالای ساختمانی مرتفع خودم را پرت کردم پائین ... لحظه اصابت خودم به زمین را دیدم ، محل اصابت به زمین نرم بود دردی نداشتم ولی خونی که از پشت سرم راه افتاد را دیدم . درد در حالت خواب هم سینگال مثبتی برای من نبود . خودم را با کارهای مختلف سرگرم کردم ، کارهای اداری غیر ضروری ، توضیحات ضروری اداره ، ولی من نمیفهمیدم . نه زبانش را و نه منطق ش را...


در همان حالت خواب و بیداری ... به جوانی کنار خیابان رسیدم با آبجویی در دست ، که مشغول حرف زدن با آسفالت و دیوار بود ، کمی دقت کردم آشنا بود چند سال قبل هم او را دیده بودم با لباسی شیک و زنانه و خوشحال بود که اینجا این لباس و تمایل حسی متفاوت در جامعه تابو نیست و کسی به کسی نگاه سوالی نمیکند...
 
چند سال بعد و حالا باز هم او را می دیدم . موهایش ریخته بود و با سری طاس اجبارا با دیوار حرف میزد . خوشحالی سالها پیش آن جوان متمایل به هم جنس خودش ، حالا جایش را به واقعیتی تلختر و سختر داده بود ، تمایلش تابو نبود ولی خودش و ملییت و افکار و جغرافیا و بقیه متعلقات چرا...و البته نه در ظاهر ، در عمل و زندگی روزمره ... با دیدن جوانی که خیلی زود در جامعه ایی صنعتی و در تنهایی پیر شد ... خودم ، خوابم ، نیازم ، تمایلم ، کمبود حساب بانکی و باقی متعلقات ذهنم انگار پاک شدند حتی یادم رفت نان بخرم .


عکس العمل طبیعی انسان گرسنه وقتی به غذا میرسد هرحالتی ممکن است داشته باشد و این معرف شعور و فهم انسان گرسنه نیست . این طبیعی ترین عکس العمل فیزیکی هر جاندارگرسنه ایی است که مدتها به غذا دسترسی نداشته است . کسانی هم هستند که در وفور نعمت و غذاهستند خیلی هاشان نه اخلاق و شعور انسانی دارند و نه بخشندگی و نیاز ... از وسعت و عمق و افق نگاه هم خبری نیست . آدم دلش میگیرد . یاد جمله ای از فیلمی طنز افتادم که ماندگار شده بود توی ذهنم ...
من عاشق عدالتی هستم که هیچوقت به آن محکوم نمی شوم ...
 


حدود یک قرن پیش در افکار عمومی غرب ایران را چگونه نگاه می‌کردند ؟ دولتهای حاکم مشغول درک هم بودند و جامعه و سیستم سیاسی ایران به جشن قتل امیر کبیر نشسته بود و نماز شکر میخواند و مثل اسب سجده می‌کرد . با کورش کبیر جمله میساخت و همزمان آش نذری رقیه را هم میزد ! اینطوری می‌شود بهشان حق داد که روی جهل عوام سوار شوند و تا وقتی جامعه ردای دینداری دارد سوار بمانند .
دو "مقوله ناسیونالیست و مذهب" مثل 2 تیغه قیچی عمل میکنند و تا زمانی که به موزه تاریخ نرفته اند جامعه ایرانی به ثبات و آرامش نخواهد رسید ... و تا آن زمان فقط تحمل کن مثل ماهی زنده توی ماهی تابه و روغن داغ جلزولز کن هموطن مسلمان آریایی، اسمش را هم بگذار تقدیر!

 
 
 


14.03.2019
اسماعیل هوشیار


 
 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com