نگاهی به نوشته بهروز سورن و نگرانیش در مورد فرقه گرائی و اینجور چیزها!

مقاله بهروز سورن(*) در مورد معضل حزب ستیزی و فرقه ایزم در چپ ایرونی را خواندم .خوشحالم ایشان هم نگرانست و متاسف شدم توی ایستگاه حسن حسام که عمری را در ساختن فرقه ایزم راه کارگری گذرانده ایستاده و او را می ستاید که؟ یک چیزهائی را متوجه شده بالاخره اما؟ بد نبود در مورد شخصیت گرائی هم می نوشت!

اینکه چند وقت یکبار عوامل بحران چپ ایرونی خودشان می آیند و روضه ای سر قبر چپ رو به قبله فرقه ای خوانند و ذکر مصیبتی می کنند شاید حداقل خوبیش این باشد که ناظران می فهمند آش خیلی شورش است که آشپز هم ناله دارد!

(۱)ببینیم بهروز سورن چه گفت و اسیب شناسیش تا کجا رسید؟:

بهروز سورن در کمرکش مقاله اش چند تا ایراد  ارائه می دهد که اگر درست شود احتمتلا از دید او مشکل حل می شود.مشکلی به تایید او اینست که جوانان داخل کشور تره هم برای فرقه های چپ ایرونی خورد نمی کنند و راه خود می روند هرچند افتان و خیزان!

ایشان موارد زیر را ردیف کرده بواقع آسیب شناسی ایشانست:

احزاب و سازمانهای چپ ایرادشان اینست که:

دموکراتیک نیستند

حرف را زیبا میزنند اما حزبی عمل میکنند.

بخشا بدون تصمیمات سازمانی خود آب هم نمی خورند.

به دنیای بیرون خود وقتی توجه می کنند که حزب و سازمان خود را در خطر ببینند.

اغلب به اقدامات رقبای حزبی خود واکنش نشان میدهند.

از درون خود هیچ نمی گویند و بیلان و کارنامه کارهای سازمانی و حزبی خود را به افکار عمومی اعلام نمی کنند.

از ترس خطا و نقد دیگران با دنیای بیرون از خود ارتباط برقرار نمیکنند

ابتکارات و خلاقیت ها را در درون با اتهامات کلیشه ای روبرومی کنند و محرک انشعابات میشوند.

حفظ سازمان و حزب برای روز مبادا! همه چیز میشود.

اصل انتقاد و انتقاد از خود ورد زبان همه سخنگویان است اما انتقاد از خود در میان تشکلهای سنتی تا کنون تنها زیور متون حزبی و سازمانی و نقل قولهای کتب و نوشتارهای لنینی بوده است

و ….

(من نمی دانم این “و…” دقیقا معنیش چیست و کجای دل باید گذاشت! به خواننده حواله می دهم چون درش “تخصصی” ندارم!)

(۲) بررسی رادیکال  بحران چپ ایرونی و دنیا کجا و این سطح دیدن ریشه ها کجا؟

 همه اینها که بهروز سورن نوشته و اونهائی که گذاشته با “و…” که ما حدث بزنیم مثل فیلمهای هالیوودی جدید که بیینده را تو خماری می گذارند تا خودش حدث بزند! ایا ته ماجراست؟ ایا واقعا اسیب شناسی است یا ارائه چند تا علامت ؟ ایا اینها که بهروز سورن نوشته علل هستند یا خود معلولها؟

از دید من همه اینها فقط ردیف کردن معلولها هستند. این سوال که چرا چپ ایرونی و دنیا دچار بحرانست ابتدا باید به این پاسخ دهد که واقعا دامنه این بحران کجاست و موقعیت چپ “متشکل در احزاب و سازمانها که فرقه هائی بیش نیستند” در مبارزه واقعی اجتماعی طبقه کارگر در ایران و دنیا چیست؟

از دید من معضل “حزب ستیزی و اینجور چیزها” ریشه اش در کانتکس عمومی بحران چپ و کمونیزم در جهان معاصر است و منجمله در ایران.اول باید دامنه و عمق بحران را خوب دید تا رسید به ریشه ها و اخرش راه حلها وگرنه تو ایستگاه حسن حسامها متوقف می شویم و منتظر می شویم ایشان بیاید برای مای نامتخصص نسخه بنویسد!

(۳) بحران تحزب و سازماندهی یا بحران چپ ایرونی و کمونیزم ایرونی؟ یا هردو؟

الف: مشکل سنجش علمی اماری:

به ایران که برسیم طبیعتا تاثیر دیکتاتوری در سازماندهی را داریم وکه فقط سرکوب نیست بلکه تاثیر مهندسی افکار نظامهای دیکتاتوری که حزب ستیزی و سازماندهی را توصیه می کنند و اولین سوالشان در بازجوئی همین “حزبی بودن” است!

بخش دیگر ماجرا نبود یک بررسی واقعی میدانی است که روشن کند در فضای ازاد ایا واقعا جامعه از حزب و سازمان می گریزد؟ متاسفانه جز سالهائی معدود در تاریخ معاصر ایران اساسا فضای ازادی برای بررسی جامعه شناسانه نبوده.کسی نتوانسته برود یک چند هزار نفری را بطور ازادانه سوال کند و امار بگیرد ! جامعه امکان پاسخ گفتن ازادانه را نداشته!

لذا فرض اینکه جامعه ایران واقعا حزب گریز است یا نه خودش یک مشکل علمی است برای محقق جدی!

اما شاید بتوان گفت که فعالین داخل کشوری دنبال رهبری سازمانهای و فرقه های خارج کشوری نمی روند و اگر هم مدتی بروند بعدش حواسشان سر جایش می اید ! شاید!

همانطور که گفتم تا جامعه ازاد نشود نمی شود واقعا به این سوال پاسخ داد که ایا جامعه ایرانی حزب گریز است یا خیر فقط می شود حدث زد و روی شواهد غیر مستقیم نظریه داد! 

ب: مشکل ذهنی نسل جوان داخل کشوری یا مشکل چپ فرقه ای؟

اما از این نکته می گذرم نکته بعدی فرض اینکه جوانان داخل کشوری میلی به احزاب و سازمانهای تبعیدی  ندارند ایا دلیل درستی رفتار انهاست؟ خوب اینهم سوال بزرگی است! شاید مثل خیلی موارد نسل جدید درون دیکتاتوری دچار گیجی شده که ناشی از دیکتاتوریست و مغزشوئی از شکم مادر در ایران! شاید اینهم جز “اشتباهات این نسل” باشد !

شاید “اشتباه نسل ۵۷ که افتاد دنبال خمینی منجمله راه کارگریها ، ” حالا شده “اشتباه حزب گریزی و راست زدنهای معمول”! گیج زدنها ئی که سالهاست در مناظره ها من خودم شاهدش بودم!

شاید این باشد که نسل جدید فکر می کند دارد کشفیاتی می کند که بعد ۳۰ سال بفهمد کشفیاتی نبوده و بیخودی خودش را سر کار گذاشته !

جدا شدن نسلی از پدیده های مهم جوامع عقب مانده هست که در صد نسل جوانشان بالاست و ارتباط بین نسلی بسیار اندک.از بدیهای دیکتاتوری یکیش اینست! نسل جوان مجبور است هی اشتباهات قبلی را تکرار کند و بجرخد دور عصاری!

(۴)ریشه های بحران کمونیزم ایرانی:

در مقالات متعددی و شاید بیشتر و متاسفانه، از سایر فعالین کمونیست ، من اشاره به بحران کمونیزم ایرانی داشته ام .(۲و۳). در این مقالات اشاره کردم که گمونیزم ایرانی در هر ۳ نسلش در پایان راهست.لذا امکان جلو رفتن و رهبری جامعه را ندارد.پاسخگوی انقلاب آتی ایران نیست.

مشکلاتش اینها نیست که حسن حسامها می گویند و بهروز سورنها می ستایند! مشکلاتش عمیقتر از اینهاست!

بهروز سورن فقط اشاره ای دارد که “بله برخی هی لنین را تکرار می کنند در مباحثشان” اما نمی گوید لنینیزم بطور واقعی چه جایگاهی دارد در انقلاب آتی ایران؟

با کدام منطقی یک چپ جوان داخل کشوری باید برود یک حزب بسازد تا رهبرش بشود مرجع عالبقدر و نظام پلیسی بسازد و همه را حتی توی حزب خودش تو “خط” کند؟ بعدش مدعی شود سوسیالیزم ساخته؟

کدام آدم عاقلی نسخه “مارکسیزم لنینیزم” را تو ایران می خرد و عقل سالم هم دارد؟

خوب! این ریشه مهمی است دیگر؟ هر نوع کمونیزمی که از این مذهب مارکسیزم لمینیزم آغاز شود محبور است فرقه ای شود.مجبور است بنشیند ورد بخواند!

لذا رفتار شناسی مارکسیست لنینیستها جز اینکه هستند نیست.گاو نری است غیر قابل دوشیدن! همین هستند! با موعظه درست نمی شوند!

بهروز سورنها باید تکلیف خودشان را با این بی راهه باستانی معلوم کنند تا منتظر حسن حسامها نشوند تا در برنامه بعدی رادیو برابری یا رادیو “پیام”(خودم خوبم بقیه بدند ) تخم دو زرده کند!

لذا بخش مهمی از بحران کمونیزم ایرانی معاق به بحران “مارکسیزم لنینیزم” است.بحران ناشی از ساختن یک مذهب از تجاربی معین با خوبیها و بدیهایش و دور باطل ساختن از اعتقداتی که پایه مادی ندارند در دوران ما.

کمونیزم ایرانی دچار تنبلی فکریست و دقیقا به همین خاطر ورد خواندن را دنبال می کند.تکرار  و تکرار بخاطر نداشتن تفکر مدرن و علمی.ادعای “علمیت” بدون شناختن پایه های تفکر علمی! لذا نه در عرصه اندیشه حرف زیادی دارد و نه طبیعتا می تواند پیشروی جنبشی باشد که بخواهد در قرن ۲۱ تغریف مدرنی از سوسیالیزم بدهد.

(۵) بستر اندیشه جهان سومی کمونیزم ایرانی:

در مقالات قبلیم توضیح دادم که کمونیزم ایرانی طبیعتا جدا پذیر از سنت ایرونی از سنت طبقات متوسط و کارگری که درون فرهنگ جهان سومی رشد کرده اند نبوده و نیست.نسلی که ۳ نسل کمونیزم ایرونی را ساخته بخشی از جامعه ایرانست.حتی وقتی دهها از ایران بیرون بوده.

توضیح دادم که اکثریت مطلق “رهبران” احزاب و سازمانهای کمونیزم ایرونی در تبعید و کادرهاشان ربطی به جامعه میزبان در اروپا و امریکا ندارند.شب و روزشان پشت کامپیوترها و در حلسات خودیها مشغول وعظ های معمول و خود فریبی است. فرقه ایزم اینجا شکل می گیرد.

اینها نه ربطی به محیط های علمی و متدهای غربی تفکر دارند و نه ربطی به جامعه منجمله جامعه ایران.تنها ایران و مبارزات را از اخبار دنبال می کنند و مخاطب باهوش می فهمد اینها در کره دیگری زندگی می کنند. کره ای که از سالهای ۴۰ و ۵۰ شمسی نکنده و از جامعه غرب و فرهنگ دیالوگ زنده و روشنفکری به شدت دور است که هیچ واهمه دارد گریزانست.

(۶)آیا سازندگان کمونیزم ایرونی متعلق به نسلهای گذشته “راه حل” هستند یا خود مسئله؟!

از دید من هزار تا کنفرانس و “پانل” هم اگر این سازندگان کمونیزم ایرانی بزنند و بحث کنند به نتیجه نخواهد رسید چرا؟ چون اینها خودشان بخشی از تاریخ بحران کنونی هستند. بحثهاشان از این جهت بسیار آبکی است و نتیجه اش همینست که می بینیم.

حتی کسی به “راه حلهای اینها”اعتماد ندارد! بحران بی اعتمادی به اینها بیماری نیست علامتی از بحران عمیقتریست.

آینها دلیلی برای مخاطبین جوان نگذاشته اند که بهشان بشود اعتماد کرد!

کمونیزم نسل چهارم همانطور که کمونیزم نسل سوم با منصور حکمت عمل کرد “باید از جای دیگری” اغاز شود.روی سکوی کمونیزمهای موجود محال است ساختمانی ساخت که خراب نشود!

آینست پاسخ من به دلسوزانی مثل بهروز سورن!

منابع بیشتر:

(۱)حزب ستیزی و حزب سالاری ( فرقه گرایی ) – نگاهی به سه دیالوگ با حسن حسام فعال سیاسی چپ

www.azadi-b.com/p?=14368

(2)کمونیزم نسل چهارم، و لزوم درک مدرنیته با دیدگاه سوسیالیستی

www.azadi-b.com/arshiw/?p=67282

(3) در حاشیه آرشیو نقدها به لنینیزم از موضع کمونیزم مدرن و آزادیخواه

www.azadi-b.com/?p=13634

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate