آسیب شناسی و نقد تشکلهای مستقل صنفی و مدنی، چه باید کرد؟ (٢)

آسیب شناسی و نقد تشکلهای مستقل صنفی و مدنی، چه باید کرد؟ / کلاب هاوس هفته‌ی دوم

متن زیر، سخنرانی جعفر عظیم زاده در جلسه هفته دوم کلاب هاوس با عنوان “آسیب شناسی و نقد تشکلهای مستقل صنفی و مدنی، چه باید کرد؟” است که توسط جمعی از معلمان برگزار شد. جلسه هفته اول این روم به آسیب شناسی تشکلهای صنفی و مدنی و جلسه هفته دوم آن به ” چه باید کرد؟” اختصاص داشت. متن حاضر، مربوط به جلسه هفته دوم و موضوع چه “باید کرد؟” است که با کمی خلاصه سازی و همچنین افزوده هایی منتشر می‌شود.

“چه باید کرد؟”

همه ما شرکت کنندگان در جلسه اول روم، آن بحثها را کردیم تا بتوانیم بر متن آن بحثها به “چه باید کرد” برسیم. من فکر میکنم قبل از هر چیزی برای پاسخ به سوالات این چنینی در هر حوزه ای که لازم باشد فرقی نمیکند، ما باید یک تصویر عینی از آن منظره و موقعیتی که درونش قرار داریم داشته باشیم من در جلسه قبلی تلاش کردم از نگاه خودم تصویری از آن منظره و موقعیت ارائه بدهم و نتیجتا به اینجا رسیدم که گفتم جنبش کارگری، معلمان، زنان، بازنشستگان و حقوق بشری با گستره و محتوای سیاسی اقتصادی و کیفیت و کمیت نیروهای اجتماعی که امروز دارند یک جنبش نوین هستند و تاکید کردم با عنایت به این مهم و کاستی ها و چالشهای ناشی از آن و از طرف دیگر سرکوب دائمی تشکلهای مستقل صنفی، آن چیزی که امروز چه به لحاظ سوخت و ساز درونی تشکلهای موجود و چه به لحاظ دامنه عمل اجتماعی آنها وجود دارد، انتخاب و اختیار شکل دهندگان و یا مسئولین و اعضا این تشکلها و نهادها نبوده است.

به این معنا میخواهم بگویم که هر تلاشی برای بهبود ساختارهای درونی و بیرونی این تشکلها و تبدیل آنها به یک تشکل متعارف و هر چه باید کرد دیگری، قبل از هر چیزی باید معطوف به توجه به این واقعیتهای عینی باشد.

اینکه ما در رابطه با مسائل و معضلات درونی تشکلها بگوئیم پدر سالاری هست، ساختارها دمکراتیک نیستند، خودمحوری و تشکل گریزی وجود دارد و…، کاملا درست است و فکر نمیکنم کسی اینجا این مسائل را قبول نداشته باشد. این مسائل چیزهایی هستند که سالهاست گفته شده و فکر میکنم در طول سالهای گذشته مسئولین و یا بدنه این تشکلها جلسه جدی ایی نداشته اند که این مسائل در آن جلسات بدرجه بالایی مطرح نشده باشد و همه هم قبولش نکرده باشند. اما آیا کسی میتواند بگوید چرا تغییری ایجاد نشده است و ساختار این تشکلها تازه نسبت به گذشته، تا حدودی غیر دموکراتیک تر هم شده است؟

اینجاست که دوستان! باید توجه مان را بیش از پیش به مسائل بنیادی تری معطوف کنیم تا وجود و عدم رفع جدی این مسائل باعث دلسردی و یاس مان نشود.

 ببینید دوستان! چند سال پیش در اتحادیه ما این پیشنهاد مطرح شد که هیات مدیره اتحادیه به جای جلسات ماهیانه، دو هفته یکبار اقدام به برگزاری عمومی بکند تا افراد بیشتری امکان دخالت در تصمیم سازیها و تصمیم گیریهای اتحادیه را داشته باشند. اما پس از اینکه این پیشنهاد خوب در هیات مدیره تصویب شد این مصوبه فقط به این علت که هیچکس بدلیل شرایط زندگی و کارش نتوانست مسئولیت هماهنگی و اجرای آن را به عهده بگیرد، روی زمین ماند و عملا منتفی شد.

من از این مسئله که مستقیما در رابطه با تثبیت تصمیمات جمعی تر و دموکراتیک تر در اتحادیه ما بود و اساسا یک امر درونی بود و شرایط زیست آدمها به عنوان عامل بیرونی اجازه عملی کردن آن را از ما گرفت، میخواهم بر گردم روی این بحث که شرایط درونی ما در عین حال، علاوه بر شرایط و مسیر تاریخی طی شده، همچنین بشدت متاثر از شرایط بیرونی فی الحالمان است. جدای از مثالی که در مورد اتحادیه خودمان در رابطه با تاثیر شرایط بیرونی بر شرایط درونی زدم، یادم است، آخرین مجمع کانون تهران نزدیک به دویست نفر شرکت کردند. خوب این رقم، رقم ناچیزی در مقایسه با جمعیت معلمان تهران بود. ساده ترین و راحت ترین جواب به این وضعیت این است که بگوییم این مشکل به درون کانون بر میگردد چرا که یک عده ای کانون را بدلیل سابقه فعالیت و یا زندان، ملک خودشان کرده اند و اجازه نمیدهند نفر جدیدی مسئولیتی به عهده بگیرد و به همین دلیل هم خیلی ها نمی آیند.

به رغم اینکه این جواب، جواب مستدل و جدی ایی نیست اما با فرض درست بودن این جواب، می پرسم خوب، دوستان راه حل چیست؟ اگر کسی از من بپرسد، میگویم راه حل این است که شما که، مشکل را در این رفتارهای پدرسالارانه، محفل گرایی و این چیزها میبینید، درستش این است که دخالت گری بیشتری بکنید و با تشویق همگان به شرکت در مجمع عمومی، کاری کنید تا بشود با ترتیب دادن یک مجمع با جمعیت بالا، پدر سالاری را حاشیه ای کنیم. برای حاشیه ای کردن رفتارهای پدرسالارانه که نمیشود کنار بشینید و هی بگویید این پدر سالاری، پدر ما را در آورده است.

اما دوستان تا آنجا که به تبیین پایه های اجتماعی پدر سالاری بر میگردد، اساسا این خاصیت جمعهای کوچک از یک صنف بسیار بزرگ و دارای آراء کمی و کیفی پایین، به علاوه سرکوب و جلسات توام با احساس خطر و نبود سنتهای تشکیلاتی قوی است که پدر سالاری و سایر معضلات این چنینی را دامن میزند.

بنا براین با توصیه های اخلاقی برای پشت سر گذاشتن پدر سالاری و یا تعدیل آن، نمیشود معضلات این چنینی را که خودشان معلول علتهای پایه ای تر هستند، حل و فصل کرد.

من در جلسه قبل از منظر خودم به این دلایل پایه ای پرداختم و پایان صحبتم گفتم که به دلیل ذیق وقت نتوانستم مولفه اختناق و دیکتاتوری را توی بحثم وارد کنم.

 دوست عزیزی جلسه پیش فرمودند که چرا برخی کانونها میتوانند بیانیه های تند آنچنانی بدهند و از آن طرف میگویند برگزاری مجمع و تجدید انتخابات خطرناک است و این موضوع را وسط گذاشت که اگر بحث خطر است، آن بیانیه که خطرناک تر است. ظاهر این بحث به نظر میاید درست باشد اما اگر کمی به عمق مسئله توجه کنیم، اینطوری نیست و مسئله کاملا بر عکس است. چرا که اولا، تشکل یابی مستقل و خارج از حیطه نفوذ جمهوری اسلامی اصلی ترین خط قرمز این حکومت است و دوما، هزینه یک تشکل قدرتمند برای حکومت خیلی بیشتر از هزینه فعالیت تند فردی یا بیانیه ی تند یک تشکل نحیف است، چون این حرف تند و بیانیه کانونها و تشکلهای نحیف و لاغر نیست که میتواند برای حکومت چالش مهمی ایجاد کند، بلکه این قدرتمندتر شدن پایه های اجتماعی آنهاست که میتواند یک چالش جدی برای حکومت بیافریند. خود حکومت هم این را میداند و به همین دلیل با مسئولین و اعضای تشکلها و کانونها برخورد بسیار شدیدتری دارد.

شما فکر میکنید رسول بداقی را قائم به ذات به دلیل رسول بودن هفت سال زندان نگه داشتند و یا به همین ترتیب آقای باغانی و بهشتی و حبیبی و همین امروز اسماعیل عبدی و سایر مسئولین کانونها را. نه! اینها را زدند تا هزینه فعالیت متشکل و متعین را بالا ببرند، اینها را زدن تا خلاء نیروهای سازمانده را در این تشکلها ایجاد کنند، اینها را زدند تا با ایجاد رعب در بدنه، این کانونها و تشکلها، دارای پایه اجتماعی قوی تر نشوند و اینها را زدند تا نهایتا این تشکلها با ریزش بدنه هایشان مضمحل بشوند و یا حداکثر تبدیل به یک محفل گردند. هدف اصلی این دستگیریها و صدور احکام طویل المدت زندان علیه مسئولین تشکلها، ارعاب مردم و یا بدنه تشکلهاست. شما فکر میکنید تحت این شرایط، مثلا با جابجایی یک فرد یا چند فرد پدرسالار، مسئله پدر سالاری و محفلیسم درتشکلها از بین میرود؟ شاید موقتا و در دوره بسیار کوتاهی این معضل کم رنگ بشود. اما اطمینان داشته باشید تحت شرایط موجود و در شرایطی که جمهوری اسلامی با سرکوب و ارعاب و بالا بردن هزینه فعالیت متشکل و سازماندهی شده، این تشکلها را به سطح تشکلهای نحیف و لاغر و محافل تنزل داده است، افراد جایگزین هم، تحت چنین شرایطی یا به مرور قادر به فعالیت نخواهند شد و یا خودشان به پدر سالاران جدید تبدیل خواهند شد. البته این بحث، به معنای عدم نقد پدرسالاری و مقولاتی از این دست نیست که البته که باید بطور جدی و قوی نقد بشوند. بلکه این بحث، اساسا معطوف به این است که علت و معلول را جابجا نکنیم تا بتوانیم راههای پیشروی خودمان را بهتر و دقیق تر بشناسیم.

بنا بر این من فکر میکنم که: ۱- بدنه و کسانی که پدر سالاری و خود محوری و عدم روحیه تشکل پذیری را یک معضل جدی میدانند باید بدانند که تا زمانی که به این کانونها و تشکلها نپیوندند و به لحاظ کمی و کیفی آنها را تقویت نکنند هیچ شکلی از پدر سالاری و محفلیسم از موضع نقد اخلاقی، از این تشکلها محو نخواهد شد. ۲- خود این تشکلها و مسئولین این تشکلها یا فعالین بیرون از این تشکلها و خلاصه همه، باید بدانیم در چهارچوب کنونی جمهوری اسلامی و بدون حرکت موثر به سوی شکستن توازن قوای سیاسی موجود به نفع کارگران و معلمان و عموم مردم ایران، دست یابی به کانونها و یا تشکلهای متعارف کارگری و معلمان چندان مهیا نخواهد شد. ۳- بین مطالبات سیاسی و مطالبات اقتصادی در یک جامعه دره ای وجود ندارد. مبارزه برای دستیابی به مطالبات اقتصادی، بدون وجود گستره ی بزرگی از مبارزات سیاسی در یک جامعه، مبارزه با یک بال برای تحقق مطالبات است. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی سالیان سال است با سیاسی کردن فعالیتهای صنفی، سعی در ایجاد رعب و به عقب راندن مطالبات اقتصادی کارگران و معلمان و دیگر لایه های اجتماعی کرده است. حال که حکومت سعی در سیاسی سازی هر مطالبه ای دارد، باید به استقبالش رفت و با دامن زدن به مبارزات سیاسی در کنار مبارزات صنفی و اقتصادی، این ابزار ارعاب را از از دست حکومت گرفت و عرصه را به آن برای تن دادن به مطالبات کارگران و معلمان و دیگر توده های مردم تنگ تر کرد.

۴ – از طرف دیگر، تا آنجا که به تشکلهای کارگری و کانونهای معلمان برمیگردد این نهادها می باید با هر تعداد که میتوانند اقدام به برگزاری مجمع عمومی* کنند تا بار دیگر و پس از سالها سرکوب و عدم برگزاری مجمع عمومی، موجودیت خود را بیش از پیش بر حکومت تحمیل نمایند. برگزاری این مجامع عمومی یک گام مهم در تحمیل وجود این تشکلها و نهادها به حکومت و به معنایی متعارف سازی آنها و فراخوان به بدنه برای جلو آمدن است ۵ – این تشکلها و نهادها برای تقویت حمایت از همدیگر و شکل دهی به صفی بزرگتر و متحدتر میتوانند: الف) اقدام به دعوت برای شرکت نماینده های سایر تشکلها و نهادها در مجمع عمومی خود نمایند. ب) اقدام به برگزاری یک مجمع عمومی فراگیر مرکب از نماینده های همه تشکلها و نهادهای مستقل صنفی کنند. بدیهی است اهداف چنین مجمعی می باید در همان مجمع تعیین بشود. ۶ – تا زمانیکه ما فعالین این تشکلها و یا خارج از این تشکلها، مسئله تحزب را یک تابو تلقی میکنیم و به این معنا حزبیت و این سطح از سازمانیابی اجتماعی را تضعیف میکنیم مطمئن باشیم، تشکلهای مستقل صنفی هم، از اقبال چندانی در میان مردم برخوردار نخواهند شد. این وجود احزاب و سازمانهای سیاسی و تقویت نظری و عملی تحزب در یک جامعه است که روحیه تشکل پذیری و “مشارکت اجتماعی” را در یک بعد وسیع اجتماعی دامن میزند و آن را به عنوان یک شیوه زیست و مبارزه نهادینه میکند. در جلسه قبلی، دهه بیست و وجود حزبیت را به عنوان مهمترین مولفه انکشاف مبارزات صنفی و طبقاتی در آن دوره مثال زدم و اضافه کردم که وجود و نهادینه شدن حزبیت در یک جامعه یعنی وجود توازن قوای اجتماعی معین سیاسی بین حکومت و مردم که تازه بر این بستر است که تشکلهای مستقل صنفی و مدنی متعارف میتوانند سر بر بیاورند و بزرگ باشند و تاثیر گذار. ۷ – یکی از جدی ترین آسیبهای اختناق و دیکتاتوری در هر جامعه ای، خودسانسوری و عدم تبادل آرا و افکار ما بین آحاد یک جامعه یا گروههای های صنفی و سیاسی در آن جامعه است. بنا بر این ما باید تبادل آرا و افکار را تبدیل به یک سنت قوی و فراگیر کنیم. البته خود همین جلسه دارد اینکار را میکند. اما بحث این است که بیش از پیش به عدم تبادل آرا و افکار به عنوان یک آسیب مهم نگاه کنیم و با این آگاهی که تبادل آرا و افکار یک ابزار بسیار مهم شکل دهی به ساختارهای اجتماعی است، آن را تقویت و نهادینه کنیم. ۸- جنبشهای اجتماعی در هر کشوری بر بستر شرایط اقتصادی اجتماعی و سیاسی خاص تاریخی آن کشور و زمانه ی خود، نشو و نمو پیدا میکنند. شناخت عینی این بسترها می باید درمرکز توجه ما قرار گیرد.

دوستان، اهمیت این مولفه ها متفاوت با همدیگر است و قطعا راهکار به معنای این نیست که فی البداهه بشود با کاربست آنها ظرفی را از جایی به جایی منتقل کرد. اینها به نظر من مهم ترین مولفه های پیشروی و انکشاف جنبشهای اجتماعی در شرایط کنونی ایران و به تبع آن هموار کردن مسیر برای حرکت به سوی شکل دهی به تشکلها و نهادهای اجتماعی بزرگ و تاثیر گذار است.

توضیح:

* بحث برگزاری مجمع عمومی تشکلهای کارگری و کانونهای صنفی مستقل در رومی که برگزار گردید از سوی بسیاری از دوستان مطرح شد.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate